وقتی دم از آزادی میزنیم

همه می‌تونن خوب حرف بزنن، مثلن همه مي‌تونن بگن من فلان نظر یا اعتقاد رو دارم و ال و بل. خب هر کسی مي‌تونه نظر خودش رو داشته باشه، ولی دلیل نمیشه که اون نظر درست باشه و جای انتقاد نداشته باشه. خب این از این.

این رو نوشتم چون خیلی جاها می خونم یا میبینم که اگه کسی معترض بشه به چیزی که به نظرش نادرسته، بقیه میگن چرا معترض میشی و نظرشه. خب نظرش باشه دلیل نمیشه درست باشه و اتفاقن همه نظرها خوبه که شنیده بشن.

اوکی اصلن چرا دارم این پست رو می نویسم چون محرم اومده، و تو توییتر می‌بینم که آدما از اومدن محرم ناراحتن و حتی بد و بیراه هم نثارش میکنن. خب ناراحتن و دوست دارن ناراحت بشن ولی بدوبیراه چرا؟ شما میگی خب نظرشونه؟ ولی باز دلیل نمیشه به خاطر اینکه این نظرشونه، به مقدسات آدم دیگه توهین کنن و انتظار داشته باشن بقیه چیزی نگن بهشون. اینجا به نظر من چند تا موضوع مطرحه :

ادامه خواندن وقتی دم از آزادی میزنیم

نسرین، شاگرد نجار

همیشه از ساختن چیز میزها با دستم لذت می‌بردم و می‌برم. تعمیر کردن یا ساختن و … به همین خاطر هم هست که از کد زدن و برنامه نویسی خوشم میاد. هیچ وقت یادم نمیره اولین بار که داشتم قالب PSD رو تبدیل به صفحه وب می‌کردم، همش ذوق میکردم که دارم خلقش می‌کنم :))) چیز یکه وجود نداره رو دارم میسازم و این لذت بخشه.  اگرم تو خونه چیزی خراب شه یا … خودم سعی می‌کنم تعمیرش کنم. اولین تعمیرم زمانی بود که خیلی کوچیک بودم، زیپ کیفمو که خراب شده بود رو خودم درست کردم، و مامانم بهم گفت چه دختر خود کفایی دارم و من عشق کردم از این حرف 🙂 هنوزم یادش می‌افتم قند تو دلم آب میشه. مرسی مامانم که بهم انگیزه دادی :*

و بالاخره نجاری 🙂 یکی از آرزو‌های من. دارم یاد میگیرم و عاشقشم, با پیامم گشتیم و یه کلاس خوب پیدا کردیم. مرسی پیام جون :*. خب تا الان که فقط یه قاب درست کردم. متاسفانه فعلن تو کارگاهه و کارش تموم نشده. فک کنم جلسه بعدی تمومه و میارمش خونه. الان می‌خوام در مورد ساختن همین قاب بنویسم.

ادامه خواندن نسرین، شاگرد نجار

Miyazaki, arigato gozaimasu

اگه اشتباه نکنم تقریبا دوسال پیش بود که دوستم بهم گفت که اینمه‌های جیبیلی رو میبینه و چقدر خوبن و … و بعد به من چند تا از انیمه‌هاش رو داد. نشستیم با پیام نگاه کردیم. حسی که بعد از هر انیمه داریم غیر قابل وصفه. هرازگاهی میگم چرا من یکی از شخصیت‌های انیمه نیستم و ایکاش میشد برم تو دنیای فلان انیمه و یا بهمان انیمه و بعد تا مدت‌ها در بارشون خواب میبینم و … . خب همه‌اش نشانه‌های عشقه 🙂

خب این انیمه‌ها، در حقیقت انفجار تخیلات این آدم باحال هستن، این شما و این میازاکی بزرگ. هر چند کارگردان همه انیمه‌های استودیو جیبیلی، میازاکی بزرگ نبوده ولی همه چی با این آدم شروع شده.

20085355a

آخه چطور این ذهن رو داره. من عاشقشم. ذهنش، تخیلش و طرز فکرش محشره بالاتر از همه این‌ها عشق میکنه. میازاکی عاشق شخصیت‌ها و انیمه‌هایی بوده که ساخته، و چیزی که ما داریم میبینیم نتیجه همین عشق کردنه. رسمن اجازه داده تخیلاتش پرواز کنه.  کارگردان بزرگ، فیلمساز بزرگ، شخصیت ساز، شاعر برخی انیمه‌هاش … . واقعن مایه افتخاره تو دوره‌ای زندگی میکنم که میازاکی هست.

ghibli___finish_work_by_hyung86

انیمه‌های میازاکی به من حس امید، شادی، غم، سرزندگی، ادامه دادن، عشق، غرور، بخشش و  … می‌دن .  و حتی نميتونم بگم کدوم رو بیشتر دوست دارم! چون هر کدوم حس‌های محشری به من می‌دن. انیمه‌ها رو میبینیم انگار خودمم تو داستانم، آدم باهاش یکی میشه. بلند بلند می‌خندیم، گریه میکنم، یهو جیغ میکشم و داد میزنم و…. این انیمه‌‌ها فوق‌العاده هستن.

من دوست ندارم با دوبله انگلیسی این انیمه‌ها رو ببینم. باید اصلش باشه، به زبان ژاپنی. هر چند غیر از دو سه کلمه چیز دیگه‌ای سر در نمیاریم و با زیرنویس فارسی می‌بینیم، ولی با زبون اصل حسش یونیکه.

مچکرم میازاکی بزرگ و عزیز،مچکرم استودیو جیبیلی، مچکرم پیام جونم که همیشه میشینه با من واسه بار هزارمم که شده انیمه‌ها رومیبینیم و  رفیقم که منو با استودیو جیبیلی آشنا کرد.

私は氏宮崎駿監督に非常に感謝しています

Miyazaki, domo arigato gozaimasu  🙂

هایائو میازاکی، دمو آریگاتو گوزایماس

بیلبوردها برای که و چه به نمایش گذاشته می‌شوند

فکر میکردم به نویسنده‌های باحالی که هستن و چقدر خوندن کتاباشون لذت بخشه. قدیمترها میرفتیم کتابفروشی یه سه چهارتا کتاب میخریدیم ولی کم کم داره میرسه به یکی کتاب یا هیچی کتاب :))) قبول کنین قیمتهای کتابا خیلی گرون شده، یعنی خییییلیییی. یه زمان نه چندان دوری با ۲۰ هزار تومن پول میشد دو یا سه تا کتاب مثل همین پس از تاریکی رو خرید، ولی حالا باید امیدوارم باشیم با ۱۵ هزار بتونیم یه کتاب بخریم! چی شد یهو؟ وقتی میرم کتابفروشی اول برمیگردونم قیمت رو میبینم :)) بعنی تاثیر مهم و تعیین کننده ای تو انتخابم داره. کاغذ گرون شد و هر چیز دیگه‌ای؟؟ قبلن رو چی چاپ میشد؟ اون موقع ها هم تحریم بودیم! با این اوضاع چه انتظاری دارین مردم بتونن کتاب های جدید و خوب رو بخرن و بخونن؟ همه جا تو بوق وکرنا میکننن که آی کتاب بخونین و آی سران مطالعه کشور پایین اومده و از اون طرف قیمت کتابها داره سر به فلک میکشه. نکنه کتاب خوندن هم مثل خیلی چیزای دیگه شده انحصاری واسه یه قشر خاصه؟

ادامه خواندن بیلبوردها برای که و چه به نمایش گذاشته می‌شوند

قسمت چهارم پس از تاریکی – ساعت ۱۲:۳۷

خب من بالاخره قسمت چهارم کتاب پس ار تاریکی رو ضبط و آماده کردم. و به جای ۱۲:۳۷ دارم میگم ۱۲:۲۷ و اصلاحشم نکردم :))

پادکست قسمت چهارم پس از تاریکی – ساعت ۱۲:۳۷

این هم نسخه آزاد ogg و همچنین می تونین پادکست‌های منو از طریق شنوتو هم بشنوین، خوبیش اینه که می‌رین تو این سایت و گزینه‌های زیادی برای شنفتن پیدا می‌کنین. 🙂

دانلود نسخه mp3 فصل چهارم پادکست پس‌ از تاریکی

 

من که دانشجوی علوم پزشکی نبودم!

خب دو روز پیش داشتیم از همایش باحال توسعه‌دهندگان وب که بچه‌های خوب مدرسه استانداردهای وب برگزار کرده بودن، برمیگشتیم، که یهو دو تا دختر با لباس فارغ التحصیلی از دانشگاه اومدن بیرون و منم رفتم سمتشون که به‌به و موفق باشین و خنده و این چیزها، خب من واقعن خوشم میاد از این لباس‌هاشون :)) . در حالی که خیلی شادتر شده بودم، دوباره دو تا پسر از در دانشگاه اومدن بیرون با همون لباس‌ها، و من باز رفتم که به‌به و موفق باشین و … و در ادامه گفتم من می‌تونم با کلاهتون عکس بگیرم، و اون آقا پسر باحال گفت بله بله و کلاهو از سرش برداشت داد به من، و دوستش گفت می‌خواین روپوشش هم بدم؟ و من با لبخند گفتم بله و شالش رو هم دادن، و همونجا پیام‌ ازم عکس گرفت و فارغ‌التحصیل شدم :)))))))))))))))))))))))))))))))))))) .

همون لحظه تو اینستاگرام پیام جانم عکس رو گذاشت، و نوشت که نسرین یهو الان فارغ‌التحصیل شد، و دوستان تبریک گفتن. خب رو شالش نوشته که دانشگاه علوم پزشکی :))) یعنی نخواستم ریا بشه، و من یواشکی داشتم تو یکی از رشته‌های علوم پزشکی درس میخوندم و نگفتم :))))) . البته خب آرمش زیاد مشخص نیست، و از اونجایی که دوستان می‌دونستن من دانشجو هستم/بودم، انتظار فارغ‌التحصیلی داشتن :)) دوستان گلم که بهم تبریک گفتین خیلی باحالین و دوستون دارم :* ، من فکر نمیکردم باور کنین! فقط یه عکس تو وسط خیابون و با لباس‌های پسر فارغ‌التحصیل شده مردم بود :)))))) خواستم شفاف سازی کنم.

حتمن واقعی فارغ‌التحصیل میشم و از این جور لباس‌ها میپوشم :))))

** اینم بعدن اضافه کردم، جا داره از اون دختر‌ خانم‌های باحال و شاد با اون همه انرژی خوبشون تشکر کنم. و بخصوص و بخصوص از اون دو تا آقا پسر گُل و محبتشون به من. در آخر از خانواده رجبی هم ممنونم :))))

سری میلینیوم نیاز به معرفی داره؟

داشتم پیش‌نویس‌هامو نگاه می‌کردم دیدم یکیش معرفی کتاب سری میلینیوم (سه گانه میلینیوم یا سه گانه هزاره ) هست! به خودم گفتم واقعن نسرین؟ این سری نیاز به معرفی داره؟ حتا تو فایلهای ضبط شده‌ام هم دیدم این کتاب رو هم به خصوص معرفی کردم، دوباره گوش کردم دیدم هی دارم میگم آخه نیاز به معرفی نداره! استیگ لارسون محشر، لیزبث شاهکار، بلومکیست لعنتی و …  .

این پست رو نوشتم که بگم خیلی کتاب‌ها هستن که ارزش بالایی داره خوندنشون، یکی از این کتاب‌ها هم سه گانه محشری هست که خدا بیامرز لارسون نوشت. روحش تو آرامش باشه و بی هیچ عذاب وجدانی. کاش نمیمرد.  بی شک یکی از بهترین رمان‌هایی بود که خوندم.

استیگ لارسون و اوا گابریلسون
استیگ لارسون و اوا گابریلسون

آهان راستی می‌دونین که فیلم هاشو ساختن، سوئدی‌ها هر سه جلد رو، و هالیوود فقط جلد اول رو (The girl with the dragon tattoo) ولی هیچکدوم پای کتاب‌هاش نمیرسه (از نظر من فیلم‌هاش به گرد پای کتاب‌ها نمیرسن). ما اولش فیلمشو دیدیم، نسخه هالیوودی، فک کنم 5 سال پیش بود و بعد 1 سال پیش کتاب‌هاشو خوندم و بعدش فیلم‌های سوئدی رو هم دیدیم. ترجمه کتاب‌ها هم تو بازار هست، ولی خب خیلی سانسورش کردن! بابا شما هم با این کاراتون، رسمن شورش رو در آوردین. خب ترجمه نکنین بهتره، چه کاریه؟ فک کردین با نوشتن اینکه فلانی فلانی رو بوسید یا با هم سکس کردن یا قرار گذاشتن و … چه اتفاقی میوفته؟ :))  کتاب که ننشسته ریز به ریز بگه تو اتاق خواب چه گذشت، پورن که نیست، یه رمان اجتماعی هستش. با سانسور کردن چی رو می‌خواین نجات بدین؟ جامعه ایران رو؟ اگه واقعی چیزی میشه پس مشکل جای دیگه است، اونو حل کنین چرا سانسور میکنین؟

لعنت بر سانسور