مرام کوهنوردی

کوه و کوهنوردها رو دوست دارم یعنی کوه رو خیلییی دوست دارم در واقع، و کوهنوردها هم که کلن با مرامن. دنیاشون خیلی خوبه. آدم وقتی باهاشون حرف میزنه رفتارها و حس‌های خوب انسانی رو میبینه، کیف می‌کنه. فقط خواستم بگم ارادت خاصی به کوهنور‌دها دارم. نمی‌دونم چرا تو ذهنم این میاد که این‌ها از خود کوه میاد و کوه نوردی کردن. کوه خودش، محیطش، شرایطش این رفتارها رو تو انسان تکون میده این حس‌ها بیدار میشن . کوه یه هیبتی داره یه حسی داره که تو کمتر جایی این حس‌ها رو تو خودم پیدا میکنم و برام خیلی با ارزشه. اون حس آرامش همراه با هیبت و استواری که کوه به آدم می‌ده فوق‌العاده است. حتا میشه صداشو شنید لمسش کرد بغلش کرد انگار آدمو صدا میزنه که بره سمتش در کل کوه خیلی محشره و کوه‌نوردها هم، امیدوارم هر جا هستن همیشه سر بلند و کوهنورد منش باشن.

یه چیز دیگه الان داشتم مطلبی رو می‌خوندم در مورد مجسمه میدون سر بند، (میدون کوهنورد)، این مجسمه تندیس امیر شاه قدمی هست که تو این لینک می‌تونین در موردش بخونین. این تندیس نماد کدوم بزرگ مرد هستش.10553_464

مرام داشتن خیلی مهمه آدم‌های با مرام هیچ وقت نمیبازن هیچ وقت. مرام کوهنوردی هم که مثال زدنیه.

یه عنوان مهربونانه مسخره

امروز یعنی دیروز تو مترو یه مامور مترو یه خانومی رو که داشت تو مترو وسایل می‌فروخت از مترو بیرون برد و وسایلاش رو پرت کرد زمین. من ندیدم و نمی‌دونم به چه کیفیتی بوده چیزی که شنیدم. اصلن هم حواسم نبود چون یه دختر خانوم دیگه‌ای هم با عجله اومد و وسایلش رو گذاشت رو بقل یه خانومی که روبروی من نشسته بودن. و یه خانوم دیگه که سر پا واستاده بود بهم گفت چی شده گفتم نمی‌دونم حتمن اونطرف دعوا شده که یکی دیگه برگشت گفت نه مامور مترو خانومی رو تو واگن دیگه‌ای از مترو انداخته بیرون.

خلاصه مترو که راه افتاد، دختر خانومه اومد وسایلش رو برداره که یکی از اون خانوم‌ها که وسایلش رو گرفته بود برگشت گفت تو حق نداری وسایلت رو بذاری بقل من و همتون پررو هستین میاین تو مترو جای ما رو اشغال می‌کنین جای شما تو مترو نیست . دختر خانومه گفت ببین مشکل ما اینه که سیر از گشنه خبر نداره تو سیری نمی‌فهمی من چی میگم و اون یکی هم گفت نه همه ما مثل هم هستیم منم مثل تو گشنه  هستم. یه خانومی برگشت آروم به اون کسی که معترض شده بود گفت حالا آروم باش چیزی نشده تمومش کن. ولی متاسفانه ایشون خیلی با صدای بلند داشت حرف میزد و کوتاه هم نمیومد.

منم برگشتم گفتم حالا مگه چی شده، تمومش کنین می‌خواستی قبول نکنی تو قبول کردی که نگر داشتی حالا چی میگی؟ گفت نه یهو اومد گذاشت بقل من، منو هل داد… گفتم خب نفهمیدی چی شده؟ بنده خدا هول کرده چرا اینجوری میکنی؟ خوب بود وسایلش رو پرت کنن بیرون؟ می‌خواسته وسایلش رو حفظ کنه از روی عمد شما رو هل ندادن. برگشت گفت نه حق ندارن تو مترو وسایل بفروشن اینجا جای تردد این‌ها نیست! گفتم چی میگی ما باید پشت هم وایسیم کی گفته شما حق داری اینجا باشی و ایشون نه؟ گفت نه مسافرم گفتم نه شما آدمی و ایشون هم و من هم و همه آدمیم. یه دختر دیگه بهم گفت ولش کن می‌دونی مشکل ما چیه، اینه که نمی‌خوایم بهم کمک کنیم .

حرف دختره به نظرم درست اومد نمی‌خوایم به هم کمک کنیم. اینقدر کثیف هستیم که یا بلدیم یه نفرو بندازیم وسط و بقیه بکشیم عقب – وقتی بخور بخوره همه میان سر سفره میشینن می‌خورن ولی وقته یه چیزی میشه که باید واسن همه میکشن عقب بزدل‌های آشغال و یا یکی دیگه رو مینندازن وسط و خودشون باز گم میشن – و یا همه با هم میکشیم عقب. حالا بازم می‌ریم توییت‌های مسخره مینویسیم و ریتوییت می‌کنیم جدی خنده داره. مثل این می‌مونه که یه جایی گند میزنیم جایی که باید وایسیم و باشیم نیستیم و چون نمي‌تونیم جمعش کنیم میریم از یه جای دیگه خوبی ها و مهربونی‌های مسخره می‌کنیم تا عذاب وجدان نگیریم. حال بهم زنه رسمن تهوع آوره.

حالا دولت و قانون‌ها و مسخره بازی یا درست بازی‌هاشون به کنار، چه جوریه که می‌تونیم تحمل کنیم کسی تحقیر شه؟ بابا مگه آدم نیستیم؟ چی هستیم؟ می‌تونم خودمو جای کسی بذارم که از مترو پرتم کنن بیرون و همه هم نگاه کنن فقط … بابا ملت بی وجدانی هستیم. یا دیگه اینقدر دیدیم که عادت کردیم … وای خدای بزرگ انسان بودن داره از بین میره … تهران اینجوریه والا تو تبریز که بودیم گشت ارشاد نمی‌تونست بیاد یه خانوم رو سوار ون کنه ببره چیزی که دیدم پسر‌ها جمع شدن و نذاشتن ولی تو تهران مردم بیخیالن ، نمی‌دونم دو سال پیش اینطور بود شاید الان اونجا هم عوض شده… اینقدر دیدن دیگه عادت کردن و یا میگن به ما چه، به قولی کلاه خودومون رو بگیریم که باد نبره . البته خوب همه به فکر سیر کردن شکم هم هستن دیگه باید نونی ببرن خونه برای خونوادشون حتمن فکر میکنن چرا خودمون رو تو دردسر بندازیم. یعنی این ها طوری کار کردن که مردم به فکرخودشون باشن فقط. در نظام مقدس جمهوری اسلامی.

 

راه اندازی وب سایت Logo Source

وب‌سایت logo source یه کار خوبی هست که با پیام جان و مژگان عزیز آماده اش کردیم. تو این وب سایت می‌تونین فرمت‌های svg , png, Ai و cdr لوگوهای مختلف رو ببین و اگه خواستین دانلود کنین.

ایده این وب سایت رو آقای فارمد به پیام گفت و ما با مطرح کردنش با خودشون کار پیاده سازی و آماده کردنش رو شروع کردیم.

مطمئن هستم برای خیلی از طراحانی که برای کارشون نیاز به سورس یه لوگوی معروف دارند، مفید و سودمند میتونه باشه و این خیلی نکته مهمی هستش.

اگه لوگویی خواستین که تو وب سایت Logo Source نبود حتمن از طریق ایمیل hi روی logosource بهمون اطلاع بدین و هر پیشنهادی که در موردش داشته باشین رو برامون بنویسین مطمئنن خوشحال میشیم از اینکه نکات منفی و مثبت کار رو به اطلاعمون برسونین.

اعداد اول چرا مهم هستن ؟

خب من داشتم در مورد اهمیت اعداد اول می‌خوندم و طبق معمول اینجا می‌نویسم تا هم یادم بمونه و هم شاید به یکی دیگه کمک کنه. سعی کردم خیلی ساده و روشن بنویسم.

اهمیت اعداد اول

یه تعریف خیلی کوچیک از تعریف اعداد اول، اعدادی هستن که فقط به خودشون و یک بخش پذیر هستن یعنی از حاصلضرب خودشون در عدد 1 بدست میان. برای مثال ببینین 20 میشه حاصلضرب 4 و 5 خب پس اول نیست و  این عوامل باز هم قابل شکستن هست خود 4 از حاصلضرب 2 در 2 بدست میاد:  20= 4×5 = (2×2)x5 , خب حالا خود این اعداد دیگه قابل شکستن نیستن و اول هستن. قضیه‌ای هست به نام گلدباخ در مورد اعداد اول، که میگه اعداد زوج از حاصلضرب اعداد اول بدست میان، که مثال زدم دیدیم که 20 یه عدد زوج از حاصلضرب کدوم اعداد اول بدست میاد. یه مثال دیگه عددی مثل 23 از حاصلضرب 23 در 1 بدست میاد و طبق تعریف اول هست. خب برای مثال از اعداد کوچیک استفاده کردم اگه اعداد‌ها بزرگتر بشن برای مثال 2244354 از ترکیب این اعداد اول بدست میاد 2x3x7x53437 ولی برای رسیدن به این اعداد دیگه مثل مثالهای بالا ذهنی سخت میشه و یا نمیشه جواب داد و این نیاز به محاسبه و زمان بیشتر داره. خیلی خوب و قسمت یا ویژگی مهم هم همینه که رسیدن به این اعداد اول نیاز به قدرت محاسبه و زمان زیادی داره، زمان و محاسبه لازم برای بدست آوردن عوامل اول عدد 50 رقمی مثل عدد ۲ رقمی نیست.

ادامه خواندن اعداد اول چرا مهم هستن ؟

آدم‌های غیر قابل اعتماد

دوم سوم دبیرستان بودم و یه درسی داشتیم به اسم مبانی کامپیوتر یا همچین چیزی رشته ام ریاضی- فیزیک بود و همچین درسی داشتیم. معلممون آقایی بود به نام X مثلن و از همون اول می‌دیدم که همش سعی داره خودش رو به ما بزنه و از جایگاه معلمی‌اش سو استفاده کنه، حالم ازش بهم می‌خورد.

یه بار خواست بیاد سمت من که من زودی پریدم رو صندلی کنار دستیم که خالی بود و همون لحظه فهمید که دور من رو باید خط بکشه. این گذشت تا چند جلسه بعد که حرف افتاد از نوشتن یه سری اسامی تو دفتر مخصوص معلم‌ها و برگشت گفت کی داوطلب میشه و بعضیها دستشون رو بلند کردن و برگشت گفت نه خانوم عصبانی کلاس باید بنویسه و گفت من برم بنویسم ، گفتم نه من نمی‌تونم دست خط من خوب نیست و دست آخر داد به یه کسی دیگه.

با بچه ها میشستیم حرف میزدیم همه میگفتن آره این یارو مشکل داره خیلی کثیفه و نگاهش هم کثیفه و من مطمئن میشدم که فقط من اینطور حس نمی‌کنم همه متفق‌القول هستیم که این یارو مشکل داره.

ادامه خواندن آدم‌های غیر قابل اعتماد

پیدا کردن کلمات تصادفی دسته بندی شده

خب یادمه سر یه پروژه‌ای دنبال کلمات تصادفی فقط تو  دسته بندی طراحی وب میگشتم، که این سرویس رو پیدا نکردم و حتا توییت هم کردم که همچین سرویسی نداریم، اینم اون توییت

پیدا کردن کلمات تصادفی دسته بندی شده

بعدش نشستم با php نوشتمش خب مي‌دونین که چیز خاصی نداشت، ولی می‌تونستم یه کار باحال بکنم و از این کار خوشحال بشم، اونم اینکه بیام بگم برو کلمات مرتبط با دسته بندی که کاربر درخواست داده رو از ریزالت سرچ اون دسته بندی تو فلان موتور جستجو بگیر و بیا نشون بده حالا بتونه بره متا تگ ها رو بخونه و ببینه آیا کلمه‌ای مشابه اون دسته بندی پیدا میکنه یا نه و یا … ، آره اگه رو این کار میکردم میشد گفت یه کار باحال بود، ولی خب روش کار نکردم. چند وقت پیش داشتم آنگولار رو می‌خوندم از ویدئوهای لیندا . از همون مثالی که داشت باهاش توضیح می‌داد استفاده کردم تا این سرویس پیدا کردن کلمه تصادفی تو یه دسته بندی خاص رو آماده کنم. مثالش رو برداشتم و کمی تغییرش دادم یه قسمتی هم به آخرش اضافه کردم که کاربر بتونه اون کلمات رو کپی پیست کنه. البته میشه بیشتر روش کار کرد که مثلن یه فایل json هم بده. نمی‌دونم کاربر دوست داره کپی پیست کنه یا فایل نیاز داره. برای من که کپی پیست کردن لازم بود.

قبلن هم به فکر درست کردن سرویسی بودم که مثلا کاربر بیاد بزنه server و سرویسِ بگه فلان سرویس‌ها یا تکنولوژی‌ها در مورد server هستش و کاربر بتونه در مورد هر کدوم اطلاعات مختصری رو ببینه و لینک بخوره به سایت اصلی اون سرویس یا تکنولوژیه. خب اینم اگه دیتاهاش رو کامل کنم همون رو هم نتیجه میده، با یه سری تغییرات جزیی خب.

الان فقط برای دسته بندی server و design و programming یه اطلاعات مختصری وارد کردم. تو می‌تونین توگیت‌هاب ببینین . هنوز داده‌ها رو کامل وارد نکردم در حقیقت نمی‌خوام اینطوری بهش داده بدم بشینم اون فایل رو پرکنم . راه دیگه باید باشه.

آمازون‌ها یا زنان جنگجو یا …

امروز تقریبن سخت مریض شدم و فقط دراز کشیده بودم و خب نمیشد که فقط درد و مریضی رو به خودم یاد آوردی کنم و مریض تر شم به همین خاطر کتابی رو دستم گرفتم و داشتم میخوندم که رسیدم سر کلمه آمازون و توضیحی که براش نوشته بود، علاقه مند شدم و سرچ کردم در موردش، خیلی برام جالب اومد اینجا هم می‌نویسم:

قدیم تر ها زن‌ها هم میجنگدین یعنی دخترها از بچه گی یاد میگرفتن بتونن از خودشون دفاع کنن و حتی تو سپاه یا لشکر کشورشون برن و با مردها و زن‌های دیگه بجنگن. مثلن عرب‌ها، کردها، سرخپوست‌ها و … سربازهای زن داشتن. بعضی قبیله‌ها هم بودن که فقط سرباز زن داشتند و هیچ مردی بینشون نبود و به جنگ با قبیله و کشورهای دیگه میرفتن حتا لشکر روبروشون مردها هم بودند و این زنها پیروز شدند. نمونه اینطور قبیله‌ها آمازون ها بودن گویا ایرانی بودن و تو قسمتی از ترکیه زندگی می‌کردن که اون موقع واسه ایران بوده.(در هر حال زنان آسیای صغیر بودن و شک به ایرانی بودنشون هم هست، بعضی جاها هم نوشته شده زنان لیبی یا یه جا دیگه نوشته اوکراینی بودن.)،  این زن‌های جنگجو که آمازون اسمشون بود و احتمالن بهشون آمازونی‌ها می‌گفتند نمی‌ذاشتن هیچ مردی بینشون باشه و برای بقای نسل با مرد‌هایی نزدیکی می‌کردن و اگه بچه دختر میشد نگرش میداشتن و بزرگش میکردن تا جنگجو شه و اگر نه که یا بچه پسر رو میکشتن و یا میفرستادنش به سمت مردی که بایستی پدرش میبوده دیگه.

خود کلمه آمازون دقیقن معلوم نیست از چه زبونی بوده بعضی ها معتقدن ریشه زبان ایرانی های اونموقع رو داره و به معنی زنان جنگجو هست و بعضی معتقدن که ریشه در زبان یونانی داره و به معنی فاقد پستان هستش. این فاقد پستان بودن از اینجا میاد که وقتی دخترها رو آموزش مي‌دادن برای جنگ، پستون سمت راستشون رو میسوزوندن و یا میبریدن تا بتونن راحت تیراندازی کنن و اینجوری دیگه … بعله. البته ممکنه افسانه باشه و یه عده گفتن از عکس‌هایی که در این مورد وجود داره می‌تونه واقعی هم باشه و افسانه نیست. من نمی‌دونم :))

آمازون‌ها

این هم لینک اون صفحاتی که ازشون استفاده کردم :

https://en.wikipedia.org/wiki/Amazons

http://www.almaany.com/fa/dict/ar-fa/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%88%D9%86/

https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Amazons.png

ا اینم الان یادم افتاد اضافه کنم، پس اونقدر ها هم به زن‌ها همیشه ظلم نمیشده و یا فقط عرب‌ها نبودن که دخترها رو میکشتن چون دختر بودن … دیگه تاریخ داره میگه دیگه زن‌ها بچه پسرشون رو میکشتن، کلن اوضاع درهم و برهم و بی عقلی تو هر دو جنس بوده :)) و بازم که میبینین ربطی به عرب یا عجم هم نداره آدم بی عقل بی عقله دیگه.

ولی در کل فهمیدم چقدر چیز میز هست که من نمی‌دونم.