یه اسکریپت برای پاک کردن توت‌های ماستودن

بچه‌هایی که تو ماستودن فعالیت می‌کنن می‌دونن که نمیشه همه توت‌ها رو یه جا پاک کرد، یعنی محدودیت 30 دقیقه‌ای داری و اونم یه چندتا بیشتر رو نمی‌تونی پاک کنی. و خب این خوب نیست دیگه، آدم یه چیزی میره تو مخ‌ش و اذیتش میکنه.

یه اسکریپتی رو خیلی وقت پیش نوشته بودم که اتوماتیک خودش می‌رفت توت‌ها رو پاک مي‌کرد. خیلی ساده است البته و گرفتن ID ‌توت‌ها یه ذره مسخره است، ولی خب کار رو راه می‌ندازه.

حالا گفتم بذارمش تو گیت‌هاب شاید یکی دیگه هم استفاده کرد یا شاید یکی بهترش رو نوشت 🙂 تو این آدرس می‌تونین ببینیش: Delete-Mastodon-Toots

خوشمزه‌ترین آدامس

الان داشتم آدامس میجویدم، مزه آدامس موزی رو داد اولش :)) همون آدامس‌های زرد دراز. آدامس موزی منو یاد یه خاطره میندازه و همیشه منو به خنده میندازه.

من همیشه بخاطر قدم آخر کلاس باید میشستم، از طرفی یه جوری ردیف آخر جای بچه‌‌های درس نخون و شلوغ بود. به همین خاطر معلم‌هایی که منو نمی‌شناختن فرض اولشون، چون ردیف آخر میشستم، همیشه این بود که تنبل‌ و شلوغم :)) چون شیطنت‌م زیاد بود، پس احتمال اینکه درس نخون هم باشم تقویت میشد تو ذهنشون.

حالا برگردیم سر خاطره، یه معلم داشتیم میگفت هیچ کسی نمي‌تونه و هیچ کدومتون حق ندارید سر کلاس من شلوغی کنین. من و رفیق‌های باحالم آرز، فرزان، عیسو و سپی و الی و مینو و …. متاسفانه اسم بقیه‌شون یادم نیست، سر کلاس ایشون اینقدر شلوغی میکردیم، انواع تقلب و شیطنت، یه جوری فقط ثابت کنیم که ما می‌تونیم. من و آرز از بچه‌های خیلی زرنگ مدرسه بودیم، آرز هم قد و قواره‌اش مثل من بود و ردیف آخر کنار هم می‌شستیم. یه بار عیسو از تو کیف‌ش یه آدامس موزی در آورد، میخواست تک خوری کنه، نذاشتم. ردیف آخر 9 نفر میشیدم فکر کنم، آدامس رو گرفتم ازش، خط کش برداشتم و قشنگ علامت زدم این ور اونور آدامس رو تقسیم بر 10 کردم و به همه یه ذره آدامس دادم. چقدر خندیدیم سر اون آدامس نصف کردن. خوشمزه‌ترین آدامس عمرم همون بود. یه ذره دقیقن یه ذره آدامس ولی با کلی خوشی و خنده. تقسیم بر ۱۰ کرده بودم دیگه و یه قسمتش مونده بود. سپی زد رو شونه یکی از بچه‌های ردیف جلویی (مهی بود فکر کنم) آدامس رو گرفت سمتش که آدامس میخوای؟ :)))) مهی گفت این چیهه؟؟ من از دل درد داشتم میمردم، از چشمامون اشک میومد، قرمز شده بودیم از اینکه نمي‌تونستیم راحت بخندیم، کلی تحت فشار بودیم :)) یکی از بچه‌ها که متاسفانه اصلا اسم‌ش یادم نمیاد گفت شما اصلا آدامس رو حس میکنین تو دهنتون؟ :)))))

ادامه خواندن خوشمزه‌ترین آدامس

کتاب «خون» انتخاب پریان

کتاب «خون» ۵ تا داستان کوتاه از نویسنده‌هایی چون: رودی دویل، کورت اندرسون، آن رایس، مایکل دایمند و استیون ساویل داره. انتشارات، خب تو عنوان مشخصه دیگه، پریانه. به حق که دست فرزاد فربد عزیز و بقیه دست‌اند‌رکاران این انتشارات محبوب درد نکنه، کاش مثل انتشارات پریان بیشتر بشن. خب خب مترجم هم شیرین سادات صفوی عزیز.

معرفی کتاب «خون» انتخاب پریان

چند روز پیش این کتاب رو دستم گرفتم و با داستان «جاسوس انسان‌ها»خوندش رو شروع کردم. به قدری از این داستان خوشم اومد که کتاب رو زمین نگذاشتم و رفتم سراغ داستان بعدی که «ارباب عمارت رمپلینگ گیت» بود. داستان دومی هم خیلی خوب بود و دلم خواست سومی رو هم بخونم. داستان «خون» رو که می‌خواستم شروع کنم، پیامم بهم ملحق شد و این داستان رو برای دوتامون خوندم. سر این داستان سومی پیام هم با من هم‌نظر بود، این داستان خیلی عجیب و یه جورایی متفاوت خوب بود. بعدش وقفه دادیم و شب داستان «آوای قلبش; داستانی از ثرا» رو برای خودمون خوندم و هنوز داستان آخری به اسم «فنجانک; داستانی از جان جاستین مالوری» مونده :).

هنوز یک داستان مونده، ولی نتونستم صبر کنم و ننویسم در موردش! بنظر من کتاب خوبیه، اگر طرفدار ژانر فانتزی و وحشت باشین بنظرم حداقل برای یک بار خوندن خیلی خوبه، الان از پیام هم نظرش رو پرسیدم و باهام هم‌نظره. هر چند ممکنه یکی دو تا از داستان‌ها، تو ذهنتون داستان‌ها و فیلم‌های مشابه دیگه‌ای رو تداعی کنن، اما باز هم به اندازه‌ای خوشتون میاد، البته گفتم اگر طرفدار باشین.

خیلی عجیبه نمي‌دونم چرا یاد فیلم «There will be blood» افتادم :)) اصلا ربطی نداره‌ها، شاید بخاطر کلمه «خون» باشه، نمي‌دونم. در هر حال دیدین دیگه این فیلم رو؟اصلا و ابدا دلتون نمي‌خواد این فیلم رو ندیده باشین. دانیل دی-لوئیس بزرگ و عزیز یکی از بهترین‌ بازی‌هاش رو تو این فیلم بهمون نشون می‌ده. عجب فیلمی و عجب بازیگری. دست همشون درد نکنه، جدا دست مریزاد… یاد میلک شیک افتادم… اوه :))

فیلم خون به پا خواهد شد

خوش بگذره

چه طوری سرچ کنیم

بله این عنوان این پست هستش، چطوری سرچ کنیم. اول از هر چیزی بگم که خوابیده بودم البته خواب هفت پادشاه رو نمي‌دیدم، همون تو مرحله اول خواب هی در رفت و آمد بودم آخرش دیدم نه انگار نخوابیدن دیشب باعث شده الان هم خواب به چشمانم نیاد، همانطور که نیما میگه (گفته بود درسته دیگه) خواب در چشم ترم میشکند. البته خواب در چشم تر نیما بخاطر غم خفته چند بود، در مورد من چشمم تر نیست و خب حقیقتن بخاطر دیرخوابیدن دیشبه. اینها چیه دارم می‌نویسم آخه ؟ اوکی برگردم سراغ چیزی که می‌خواستم بگم.

آره چطوری سرچ کنیم؟ چند وقت پیش یکی از بچه ‌ها یه توییتی زده بود که از کجا بدونیم یه اکانتی قبلن چه یوزرنیم‌هایی داشته؟ خب یه توضیح کوچولو بدم، مي‌تونیم یوزرنیم توییتر رو عوض کنیم دیگه، این ID هستش که عوض نمیشه. اگه می‌خوایم این آی‌دی رو عوض کنیم باید اکانت جدیدی بسازیم. حالا من یه سرچ زدم و به این دوستم گفتم که این یوزرنیم‌های قبلی‌ای هست که ازش پیدا کردم، گفت چطور گفتم سرچ کردم!‌ گفت دقیقن مي‌خوام بدونم چیکار کردی؟ گفتم دقیقن سرچ کردم. این دوستمون هم حتمن سرچ کرده بود دیگه! ولی سرچ کردن داریم تا سرچ کردن. اسم رو سرچ کنیم؟ عکس رو سرچ کنیم؟ یوزرنیم رو سرچ کنیم؟ یه هشتگ رو سرچ کنیم؟ رو کدوم ابزار جستجو کنیم؟ از گوگل دورک استفاده کنیم؟ چند عبارت رو سرچ کنیم؟ تول‌تیپ رو چک کنیم یا نه؟( آدرس لینک که پایین سمت چپ مرورگر نشون می‌ده) از آرشیو اینترنت استفاده کنیم؟ اسم یا یوزرنیم یکی دیگه رو سرچ کنیم به این یکی برسیم؟ عکس یکی دیگه رو سرچ کنیم به این یکی برسیم؟ ایمیل رو سرچ کنیم؟ و و و و و

خیلی باحاله، برای تمرین با خودتون شروع کنین، اسم و نمی‌دونم یوزرنیم و نمی‌دونم عکس و ایمیل و اینهاتون رو سرچ کنین ببینین چی‌ها پیدا می‌کنین.

هوم چیز پیچیده‌ای هم نیست، نوشتمش چون می‌خواستم اینها رو به دوستمم بگم، گفتم خب بنویسم اینجا شاید کسی دیگه خوند. البته نمي‌دونم مفید هست یا نه! من چیزی رو آموزش ندادم ولی فکر کنم اونقدرها هم پست بدی نبود :))))) یه ذره یه کوچولو مفید بود دیگه! اوه یادم میاد قبلن راجع به گوگل دورک‌هانوشته بودم…اینهاش : یه کوچولو از اینکه گوگل هکینگ چیه؟ چون گوگل دورک رو نوشتم یاد این افتادم، وااای ۲۰۱۶ :))) هاها الان یادم افتاد راجع به سرچ تو توییتر هم نوشته بودم، کلا وی علاقه زیادی به سرچ کردن داره :))))))

خب دیگه برم سرمو بذارم رو بالشت ببینم خواب د رچشمم می‌شکند یا نه.

آپدیت – چند ساعت بعد از انتشار پست :

این پست رو خب دیشب نوشتم تو عالم خواب و بیداری‌ای چیزی بودم . در هر حال چیز بدی هم نیست. فقط خیلی حرف برای گفتن نداره. خب چیزی بود که دیشب نوشتم و باعث شد بخوابم. خیلی هم خوب و عالی.

یک چیزی رو الان اضافه کنم بهش: ببینین من فکر می‌کنم موقع جستجو یا کلا پیدا کردن چیزی مهم‌ترین نکته دیدن همه چی و دقت کردن هستش. ممکنه یه عکسی رو سرچ کنین و مثلا تو صفحه دوم نتایج به چیز مورد توجهی برسید. ممکنه تو نتایجی که اومده، اون تول‌تیپ پایین به شما چیزی که می‌خواین رو بده، آدرسی که نشون می‌ده یه چیه، چون قبلا ایندکس شده و اگه روش کلیک کنین یه چی دیگه است. فکر کنم مثال روشن بود. گفتم پیچیده نیست و اتفاقن به قدری باحاله که حد و حساب نداره یه همچین چیزی :)))

شعرهای دفترچه خاطرات آخر سال تحصیلی

الان داشتم با آدمو تو توییتر گپ می‌زدم، یهو دلم خیلی براش تنگ شد. بعد می‌خواستم بنویسم که خیلی دوست دارم و خیلی دلم تنگ شده که یاد شعر” نمک در نمکدارن شوری ندارد، دل من طاقت دوری ندارد” افتادم.

یعنی همسن و سالهای ما احتمال زیاد این شعر و البته دفتر خاطرات آخر سال تحصیلی (ابتدایی و بیشتر چهارم و پنجم) رو خاطرشون هست :)) یادش بخیر. سال تحصیلی که تموم میشد اون یک هفته آخر دفتر خاطرات بود که بین بچه‌ها و معلم میچرخید.

ادامه خواندن شعرهای دفترچه خاطرات آخر سال تحصیلی

اتمام ۳ از ۱۰ پایتون – جنگو

فکر کنم سه یا چهار روزی میشه که پیام پروژه جدید رو تعریف کرده، البته بگم که خیلی هم جدید نیست چون این سری پیام جانم خواست که برای اون بلاگی که نوشته بودم یک فرم ثبت نام بذارم تا کاربرها هم بتونن ثبت‌نام یا لاگین کنن و بعد پست منتشر کنن. تو عرض این سه چهار روز من تازه دو ساعت پیش نشستم تا این برنامه رو بنویسم.

ژان باتیست راینهارت معروف به جنگو راینهارت
ژان باتیست راینهارت معروف به جنگو راینهارت

ادامه خواندن اتمام ۳ از ۱۰ پایتون – جنگو

اتمام ۲ از ۱۰ پایتون

خب راجع به چلنج ۱۰ پایتون که نوشته بودم. الان خروجی پروژه دوم رو هم تحویل دادم و تموم شد. پروژه اول یه بلاگ بود، پروژه دوم گرفتن یه سری داده از مرورگر بازدید کننده وب‌سایت و خروجی JSON بود. چه داده‌هایی ؟ IP، اسم و نسخه مرورگر، سیستم عامل کلاینت، آیا جاوا اسکریپت رو فعال کرده یا نه و کوکی و … . بگم که هنوز کانفیگ vps رو شروع نکردم.

اتمام ۲ از ۱۰ پایتون

چی‌ها یاد گرفتم؟ مهمش همینه دیگه، مگه نه؟ البته که آره

ادامه خواندن اتمام ۲ از ۱۰ پایتون