نسرین، شاگرد نجار

همیشه از ساختن چیز میزها با دستم لذت می‌بردم و می‌برم. تعمیر کردن یا ساختن و … به همین خاطر هم هست که از کد زدن و برنامه نویسی خوشم میاد. هیچ وقت یادم نمیره اولین بار که داشتم قالب PSD رو تبدیل به صفحه وب می‌کردم، همش ذوق میکردم که دارم خلقش می‌کنم :))) چیز یکه وجود نداره رو دارم میسازم و این لذت بخشه.  اگرم تو خونه چیزی خراب شه یا … خودم سعی می‌کنم تعمیرش کنم. اولین تعمیرم زمانی بود که خیلی کوچیک بودم، زیپ کیفمو که خراب شده بود رو خودم درست کردم، و مامانم بهم گفت چه دختر خود کفایی دارم و من عشق کردم از این حرف 🙂 هنوزم یادش می‌افتم قند تو دلم آب میشه. مرسی مامانم که بهم انگیزه دادی :*

و بالاخره نجاری 🙂 یکی از آرزو‌های من. دارم یاد میگیرم و عاشقشم, با پیامم گشتیم و یه کلاس خوب پیدا کردیم. مرسی پیام جون :*. خب تا الان که فقط یه قاب درست کردم. متاسفانه فعلن تو کارگاهه و کارش تموم نشده. فک کنم جلسه بعدی تمومه و میارمش خونه. الان می‌خوام در مورد ساختن همین قاب بنویسم.

با الوار شروع می‌کنیم. الوار تخته چوب‌های بریده شده است، که معمولن تو اندازه های مختلف برش داده میشه و فروخته میشه به نجارها و کارخونه‌ها و … . بر حسب اینکه با چه اندازه و ارتفاع (عمقی) می‌خوایم شروع کنیم تخته رو انتخاب می‌کنیم. آهان بگم که جنس چوب هم مهمه . جنس چوب بسته به چیزی که قراره ساخته بشه انتخاب میشه و خب البته بودجه :)) مایی که شاگرد هستیم از جنس کاج استفاده می‌کنیم. هم ارزونه و هم برای تمرین خوبه، یعنی کار باهاش راحته.

بعد از این مرحله یه طرحی می‌تونیم (واجب نیست) بکشیم رو کاغذ از چیزی که تو ذهنمونه، و اندازه‌ها رو تو مقیاس می‌بریم . مثلا می‌گیم یه قاب ۷۰ در ۵۰ سانتی متر در مقیاس ۱/۳ . یعنی اندازهها روی کاغذ تقسیم بر سه شدن. ولی اندازه‌های واقعی رو، روی کاغذ می‌نویسم. پس شد طرح در اندازه‌های مقیاس ولی خود اندازه های واقعی رو روی طرح می‌نویسیم.  حالا طرح من یه قاب ۳۰ در ۲۷ هست. البته اینطور قرار نبود باشه.

frame

بعدش نوبت اینه که چوب‌هامون رو تو اندازه ببریم و البته می‌دونیم که قراره ۴ تکه چوب رو بهم وصل کنیم. یکی از ساده‌ترین روش‌های اتصال چوب‌ها اینه که مقطع رو با زاویه ۴۵ درجه ببریم و این مقطع‌ها رو بهم وصل کنیم. چرا باید با زاویه دار باشن؟ به دلیلی که استاد توضیح داد و من متوجه نشدم چرا! مقطع به کناره‌های چوب راحت نمی‌چسبه و با فشاری کنده میشه. پس باید مقطع‌ها به هم چسبیده بشن و برای این نیازه که زاویه دار برش داده بشن و بعد به هم بچسبن.  به این زاویه دار بریدن میگیم فارسی کردن و از فارسی بر استفاده می‌کنیم. اسمش فارسی بر هست :))) دقیقن این شکلیه :

شاگرد نجار

شماره ۱، دسته برای تعیین درجه برش

شماره ۲، که نمی‌دونم چرا تو این عکس گیره روش نیست، یه گیره برای ثابت نگر داشتن چوب روی صفحه تا دست درگیر نشه.

شماره ۳، برای قالب هست. وقتی یه چوب رو گذاشتیم و برش دادیم و اگر تکه‌هایی دیگه مشابه این داشتیم دیگه نیاز به تنظیم نیست، چون قالب برامون همون اندازه قبل رو تعیین می‌کنه. یعنی ما تعیین می‌کنیم و بعدش ازش استفاده می کنیم.

شماره ۴، یه ضامن که ترکیب این و دکمه سبزه ON، تیغ می‌تونه شروع به چرخش کنه. برای امنیت بیشتر

شماره ۵، دسته که باهاش می‌تونیم اره رو بالا و پایین و چپ وراست حرکت بدیم.

دفعه بعدی اگه شد و اجازه داشتم یه عکس میگیرم.

اوکی چوب‌هامون رو برش دادیم. یه روزنامه روی میز کار پهن می‌کنیم و با قرار دادن چوب‌ها کنار هم قاب رو میچینم. دقت می‌کنیم که اون طرفی که به روزنامه هست در واقع روی کارمونه.

چسب چوب رو ور می‌داریم و به محل‌های برش میزنیم. به هر هشت طرف. و بعد این‌ها رو بهم میچسبونیم. تو همون شکل قابه. خیلی مرتب. فشار میدیمشون و حتی چسب چوب میزنه بیرون از شکاف. یه ذره صبر می‌کنیم و بعد به هر قسمت اتصالمون ۳تا منگنه میزنیم (در حالی که شخص دیگه‌ای این دو تا قطعه رو بهم فشار می‌ده). بالاش وسطش و پایینش.

قاب رو برمیگردونیم و تکه‌های نازک، کوچیک و بدرد نخور چوبی رو میذاریم روی چهار قسمت اتصال، و روی اون هم منگنه میزنیم. فقط برای محکم کاری هست. این قسمت بعدن برداشته میشه.

میریم سمت ساختن زوار قاب. یه چوب‌های ۱*۱*۱ برش مي‌دیم به اندازه داخلی قاب (تو عکسی که از طرح گذاشتم اندازه داخلی هم مشخصه). ۴ تا و با همون زاویه ۴۵ درجه. اوه اینجا رو چه طور بنویسم؟ :))) روی قاب طرف ما هست. به مقطع ها و قسمتی که به قاب میچسبه، چسب چوب میزنیم و میچسبونیمش به داخل قاب. لب به لب قاب از روبرو. میذاریم خشک شه.

خب دیگه همین :)))) قاب من تو این مرحله تو کارگاه تا جلسه بعدیم که برم سنباده و میخ کاری و رنگ. دفعه بعد که قاب دستم باشه ازش عکس میگیرم و بیشتر مشخص میشه چی به چی هست و این‌ها.

آهان یه چیزی به نظرم فارسی بر هم نیاز نیست، یه خط کش، اره خوب و یه نقاله‌ای چیزی که درجه رو مشخص کنیم و صاف و منظم بتونیم برش بدیم کفایت میکنه.

چرا کلاس نجاری باید بالاشهر ها باشه؟ اونم با قیمت‌های سر به فلک زده. من که یه ذره اصول و کار رو یاد بگیرم دیگه ادامه نمیدم این کلاسها رو.  کلن حال بهم زنه یه سری چیزها برای آدم‌های خاصه. بعله بعله نجاری تو همه قسمت شهر هست ولی من نمی‌تونم برم تو محل بشم شاگرد نجار و  یاد بگیرم چون جامعه بر نمیتابه. باید برم کلاس و کلاس‌های نجاری برای بانوان با قیمتهای سر به فلک کشیده تو بالاشهر برگزار میشه. حداقل برای من که گرونه. خودم خوب یاد بگیرم خیلی راحت تر و آسونتر می‌تونم به آدمای دیگه یاد بدم.  این اختلاف طبقانی تو تهران خیلی مسخره و زیاده. یه عده فقط کار میکنن و زندگی نمی‌کنن و یه عده هم اونقدر پول و وقت دارن نمی‌دونن کجا خرج کنن. این چه وعضشه. لعنت به آدمایی که این وضعیت رو رقم زدن و بهش دامن میزنن.

یکسان نباشد حال دوران غم مخور