داستان کوتاه شب سیاه

هول تو دلم افتاده بود و دلیلشم مطمئنم که برای کاری که باید می‌رفتیم طبقه پایین نبود. این کارهای اداره و پرونده اینو ببر و اونور ببر که کار همیشگی و اعصاب خورد کنی بوده. ولی هیچ وقت هولی نداشت.

صدای داد و هوار از طبقه پایین داشت بیشتر و بیشتر می‌شد. مردم رو دیدیم که شروع کردن به دوویدن به سمت ما داشتن فرار می‌کردن. دوباره دعوا های الکی دوباره داد و بیداد و الکی شلوغ کردن. ولی نه اینبار فرق داشت. تو چهره و رفتار مردم ترس از چیز هولناکی موج میزد.

ادامه خواندن داستان کوتاه شب سیاه

try everything – صخره‌نوردی و نینجوتسو :)

الان با پیامم داریم به آهنگ محشر Try Everything که شکیرای محشر خونده گوش می‌دیم، یاد خودم و ورزش‌های محبوبم سنگ‌نوردی و نینجوتسو افتادم. متاسفانه خانم‌ها خیلی کمتر به این رشته‌ها رو آوردن. اونم به خاطر ذهنیت غلطی که بین مردم راجع به ورزش‌های مردونه و زنونه جا افتاده. نداریم، ورزش زنونه و مردونه نداریم. به نظرم به خاطر اینکه زن‌ها تو خیلی رشته‌های ورزشی (یا غیر ورزشی) عقب موندن یا از قافله جا موندن،  اگه زنی تو همچین رشته‌هایی بدرخشه واقعن قابل ستایش و یادآوری هست.

صخره نوردی یکی از ورزش‌هایی هست که توش خیلی چیزها میشه یاد گرفت مثلن صبور بودن، استقامت و مقاومت، کم نیاوردن، پیدا کردن یه راه و رفتن و حتی تقویت هوش و حافظه. این همه خوبی داره این ورزش 🙂 و البته که مربی ما محشره و عاشقشم. و همچنین رفقایی که دارم.

9301-2s265

ادامه خواندن try everything – صخره‌نوردی و نینجوتسو 🙂

یک قهرمان یا یک مظلوم؟

دسته‌های عزاداری میان و میرن. یکی میره اون یکی میاد. با وجود اینکه هرازگاهی آهنگ و ضرب‌هایی که دارن ناخودآگاه آدم رو به رقص یا بشکن زدن میندازه، متن و یا محتوای چیزی که می‌شنویم فقط مصیبتی هست که وارد شده. حالا این مصیبتی که فریاد می‌زنن چرا با آهنگ موزیک‌هایی عربی و ترکی و فارسی هست که حس هیجان و پایکوبی رو  تو آدم زنده می‌کنه؟ اصلن سوال مهم‌تر این هست که چرا از مصیبت می‌گن؟

کتاب حماسه حسینی نوشته شهید مطهری رو خیلی وقت پیش خوندم، داشتم دوباره مرورش میکردم. الان می‌خوام چیزی که از این کتاب گرفتم و مثل همیشه نظریات خودم رو بنویسم.

ادامه خواندن یک قهرمان یا یک مظلوم؟

کینتسوگی – Kintsugi

تو یه گروه تلگرامی رفقا این مطلب رو گذاشته بودن و برام خیلی جذاب اومد. راجع بهش خوندم و مطمئن شدم. گفتم اینجا هم بذارمش، در واقع چیزی رو که دوست دارم تو وب‌سایتم مینویسم 🙂

وقتی یک مرمت‌کار ژاپنی می‌خواهد جسم شکسته‌ای را مرمت کند، ترک‌های آن را با طلا پر می‌کند. آن‌ها معتقدند که وقتی چیزی دچار صدمه می‌شود و آسیب می‌بیند، آن‌گاه بسیار زیباتر از قبل می‌شود. این هنر باستانی، اتصال طلایی یا کینتسوگی نام دارد.

کینتسوگی - Kintsugi

ادامه خواندن کینتسوگی – Kintsugi

کلاس نجاری و ابزارهای این قسمت

دفعه پیش در مورد کلاس نجاری رفتنم نوشتم و قابی که ساختم و نصفه نیمه موند.

جلسه بعدش رفتم که مثلن کار سنباده و بتونه و رنگش رو تموم کنم و مثلن این قاب تموم بشه. اما اونقدر بهش چسب چوب زده بودم که برای بردنشون تقریبن 30 تا 45 دقیقه فقط داشتم سنباده میکشیدم و خوبیش این بود که سنباده برقی بود :))) و اگر نه کل جلسه رو در حال سنباده کشیدن بودم. بالاخره سطحش صاف شد. نکته مهم سنباده کشیدن اینه که در جهت الیاف چوب سنباده میکشیم با قدرت یکسان روی تمام سطوح و اگر نه یه طرف بیشتر می‌ره و طرف دیگه نه. اگه سنباده رو به تمام سطوح یکسان و با یه قدرت نکشیم، سطح کارمون صاف و یکدست نمیشه.

سنباده برقی
سنباده برقی

ادامه خواندن کلاس نجاری و ابزارهای این قسمت

وقتی دم از آزادی میزنیم

همه می‌تونن خوب حرف بزنن، مثلن همه مي‌تونن بگن من فلان نظر یا اعتقاد رو دارم و ال و بل. خب هر کسی مي‌تونه نظر خودش رو داشته باشه، ولی دلیل نمیشه که اون نظر درست باشه و جای انتقاد نداشته باشه. خب این از این.

این رو نوشتم چون خیلی جاها می خونم یا میبینم که اگه کسی معترض بشه به چیزی که به نظرش نادرسته، بقیه میگن چرا معترض میشی و نظرشه. خب نظرش باشه دلیل نمیشه درست باشه و اتفاقن همه نظرها خوبه که شنیده بشن.

اوکی اصلن چرا دارم این پست رو می نویسم چون محرم اومده، و تو توییتر می‌بینم که آدما از اومدن محرم ناراحتن و حتی بد و بیراه هم نثارش میکنن. خب ناراحتن و دوست دارن ناراحت بشن ولی بدوبیراه چرا؟ شما میگی خب نظرشونه؟ ولی باز دلیل نمیشه به خاطر اینکه این نظرشونه، به مقدسات آدم دیگه توهین کنن و انتظار داشته باشن بقیه چیزی نگن بهشون. اینجا به نظر من چند تا موضوع مطرحه :

ادامه خواندن وقتی دم از آزادی میزنیم

نسرین، شاگرد نجار

همیشه از ساختن چیز میزها با دستم لذت می‌بردم و می‌برم. تعمیر کردن یا ساختن و … به همین خاطر هم هست که از کد زدن و برنامه نویسی خوشم میاد. هیچ وقت یادم نمیره اولین بار که داشتم قالب PSD رو تبدیل به صفحه وب می‌کردم، همش ذوق میکردم که دارم خلقش می‌کنم :))) چیز یکه وجود نداره رو دارم میسازم و این لذت بخشه.  اگرم تو خونه چیزی خراب شه یا … خودم سعی می‌کنم تعمیرش کنم. اولین تعمیرم زمانی بود که خیلی کوچیک بودم، زیپ کیفمو که خراب شده بود رو خودم درست کردم، و مامانم بهم گفت چه دختر خود کفایی دارم و من عشق کردم از این حرف 🙂 هنوزم یادش می‌افتم قند تو دلم آب میشه. مرسی مامانم که بهم انگیزه دادی :*

و بالاخره نجاری 🙂 یکی از آرزو‌های من. دارم یاد میگیرم و عاشقشم, با پیامم گشتیم و یه کلاس خوب پیدا کردیم. مرسی پیام جون :*. خب تا الان که فقط یه قاب درست کردم. متاسفانه فعلن تو کارگاهه و کارش تموم نشده. فک کنم جلسه بعدی تمومه و میارمش خونه. الان می‌خوام در مورد ساختن همین قاب بنویسم.

ادامه خواندن نسرین، شاگرد نجار