بوسه :*

بوووووووووووووووس 🙂

خیلی خوبه بوسیدن خیلی خوبه، محبت و دوست داشتن و … رو نشون می‌ده، مثلن مامان، بابا، خواهر، برادر و همسر و معشوقه‌ و دوست دختر و یا دوست پسرمون رو می‌بوسیم یا رفیقامون رو و … در کل خوبه خیلی خوبه. این هم عکس بوسه معروف،

بوسه معروف
بوسه معروف د رمیدان تایمز

ادامه خواندن بوسه :*

واقعن کرم از خود درخت هست ؟

می‌شینیم های و هوی راه می‌ندازیم و حرف از حقوق زن و … می‌زنیم ولی همین خودمون، ما زن‌ها خیلی راحت پشت هم رو خالی ‌می‌کنیم، چرا؟ چون اون یکی نیاد ما رو جلو بزنه ؟ چون این حرف تو ظاهر برامون ارزش هست و تو باطن ضد ارزش؟ و و و …

البته این خالی کردن پشت یه نفر متاسفانه رواج‌اش خوب بوده منظور زیاد شده و ربطی به زن و مرد بودن نداره، ولی اینکه ما زن‌ها می‌بینیم که مثلن تو حوزه تکنولوژی و IT کمتر شناخنه شده‌ایم هستیم و بخواهیم برای همدیگه کاری انجام بدیم و بتونیم ولی انجام ندیم، آدم رو ناراحت می‌کنه خب و یه جورایی سرخورده از برآورده نشدن انتظارها از زن‌هایی که می‌تونن ولی می‌پیچونن 🙂

بودن این زن‌ها آدم رو هر چند مایوس می‌کنه ولی دلیل بر عدم پیشرفت‌امون نباید باشه، نه به خاطر این و نه به خاطر اون و …. به خاطر خودمون باید ببینیم کجای از جامعه هستیم و باید چیکار کنیم ؟ آیا نباید با تکنولوژی روز بریم جلو؟ آیا نباید خودمون رو از این سطح بالاتر ببریم؟ آیا نباید ببینیم چه خبر هست تو این دنیا؟ آیا نباید دغدغه‌هایی که جامعه سودجو برامون می‌سازه رو تغییر بدیم؟ اگه نباید که هیچ، ولی اگه باید پس بهتر فکر کنیم و پاشیم دوروبرمون رو نگاه کنیم.

حالا واقعن کرم از خود درخت هست؟ اگرم باشه به اون درخت زودتر و بهتر رسیدگی بشه کرم‌هاش می‌میرن خب.

ای بابا پاشو نشین 🙂

قدرت کلمه

همین الان دارم این مطلب رو مینویسم ، یعنی تو ذهنمه و دارم رو این صفحه میارم، خوب دوهفته میشه شاید که چیزی ننوشتم 🙂

الان دارم به کلمه فکر میکنم ، کلمه هایی که پشت هم ردیف میشن و میشن یه جمله، میشن یه کتاب ، میشن یه شعر و ….. و مهم تر میشن اون چیزی که میخوایم برسونیم.

و چرا قدرت داره ؟ اصلن قدرت داره ؟ من که فکر میکنم قدرتمندترین … قدرتمندترین چی بگم ؟ بگم قدرتمند ترین چیزی هست که میشه باهاش حرف زد ؟ اگه نبود چی میشد؟ نمیدونم الان باید بگم قدرتمندترین چی ! ولی چیزی که برام واضحه اینه که قدرتمندترین هستش.

قدرت داره چون با همین کلمات یه عده مسلمون شدن و یه عده نشدن ، قدرت داره چون با همین کلمات به کسی که میخوایمش میگیم دوست دارم (بله میدونم عمل مهمه، تو عمل بایستی نشون داد)، قدرت داره چون با همین کلمات یه عده میشن سیاست مدار، میشن ریئس جمهور و … قدرت داره چون یه عده با آنگ کلمات یه عده میرن میجنگن، قدرت داره که صداوسیما دورتادورش حصاره ،قدرت داره که میان و یه سری کتابا رو ممنوع میکنن و یه سری فیلم ها رو و میشه سانسور … بله قدرتش زیاده و همه هم به این مهم رسیدن.

تو کتابایی قبلنا میخوندم که یه عده گوشاشونو میگرفتن تا قرآن رو نشون و مسلمون نشن !!! حالا هم وضع عوض نشده همونجوریاست، منتها قبلنا یه عده خودشون گوش خودشونو با دست میگرفتن تا نشنون، حالا یه عده میان دست رو گوش آدم میزارن، البته به راههای مختلف‌، جالب اینکه ماها هم میگیم اوکی محکم تر بزار دستتو تا هیچی نشنوم ، ادامه بده و همینجوری خوبه.

آره متاسفانه و یا خوشبختانه ، دردمون اینه که میدونیم قدرت کلمه رو و یه عده میان و آزادی بیان رو میگیرن که قدرت کلمه رو محو کنن،  قدرت کلمه هستا ولی وقتی فضای بیانش نباشه دیگه چه قدرتی؟ هان؟ و یه عده هم میان و چوب پنبه میکنن تو گوشمون، حالا به راههای زیادی …..

دست اونی که چوب پنبه تو گوشمون میکنه رو شاید نتونیم بشکنیم ولی خودمونم نمیتونیم این چوب پنبه ها رو درآریم ؟ همینطوری که تو پست دو تا قبل گفتم بشنویم و فکر کنیم .

بریم تو آینه نیگاه کنیم تا دشمن اصلی رو ببینیم.

بشنویم و فکر کنیم

این شنیدن خیلی مهم هست، خیلیا از ماها تاب و تحمل شنیدن حرفهایی که مخالف نظراتمون هستند رو نداریم! چرا؟
think
مثلن من میگم من رنگ مشکی رو دوست ندارم چون اکثرن، تو ماتم ها این رنگ رو دیدم (این مثال هست)، حالا یه نفر بیاد و بگه که نه نسرین، رنگ مشکی صلابت داره، من چرا باید جبهه بگیرم که نه تو اشتباه میگی و من درست میگم و یا نمیخوام دیگه صحبت کنم، واقعن چرا؟
چرا ؟ یکی از دلایلش تعصب های بیجا هست، الان نمیخوام بگم کلن تعصب داشتن بد یا خوب هست، شنیدن نظرات مخالف میتونه مارو به فکر بندازه و حتی ممکن هست به این نتیجه برسیم که، ای بابا من داشتم اشتباه میکردم ، حالا اشتباه کردن من در دوست داشتن یا نداشتن رنگ مشکی، شاید توفیر زیادی تو زندگی و ارزش های من نداشته باشه، ولی اگه موردی باشه که من به خاطر تعصب بیجا و جاهلیت، تا آخر عمرم راه اشتباه برم و تو دفاع یا حمله ارزش اشتباه وایسم چی؟

ادامه خواندن بشنویم و فکر کنیم

جامعه ای به نام آرایشگاه زنانه

خوب لازمه، میریم آرایشگاه تا موهامونو اصلاح کنیم یا واسه جشنی آماده بشیم و یا هزار تا مورد دیگه که به خاطرش میریم آرایشگاه.اینجا هم مردونه داریم و هم زنونه(مختلط نداریم اگرم داریم خیلی مخفیانه هستن و بامشتریای ثابت).

آرایشگاه زنانه
آرایشگاه زنانه

تو تیتر نوشتم جامعه، خوب طبق تعریف جامعه تو ویکی آرایشگاه هم جامعه محسوب میشه. تعدادی افراد که دور هم جمع میشن و با هم تبادل نظر دارند و احیانن تضادهایی بین ایشون هست.

ادامه خواندن جامعه ای به نام آرایشگاه زنانه

سینه های متناسب

من بدن سالم و ورزشکار رو ترجیح میدم و کاری به روند مد در جامعه ندارم و همچنین اینکه شروع کنیم به خاطر علایق و مدهای در جامعه بدنمون رو دستکاری کنیم.(نظر شخصی). من از اوایل دوران راهنمایی ورزش کردن رو شروع کردم رشته هندبال رو انتخاب کردم و 4 سال با این ورزش بودم و بعد هم باشگاههای ورزشی و ایروبیک و شنا و کوه نوردی و الان صخره نوردی.

fit-body
fit-body

خیلی وقته رایج شده انواع و اقسام پروتز برای اندام های مختلف بدن برای لب و سینه و باسن و پلک و گونه و …. خوب برای زیبا تر شدن هستش احتمالن(البته ممکنه دلایل دیگه ای هم داشته باشه)و بحث زیبا شناسی میشه گفت تا اندازه ای نسبیه.به شخصه فکر میکنم اصولی برای زیبا شناسی وجود نداره.

موضوعی که میخوام راجع بهش صحبت کنم راجع به سینه خانم ها هستش. که جدای از علاقه شخصی فرد به بزرگ یا کوچک بودنشون این اندام اگه خیلی بزرگ باشه تو فعالیت های ورزشی اجازه راحت بودن رو به خانم ها نمیده و در نتیجه ادامه اون فعالیت ورزشی برای خانم ها سخت میشه و شاید ادامه ندن ورزش رو و در نتیجه ورزش نکردن دچار افزایش وزن و کاهش اعتماد به نفس میشن . و الیته در دراز مدت و رفتن تو سن های بالاتر, احتمال کمر درد و کتف درد و گردن درد هم هستش.

ادامه خواندن سینه های متناسب

فقط انجامش بده!

من ترم 3 دانشگاه بودم و به شدت علاقه داشتم که تو رشته خودم وارد یه محیط کاری بشم. و از پارکهای علمی و فناوری به شدت خوشم میومد و به دوستام میگفتم بیاین بریم تو این محیطها . حداقل بریم یه گشتی تو شرکتها بزنیم و انرژی بگیریم.
که البته دوستان منو همراهی نمیکردن. تا اینکه خودم یه روز طرفای ظهر بود رفتم پارک علم و فناوری تو خیابون ارتش بود اونموقع (الان از اونجا رفته) و یه محیط عالی و پر از کار و آدم های باهوش و خاص و نخبه به نظرم اومد,نمیدونم چرا ولی این حس رو بهم داد, با اینکه خیلی خلوت بود.
یه سالن بزرک که شرکتها با پارتیشن از هم جدا شده بودن, و اکثرشون بسته بودن! در نهایت دیدم در یه شرکت بازه و رفتم کنار در واستادم تو نیگاه اول یه شرکت کوچیک و جمع و جور که از نهایت فضاش استفاده کرده بود و فک کنم اون موقع 7 نفری اونجا بودن و سر سیستم هاشون داشتن کار میکردن.
تق تق, در رو محکم زدم تا توجهشون جلب شه چون متوجه من نشده بودن و بلند گفتم سلام. یهو همشون برگشتن طرف من ولی فقط یکیشون سلام داد(اینطور تو خاطرم مونده), آقای X (مدیر عامل شرکت بودن),
گفتم من نستله هستم ترم 3 مهندسی نرم افزار از دانشگاه پیام نور و دنبال کار میگردم و کاری بلد نیستم ولی میتونم یاد بگیرم و مجانی یه مدت براتون کار کنم تا بی حساب شیم, و ایشون با یه لبخند توام با تعجبی گفتن خوب چرا دم در بفرمایین تو بشینین. منم نشستم و سر صحبت باز شد و من بعد یک ماه شدم شاگرد آقای مهندس X تو زمینه تحلیل سیستم های تحت وب با uml.
بعد از این اولین تجربه عالی کار خیلی راحت وارد محیطهای دیگه میشدم و تو رشته های مختلف وب سرک میکشیدم و میرفتم بالا و هنوز هم باید برم بالا چون خیلی پایینم.

کار واسه کسی که بخواد کار کنه هست. من تو هفته ی اولی که تو سایت پونیشا ثبت نام کرده بودم تونستم کار بگیرم چون شدیدن پیگیر بودم و در حال حاضر هم مشتریهای خودم رو دارم و باهاشون کار میکنم و حتی تو اولین هفته ای که اومدم تو توییتر هم یه کار گرفتم پروژه ای واسه دو دفعه پشت سر هم. کلن اراده داشتن تو همه خواسته هامون خیلی مهمه.
منظور اینکه همیشه میشه یه ذره اراده و اعتماد به نفس و صداقت رو برداشت گذاشت تو کوله و رفت تو میدون و پیروز شد . حرکته مهمه.
شاد و امیدوار و موفق باشیم 🙂