فکر نميکنم از زمانی که شروع به دیدن سریال مردگان متحرک کردیم، دو هفته بیشتر بگذره و همین امروز تصمیم گرفتیم دیگه نبینیم. این سریال راجع به بیماریای هست که گسترده شده و داره هی گستردهتر میشه، همون زامبیها هستن اگه کسی رو گاز بگیرین یا چنگ بزنن بیماری منتقل میشه و طرف در اثر عفونت میمیره و بعد از چند ساعت زنده میشه و شروع میکنه دنبال جوندار سالم گشتن تا بخوره. البته این موضوع تو حاشیه است، یعنی زامبیها و اینکه این بیماری چطوری اومد و چطور میخواد بره و ریشه کن بشه اونقدرا مهم نیست، یعنی مهم هستا برای ساختن فیلم و جلو بردن داستان. اونچیزی که تو این سریال خیلی مهمه رابطه این آدمهاست، و اینکه چطور برای زنده موندن تلاش میکنن. کارهای تیمی و رهبری و دموکراسی و دیکتاتوری و … .
نویسنده: nastale
اگه سوسکها نبودن
با همین عنوان میریم جلو، این سوال البته خیلی وقت هست که هرازگاهی در مغزمو میزنه و زود فرار میکنه: سوسک چه منفعتی داره؟ یادم میاد بچه بودیم تو یکی از خونههامون سوسک از در و دیوار و سقف و … میبارید، یعنی موقع ناهار و شام که دیگه هیچ باید تو توری میشستیم، تا بالاخره یه کارهای اساسی تو کل آپارتمان انجام دادن و این سوسکها رفتن برای چند ماه که البته بازگشتشون به ما نرسید، ما از اونجا رفتیم. از اون موقعها همیشه تو ذهنم بوده که سوسک چرا به وجود آمده، آخه چیش خوبه؟ نه مفیده، نه خوشگله، نه ناز، نه دوست داشتنیه، مثلا کفشدوزک خیلی ناز و خوشگله ولی سوسک نه. لپ کلوم اینکه همش برام سوال بود که چرا سوسک باید باشه؟ دیروز موقع نوشتن پست زنبورها، دوباره این سوال تو ذهنم اومد و امروز در موردش خوندم، بریم ببینیم من چی فهمیدم.
اگر زنبورها نبودند -> گرامیداشت مقام زنبور
اگر زنبورها نبودند!! هوم آخه اینم شد تایتل؟ :)) حالا که هستن چرا باید فرض کنیم که اگه نبودن؟ شاید سر فرصت عنوان این پست رو تغییر بدم. البته خب منظورم اینه که قدرشون رو بدونیم یا حداقل بدونیم چه اثری روی زندگی ما دارن. البته ما انسانها اصولن قدر هیچییی رو نمیدونیم قدر خودمون رو هم نمیدونیم چه برسه به زنبور… حالا روده درازی نمیکنم و میرم سراغ گرامیداشت مقام زنبور. ایولله دقیقن همینه، این رو عنوان پست میذارم: گرامیداشت مقام زنبور.
در گرامیداشت مقام زنبور همین بس که اگر این حشرات زیبا نبودن دنیای ما طور دیگهای میشد. الان نمیخوام وارد چیزهای عجیب غریب بشم مثل اینکه بگم خب اگه زنبورها نبودن یه موجود دیگهای شاید بود که وظایف این حشره گرامی رو به دوش میکشید شایدم نه من که دانشمند نیستم و نمیدونم، گفتم نمیخوام وارد این چیزها بشم و فرض رو بر این ميذاریم که اگه زنبور نبود دنیای ما خیلی بد میشد.
پادکست کتاب پس از تاریکی فصل ۱۷ – ساعت ۵:۳۹
دیگه باید بشینیم فکر کنم چی باید برا خودم بخرم. فصل ۱۷ پادکست پس از تاریکی رو هم آپلود کردم، البته انگار یه خورده کیفیت ضبط پایینه، فکر کنم اینبار زاویه میکروفون رو مثل قبل تنظیم نکردم و از اون باید باشه. هر چند خیلی هم بد نیست و قابل شنفتنه.
پادکست کتاب پس از تاریکی فصل ۱۵ – ساعت ۴:۳۲
خیلی خوبه که دارم بالاخره این پروژه رو میبندم، راضیم. خب فصل ۱۵ کتاب پس از تاریکی رو هم صوتی کردم، میمونه ۳ تا فصل و تمام.
پادکست کتاب پس از تاریکی فصل ۱۱
پس از تاریکی رو تا فصل ۱۰ خونده بودم، جایی که اری سایی چشماش رو باز کرد، بلند شد و میخواست بره بیرون و … . حالا بریم ببینیم چی به سر ماری و تاکاهاشی میاد.
پادکست – داستان کوتاه تاوان از کتاب ج مثل جادو
آپدیت به تاریخ 26 دسامبر 2020 : برای اینکار از فرزاد فربد اجازه گرفتم.
0 0 با همین چشام دارم زل میزنم به مانیتور و میگم پس از تاریکی رو هم تموم میکنم :)))
خیلی خب، اخیرن یکی دیگه از کتابهای باحال نیل گیمن رو میخوندم، یعنی مجموعه داستانهای کوتاه به اسم ج مثل جادو از نیل گیمن، و دلم خواست که یکی از داستانهاش رو صوتی کنم.
این کتابی که دست من واسه انتشارات کتابهای پریان و کتاب پنجره هست، مترجمش فرزاد فربد و تصویرساز هم تدی کریستینس.