سوال و جواب‌های توییتری در باب فمینیسم و فمینیست

این پست درفت شده بود و الان وقت کردم کاملش کنم 🙂 چند جا بحث دیده بودم درباره فمینیسم و فمینیست‌ها و یه چیزهایی نوشته بودم ولی ناقص مونده بود. درفتهام زیاد شده واقعن باید یکی یکی کاملشون کنم. حالا یعنی اینطور بود که میدیدم که مردم چه چیزهایی میگن یا چه سوالهایی میپرسن و جوابهای خودم رو اینجا برای اون نظرها و سوالها نوشتم.

میگن چون زن هم از بشر محسوب میشه، پس اگه از حق بشر دفاع بشه از حق زن هم دفاع شده 🙂 خب ببینین ما زن‌ها بعضن و شاید کلن تو بعضی جاها بخاطر جنسیتمون یعنی به خاطر اینکه زن هستیم حقمون خورده میشه، به حقمون نمی‌رسیم یعنی در شرایط یکسان با مردها حقوق یکسان نداریم! اونقدر هم مثال زنده دروربرمون هست که نیاز نمی‌بینم نمونه بیارم، عقب نگرمون میدارن و سعی میکنن نبیننمون یا حتا حذفمون کنن! حتا بعد از مرگ هم نمیخوان ببیننمون، بخاطر جنسیتمون ازمون سواستفاده میشه و ظلم میشه، یعنی اینجا دقیقن بحث جنسیت مطرحه! چون زن هستیم این اتفاقها برامون میوفته نه چون بشر هستیم! چه آنکه از حقوق کودک هم به طور جداگونه بحث میشه چون شرایط متفاوتی داره، چون بعنوان کودک ازش سواستفاده میشه یا از یک سری حقوق طبیعی و اولیه‌اش محروم میمونه و …. خب درکش واقعن سخت نیست که چرا باید فمینیسم و فمینیست‌ها وجود داشته باشن.

یکی میگه چرا فیمیست‌ها با حقوق مردها کاری ندارن؟ خب بابا جون تعریف فمینیسم رو بخونین میفهمین که این سوال از بیخ اشتباهه! اما اینطوری نیست که فمینیست‌ها پایمال شدن حق مردها رو می‌بینن و سکوت می‌کنن! یا ببینین به مردی به خاطر جنسیتش ظلم میشه و هیچی نگن! مثل این میمونه که یکی بگه چرا فلانی به پایمال شدن حق زنها اعتراض میکنه اما کاری با داغون شدن وضعیت آب و هوا نداره!‌خب بابا ایشون تصمیم گرفته تو این قسمت فعالیت کنه ولی اگه چیزی ببینه که بخواد نظر بده حتمن اینکارو میکنه، شما برو اون جایی که میبینی ضعف هست فعالیت کن. همه‌مون آدمیم.

یکی میگی فمینیست‌ها ضد مردن!! در جواب می‌تونم بگم جلل الخالق. این حرف ازکجا ناشی میشه؟ چون سالهای سال یعنی سالهای سال روال همینطور بوده، اهمیت ندادن به زنها و لی‌لی به لالای مردها گذاشتن، و اگر کسی بیاد ضد این روال حرف بزنه یا حرکتی کنه، این روال مریض بهم میریزه و فکر میکنن این یک حرکت ضد مرد هستش، چون راحتی نابجای و ناروای یه عده داره بهم میریزه، حتا اگر عده‌ای این تغییر رو مثبت بدونن تو ذهنشون باز از این تغییر واهمه دارن یه جور مقاومت میکنن! یا همین اواخر یکی میگفت یه ویدئو پخش شه که به زن ها ظلم شده باشه جیغ فمینیست‌ها در میاد ولی اگه همون اتفاق برای مردها بیوفته اینها هیچی نمیگن! یا اگر زنی توسط پدرش به قتل برسه رو با مادری که بچه‌هاش که مثلا پسر هستن رو به قتل برسونه مقایسه میکنن! اینجا باید بگم تو مو میبینی و مجنون پیچش مو!‌اصلا جای شوخی نداره و من شوخی نکردم! میگم چیز ظاهری رو میبینی ولی اصل قضیه رو نمی‌بینین!‌ ظاهر دو بچه توسط والدین کشته شدن!‌اصل قضیه : یکی پدر بچه‌اش رو بخاطر زن بودنش کشته (ناموس مثلا) و یکی مادر چون از نظر روان سالم نبوده بچه‌اش رو کشته. این دو تا خیلی فرق دارن، اگر متوجه فرقشون نمی‌شین دلیل نمیشه که این تفاوت وجود نداشته باشه، یعنی شما باید افکار و دیدگاهت رو بازنگری کنی، بخونی بپرسی تا ببینی تفاوت رو!

یکی میگه فمینیست‌ها افراطی هستن! یعنی تو زمینه اهمیت دادن به حقوق زنها و اینها خیلی افراطی عمل میکنن!البته من خودم دو سه مورد رو تو توییتر دیدم که به اسم فمینیست واقعن گند زدن! حالا این گند زدن به معنی افراطی دیدن نیست! بنظرم نمیشه افراطی فمینیست باشی!‌میتونی اشتباهی یه کاری کنی. به خود من گفتن مثلن که افراطی به این موضوع نگاه میکنی!‌ نمونه‌اش این که یه بار ضرب‌المثل ضد زنی یکی گفت و گفتم این اشتباست و اینها در جواب میگن نه دیگه این سعدیه بزرگ و عالی‌مقامه تو نباید ادبیات کهن و ال و بل ما رو عوض کنی و اینها و دیگه زیاده رویه :))) این خودش مقدس دونستن یه چی یا یکی هست که جای بحث دیگه داره، حالا. تازه خب فقط این رو میبینین و اینطوری فکر میکنین؟ برین بقیه آدم‌ها رو دنبال کنین برین نظر بقیه رو بپرسین… مادامیکه سوال از آدم درستش نپرسین به بیراهه میرین، بهتر بنویسم مادامیکه سوال از آدم درستش نپرسیم به بیراهه میریم. وقتی حرف یکی رو میشنوین و اون رو حجت میدونین و با پیش‌فرض ذهنی خودتون مقایسه میکنین و میگین آخش خیالم راحت شد، و آره حق با خودم بود اینها همشون چرندن، دقیقن همینجاست که اشتباهه خب. دست آخر بازم یه مورد بالاتر رو ببینین، روال قبلی داره عوض میشه و این شاید بعضی وقتها برای بعضی‌ها افراطی دیده شه، یعنی اون کار یا حرف یا حرکت افراطی نیست به ذات خودش، این تفکر طرف مقابل که مشکل داره، چون یا از تغییر میترسه و یا کلا اشتباه فکر میکنه!

تازه من ممکنه کاری کرده باشم و حرفی زده باشم که اشتباه بوده، کی از اشتباه مبراست؟ هیچ کسی مبرا نیست و همه ممکنه اشتباه کنیم، ممکنه سه تا حرف درست بزنم و دوتا غلط، شما بقیه رو هم دنبال کنین، نظر بقیه رو بخونین البته اگه دنبال حقیقت هستین. برای من هر وقت سوالی تو هر زمینه‌ای پیدا شه یا شکی داشته باشم حتما از آدم درستش میپرسم، سرچ می‌کنم مقاله درست پیدا می‌کنم می‌خونم تا بفهمم و بدونم. اون روز با یکی از دوستام بحث میکردیم سوالی پرسید و من جواب دادم ولی قبول نمیکرد،‌ آخرش گفتم برو از فلانی بپرس چون من نمی‌تونم انگار قانعت کنم، براش جواب مهم نبود که بره بپرسه و میگفت نه من حرف خودم رو میزنم و تو حرف خودت رو چرا از یکی دیگه بپرسم؟! اینجاست که میگم اگه حقیقت براتون مهمه.

فکر کنم از زمان ریحانه عامری 🙁 تو درفت مونده بود. باید همون موقع کاملش میکردم و برای الان نمی‌موند.

کلی درفت راجع به چیزهای دیگه هم دارم که اونها رو هم یکی یکی تموم میکنم و پابلیش.

به امید سلامتی و خوشی و خوبی

فصل یازدهم کتاب «شهر طلا و سرب» – دو نفر باز می‌گردند

دیرین دیرین این کتاب رو هم صوتی کردیم و تموم شد. وقتی پیامم مجموعه سه‌پایه‌ها رو بهم معرفی کرد، بدون درنگ خریدمش و شروع کردم به خوندن، وسطهای کتاب اول بودم که دیدم خیلی خوبه و دوسش دارم و گفتم میخوام اینم صوتی کنم و بره تو پرونده‌ام. کتاب کوه‌های سفید -کتاب اول- رو صوتی کردم و بعد کتاب دوم رو که می‌خواستم شروع کنم پیام خواست با هم صوتی کنیم و گفتم چه بهتر و رفتیم جلو و در نهایت دیشب تمومش کردیم 🙂 خوشحالیم قابل وصف نیست، اما بیشتر میشه وقتی کتاب سوم رو هم تموم کنم. پیامی مرسی عزیزم :*** باید خودمون رو با جایزه تشویق کنیم 🙂

فصل یازدهم کتاب «شهر طلا و سرب» - دو نفر باز می‌گردند

اینم فایل صوتی فصل آخر کتاب شهر طلا و سرب:

اینم نسخه آزادش – ogg

خب دیگه تو تلگرام و انکور هم آپلود کردم.

خب خب به قول سعدی جان، به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی 🙂

فصل دهم کتاب «شهر طلا و سرب» – پای دیوار طلایی

خب دیگه کتاب «شهر طلا و سرب» هم داره تموم میشه! این فصل رو هم من خوندم، دیگه یکیش میمونه! این فصل رو قرار بود پیام بخونه البته، ولی تصمیم بر این شد که فصل بعدی رو بخونه دیگه :)) فکر کنم فصل آخر رو هم چند ساعت دیگه منتشرش میکنم، آفرین به خودمون یعنی من و پیام 🙂

اینم نسخه آزادش

طبق معمول تو کانال تلگرام و انکور هم آپلود شده.

به امید سلامتی و خوشی و خوبی :**

فصل نهم کتاب شهر طلا و سرب – ضربه‌ای نومیدانه

بله دیگه امروز انرژی خوبی داشتم و گفتم به بهترین نحو ازش استفاده کنم و این شد که فصل نهم کتاب «شهر طلا و سرب» که نوبت من بود و خوندم و یه خورده با آئودوسیتی ویرایشش کردم و تمام. کاش هر روز اینقدر انرژی خوب می‌داشتم. اصلا می‌داشتم میشه فعل باشه؟ مهمه؟ هوممم!!!

فصل شش هفت هشت کتاب شهر طلا و سرب

فایل صوتی فصل نهم کتاب شهر طلا و سرب

فایل رو طبق معمول تو کانال تلگرام و انکور منتشر کردم. اما اینجا هم لینک دانلود mp3 ‌اش رو بذارم.

هر جا که هستین سلامت، خوب و خوش باشین :* 🙂

فصل ۶ و ۷ و ۸ کتاب شهر طلا و سرب

ببین چند وقت شده دست به این وب‌سایت نازنین نزدم. اوکی یه ذره مرتب و منظم شم این رو هم روی غلتک می‌ندازم. اما تا اون موقع فعلا سه فصل کتاب «شهر طلا و سرب» رو که با پیام داریم میخونیمش رو منتشر کنم تا ببینم بعد چی میشه.

فصل شش هفت هشت کتاب شهر طلا و سرب

فایل صوتی فصل ۶ و ۷ و ۸ کتاب شهر طلا و سرب :

فصل ششم: فصل هفتم: فصل هشتم

خب جاهایی که منتشرشون کردم هم طبق معمول کانال تلگرام و اکانت انکورم هستش. البته ا ز انکور تو پلتفرم‌های دیگه هم میره که دیگه خودتون خواستید برید پیدا کنید :)))

خوش بگذره و این حرفها

فصل پنجم کتاب شهر طلا و سرب – بازیها

خب تاخیر فصل قبلی رو جبران کردم 🙂 امروز انرژی خوبی داشتم و دلم خواست کتاب بخونم و ضبط کنم. خب مشخص هست که این فصل رو من خوندم، اسمش هست «بازی‌ها» و دست آخر هم یکی از غزل‌های مولانا رو خوندم و لذت بردم 🙂

فصل پنجم کتاب شهر طلا و سرب

فصل پنجم کتاب شهر طلا و سرب – بازیها

دیگه اون آهنگ آخر به شعر نمیخورد و حذفش کردم :)))

مراقب همدیگه باشیم :*

فصل چهارم کتاب شهر طلا و سرب – عزلت نشین جزیره

واای می‌دونم خودم می‌دونم خیلی طول کشید ایندفعه. اما نکته مثبتی هم داره به اسم اینکه خب بالاخره پابلیش شد. ایندفعه یه سری کارها پیش اومد، مثلن خواستم ضبط ویدئو رو تجربه کنم و اینها و سرش یه ذره شوق داشتم و اینجوری 😐

حالا، فصل چهارم کتاب شهر طلا و سرب رو پیام عزیزم لطف کرد و خوند و بینهایت ازش ممنونم :* سعی میکنم فصل‌های باقیمانده رو روی همون ترتیب هر یکشنبه شب آپلود کنم تا کتاب دوم رو هم تموم کنیم 🙂

فصل چهارم کتاب شهر طلا و سرب

فصل چهارم کتاب شهر طلا و سرب – عزلت نشین جزیره

دانلود فصل چهارم کتاب شهر طلا و سرب

من بعد از این احتمالن تو آخر همه داستان‌ها یا کتاب‌های صوتی یکی از غزل های مولانا رو می خونم یعنی با غزل مولانا تمومش میکنم که بیشتر لذت ببرم، از این فصل چهارم شروع کردم. امیدوارم کسی هم که گوش میکنه لذت ببره 🙂 اگر کسی لذت نمیبره دیگه آخرش رو گوش نکنه دیگه کاریش نمیشه کرد، من کار خودمو میکنم 😉

مراقب همدیگه باشیم :*