رزومه شکست‌های ایلان ماسک

پیامم این عکس رو بهم نشون داد که بیا نسرین ببین و … . خلاصه منم کیف کردم جا داره بازم بگم پیام جونم مرسی :** .  از اونجایی که من و پیام از دوست داران شدید Elon Musk هستیم، من خواستم اینو به فارسی ترجمه کنم.  شکست‌های ایلان ماسک رو به تاریخ مشخص کرده 🙂

حالا یه سری میترسن که شکست بخورن و شروع نمی‌کنن، یه سری میترسن که شکست‌هاشون رو بگن و … در صورتی که آدم‌هایی که هدفهاشون براشون مهمه، هیچ وقت دست نمی‌کشن و به این و اون هم کاری ندارن. حرف همه آدم‌ هایی رو که نمي‌تونی و خجالت نمی‌کشی و این چه ایده‌ایه و  نمیشه و فکرای بچه‌گونه و اینها از دهنشون نمیوفته رو از یه گوش بشنویم و از یه گوش بدر کنیم. این آدم‌‌ها نتونستن‌های خودشون رو به بقیه القا می‌کنن،  شایدم نه واقعن فکرشون همونه، موضوع اینه که مهم نیست. حالا مهم اینه که آدم در جهت چیزی که می‌خواد باشه و سعی کنه بهش برسه و شکست خوردن که خیلی هم خوبه یعنی خیلی تلاش کردی و شکست خوردی یعنی خواستی و در جهتش بودی و شکست خوردی و … اصلن شکست جزیی از زندگیه و باید باشه 🙂

ادامه خواندن رزومه شکست‌های ایلان ماسک

جادوگر‌های Pendle hill

داشتم یه پادکست رو میگوشیدم که اشاره‌ای هم داشت به جادوگران Pendle hill. خب بار اولم بود که این اسم به گوشم می‌خورد و رفتم سراغ سرچ کردن تا ببینم کیا بودن و چه اتفاقاتی افتاده . خب این هم نتایج سرچ‌های من :

اول از همه از حال و هوای جادوگر‌ و جادو‌های داستان هری‌پاتر بیاین بیرون 🙂 چون این داستان به شیرینی ماجرایی که جی کی رولینگ خلق کرده نیست. این یه داستان واقعیه.

جادوگر‌های تپه Pendle

تپه پندل (Pendle Hill) اسم یه منطقه تو شمال غربی انگلستان هست.

جادوگران Pendle گروهی از مردم ساکن Pendle hill (نزدیک Lancashire ) بودن که به قتل با سحر و جادوشون متهم شدن. در پاییز ۱۶۱۲ درLancaster برای این آدمها محاکمه‌ای برپا میشه. این محاکمه مشهورترین و مستندترین محاکمه جادوگران در تاریخ انگلستان هست.  اسامی ۱۲ نفرشون که تو Pendle Hill زندگی می‌کردن و متهم به قتل ۱۰ نفر با سحر و جادو بودن به قرار زیر هستش:

ادامه خواندن جادوگر‌های Pendle hill

چیزهای مجازی و احساسات واقعی یا غیرواقعی؟

خیلی خب، چند وقت پیش یه انسانی برام بابت یه توییتی که زده بودم، یه اپیزود از سریال Black mirror رو معرفی کرد. نشستیم با پیام دیدیم و بسیی لذت بردیم. الان نمی‌خوام این مجموعه رو معرفی کنم. تصمیم گرفتیم این سریال رو ببینیم چون هر اپیزود یه قسمت جداگونه است پس برای ما بهترین گزینه محسوب میشه.

حالا سیزن ۱ اپیزود ۲ این سری اسمش هست Fifteen Million Merits . راجع به اینه که آدم‌ها وارد یه زندگی مجازی میشن و با دوچرخه زدن، برای سرمایه‌داران احتمالا برق تولید مي‌کنن و  برای خودشون امتیاز کسب می‌کنن. با این امتیازها مي‌تونن زندگی واقعی و مجازیشون رو اداره کنن. مثلا خمیر دندون استفاده کردن از امتیازشون کم می‌کنه و ناهار خریدن همچنین و تو زندگی مجازی مي‌تونن با این امتیازهاشون کانال‌های مختلف ببینن یا برای کاراکتر مجازی خودشون لباس بخرن و … . یکی از آدمای این ماجرا به اسم Bing مثل بقیه نیست. امتیاز بالایی بدست آورده (بهش ارث رسیده) و براش مهم نیست که برای کاراکترش جاده جدید بخره، کانال‌های سکسی یا توهین کردن به آدم های دیگه رو ببینه و… . یه جور این دنیا به هیچیش نیست طور مثلا. حالا یه جا با یه آدم دیگه آشنا میشه که صدای خوبی داره و قشنگ می‌خونه می‌خاد بهش کمک کنه تا بره برای مسابقه کشف استعداد و این چیزها. یه جا Bing برمیگرده می‌گه همه این‌ها مجازی هست و هیچی واقعی نیست اما صدای تو واقعیه. داستان قراره به چیز دیگه‌ای اشاره کنه. ****** کسایی که ندیدین می‌تونن این دو جمله آخر رو نخونن، هر چند فکر نمی کنم اسپویل باشه****** اینکه سرمایه دارها می‌تونن از آدم‌ها به نفع خودشون استفاده کنن و نظر جمعی چطور به نظر فردی غالب میشه و ارزش‌ها و باورهاش تو یه آن بر باد میره. خب این فیلم و چیزی که دست آخر میخواد بگه مهمه خیلی مهمه ولی برگردم به حرفی که می‌خوام بگم.

ادامه خواندن چیزهای مجازی و احساسات واقعی یا غیرواقعی؟

مامانی خیلی دوستون دارم

وقتی نوجوون بودم، همیشه دوست داشتم به مامانم بگم چقدر دوسش دارم ولی نمي‌دونم چرا نمي‌تونستم، خجالت می‌کشیدم شاید. دلیلش رو دقیق یادم نیست.  یادمه یه بار برگشتم گفتم این فیلم‌های خارجی که شبها خانواده میرن پیش هم و میگن دوست دارم و شب بخیر میگن خیلی خوبه. بیاین ما هم اینطوری کنیم و استارت زده شد ولی همچین ادامه دار نبود.

و اما زمان دانشجویی با کاروان نور رفته بودم سفر جنوب و بازدید منطقه‌هایی که توشون مردم زندگی می‌کردن ولی جایی برای زندگی نیست. انگار اون مناطق رو کردن موزه تا مردم برن ببینن (خجالت بکشین). حالا تو اون وسط یه آقای آخوند باحالی بود که در مورد اهمیت نقش مادر صحبت می‌کرد و گفت وقتی برگشتین به مادرهاتون بگید که خیلی دوسشون دارین و دستشونو ببوسین. منم همون روزی که برگشتم دست مامانمو بوسیدم و بهشون گفتم چقدر دوسشون دارم و بعدش دیگه خیلی راحت به مامان عزیزم میگفتم و میگم که چقدر دوستشون دارم و عاشقشونم.  اینکه چقدر زندگی و این دنیا با وجودشون شیرین و لذت بخشه.

اون سفر بدی و خوبی زیادی برای من داشت. یه عالمه تجربه کسب کردم که شاید خیلی جاها اصلن به دردم نخوره ولی خودم به تجربیاتم مفتخرم و حس خوبی دارم. اگه برگردم عقب بازم اون سفر رو میرم.  اما یکی از بهترین خوبیهای اون سفر، شکستن خجالت بی مورد و راحت گفتن دوست دارم به مامان عزیزم بود. اون آقای آخوند هر جا هست امیدوارم خوش باشه.

مامانم یک لحظه نگاهتون رو به تمام دنیا نمیدم،عاشقتونم و جونم پیشکش شماست.

نیم روز گردش ما تو الکامپ

تو این پست می‌خوام در مورد نیم روزمون که صرف الکامپ ۲۲ شد بنویسم. ما روز اولش رفتیم، البته فقط سالن ۱۸ که واسه استارت‌آپها بود رو گشت زدیم.

بیشتر به خاطر این بود که باید به عماد شکلاتی که وعده داده بودم رو بدم و خب دوست هم داشتیم ببینیم چه ایده‌‌هایی هستن و چقدر کار کردن و … . تو این بین :

ادامه خواندن نیم روز گردش ما تو الکامپ

Let’s begin

A years ago our English teacher said :

improve your speaking and writing skills by use using it in public. For example If you are a blogger, write a post in English. And try to fix correct your mistakes every time. After a while you’ll see some improvement.

It looks great, but in the other hand there are negative and nosy people. Some days a go ago,  I saw a tweet making fun of someone that wrote his biography in English. Probably he had some grammar mistakes. So are there any thing to laugh? The important issue question is, why do some people make fun of making fun of others or why are some people nosy? Nobody is perfect, and all of us try to get better. Believe me, our society is sick, if some thing something is wrong, why we don’t try to fix it instead of making a fun of it? I remember when I was tweeting in English 3 years a go ago some one someone said or tweeted “Are there any English speakers who follow you? so why are you tweeting in English?” Excuse me!!!! keep your noise out of my business.

I do like to learn and experience, certainly I will make mistakes in my way and never afraid or shamed ashamed to find them out. You can be the person who makes fun of others, talks behind of them behind them and keep your noise on their life or help them and yourself and moving to move forward. This is your life.

I strongly separated myself and my family stay away from negative and noisy people. And here it is, after a year I wrote and published my first post in English. I’ll try it again and again, because it helps me and like it. And I know nothing and nobody can bring me down.

🙂

آدمها فقط آدمن همین : یه سناریو کوچیک از مهندسی اجتماعی

یه توییتی امروز زدم با این مفهوم که وقتی کسی تو نت بهمون میگه من این رو فقط به تو گفتم، داره سعی می‌کنه ما رو وادار کنه که قبول کنیم یه چیز با ارزشی رو داده به ما. و این میتونه حقه باشه. نظرتون چیه یه مثال بزنم یا یه سناریو رو با هم بریم؟ 🙂 رفتیم که بریم

برای اسم شخصیت‌هام :

A  : هکر بد یا حتی هکر هم نیست یه آدم بد

B : آدم نا آگاه

C : اسم فیک A

رو در نظر میگیرم تا هیچ جنسیتی وسط نباشه.

ادامه خواندن آدمها فقط آدمن همین : یه سناریو کوچیک از مهندسی اجتماعی