حواشی توافق لوزان در توییتر

خب من اینجا فقط به عنوان کسی که توییت ها و اکشن و ری‌اکشن های مربوط به توافق لوزان رو میبینه و میخونه، نظرمو می‌دم. خب از اون جایی که من تو توییتر گشت و گذار دارم بیشتر از جاهای دیگه، توییت هایی راجع به توافق لوزان میبینم نوشته هایی میخونم که این حرکت رو خورد می‌کنن و شادی مردم رو بی مورد . این رسانه منظورم دقیقتر شبکه های اجتماعی جایی هست که درش می‌تونی تفکرت رو پخش کنی و بقیه هم شاید خونده نخونده فهمیده، نفهمیده، فکر کرده و نکرده این طرز فکر رو حک میکنن تو ذهنشون با آدمایی که فکر میکنن درسته اون مطلب کاری ندارم ولی افرادی که فکر نمیکنن و اجاره می‌دن هر فکری هر اعتقاد و باوری توذهنشون ملکه بشه !!!! یاد اون پستی افتادم که آخرش نوشتم : انسان به قدرت فکر کردنش هست که انسانه. اگه نمیخوایم بشنویم و فکر کنیم که انسان نیستیم، آزاد نیستیم، مسخ شدیم.

تیم مذاکره کننده رفته و راجع به موضوعی به توافق رسیده و یه سری امتیازات داده و یه سری امتیازات گرفته . خب موضوع چی بوده ؟ موضوع اصلی تحقیق و توسعه غنی سازی و البته لغو تحریم های بین‌المللی ایران بوده. خب من الان کاری ندارم چند تا از سانتریفیوژها کار نمیکنن و درصد غنی سازی مون کم و زیاد شده و یا اصلا همین درصد جواب گوی ایران برای تولید انرژی برق و نمی‌دونم صنعت داروسازی هست یا نیست . اینها مهم هستن ولی من الان می‌خوام به موضوع دیگه ای اشاره کنم و اون این که چرا همه چی رو با هم قاطی میکنیم؟ یه سری افراد در مورد اینکه هنوز اینترنت فیلتره مینویسن و میگن چرا شادید اینترنت سانسوره! چه پیروزی‌ای؟ منم میگم آخه خب چه ربطی داره؟ چرا یه ذره نمی‌خوایم به حرکت های مثبتی که برداشته میشه دلگرم باشیم ؟ نه اینکه احمق باشیم نه منظورم دقیقن اینه که خوب نگاه کنیم .

ادامه خواندن حواشی توافق لوزان در توییتر

راه‌هایی برای بیدار ماندن و کار کردن

خوبیش اینه که همه میدونیم چرا میخواهیم نخوابیم و یا کمتر بخوابیم .. چرا ؟ چون دنیا دو روزه و زمان کمه پرسیدن نداشت 🙂 شوخی بود دلیلش رو هر کسی برای خودش بهتر میدونه .

تو اینکه چطور بیدار بمونیم خب هر کسی یه تیپی داره، یه الگویی ، مثلا برای خود من موسیقی ایندین، فرانسوی و یا ایتالیایی با صدای بلند و البته با هندزفری ، بهترین روش برای بیدار نگه داشتنم هستش ولی یه موضوعی همش تو ذهنم میومد که  این موسیقی مگه چیکار میکنه که مغز جو زده میشه و  یادش میره شکمه گشنه است و یا آدمه خوابش میاد و یا بدنه خسته بوده ؟ داشتم سرچ میکردم که همراه این موضوع به این موارد هم رسیدم که چه راههای میتونه کمک کنه تا بیدار بمونیم ، نتایج حاصله :

راه‌هایی برای بیدار ماندن و کار کردن

  • موزیک گوش کنید و باهاش برقصین حالا هد هم بزنین کفایت میکنه و یا بدنتون رو با موسیقی همگام کنید البته از هندزفری استفاده کنین
  • کارهایی که براتون جالبه رو انجام بدید مثلا بازی game، ورزش ، نوشتن ، خوندن و فیلم دیدن (در حدی که خوابه بپره نشینین ارباب حلقه ها سری کاملش رو ببینین 🙂 )
  • به محیط روشن تری برید مثلا اگه روز هست برید تو تراسی چیزی و یا اگه شب هست اگه میشه نورچراغ رو بیشتر کنید
  • جویدن مثل جویدن آدامس و یا هر چیزی که بشه یه مدتی جویدش ولی نه دیگه سر خودکار و اینا … . این جویدن باعث میشه مغز فکر کنه داره غذایی چیزی میخوره
  • صورتتون رو با آب سرد بشورید
  • یه چرت کوتاه بزنید (چرت بزنیدها نگیرین بخوابین یه دل سیر، یه ساعتی آلارمی دور از دسترس بذارین بعد یه چند دیقه کوتاه 10 دیقه 15 دیقه بیدارتون کنه)
  • ورزش کنید نه درحدی که خسته بشید یه 10 دیقه به نظر من (وقتی تو ورزش میگم به نظر من 10 دیقه بین کار ورزش کنین یه ذره بیشتر به حرفم اعتماد کنین )
  • احتمالا استشمام بوی خوب مث عطر و یا عطر کرمی که به دستامون میزنیم
  • خوردن غذا و یا میوه سبک ، نه در حدی که معده رو پر و سنگین کنه مثلا پیتزا و کله پاچه و آش و چلوکباب و  … سبک نیستن 😉
  • ماساژ دادن بدن دستامون و و گردن و سرشونه ها

شاید موارد زیادی باشه من اینها رو میدونستم و یا خوندم ، خب بازم میگم هر کسی یه الگویی داره و برای بعضی ها هم بیدار موندن یه چیز طبیعیه و نیازی به این کارها نیست و البته این هم هست که بیخوابی زیاد تو دراز مدت مضراتی خواهد داشت که در نهایتش مرگه 🙂 البته همه میمیریم ولی خوب دیگه سلامتی مهمه در طول زندگی .

حالا بریم سراغ سوال من،  چرا موسیقی مغز رو جو زده میکنه ؟ و واقعن همینه جو زده میکنه، موسیقی قسمت احساسات مغز رو بر می انگیزونه، منابع خوبی پیدا کردم و خوندم و خیلی خوشم اومد. پست بعدی رو به این موضوع اختصاص میدم تا با این تداخل نداشته باشه .

و این موزیک ویديو  Indila – Tourner Dans Le Vide ، محشر به تمام معنا رو هم ببینین و لذت ببرین اصن چه کلیپی ساختن چه صدایی داره این دختر و چه موسیقی و چه معنا و مفهومی … تا شنیدم با دوست عزیزم  شر  کردمش و  یکی از دوستامم میخواستم بفرستم که نشد خوب اینجا لینکش رو گذاشتم ، حس عجیبی به من داد و دوست دارم این حس عجیب چه میدونم عالی پخش شه، لذتش رو ببرین. اینم لینک ویکی Indila و  لیریک Tourner Dans Le Vide برا اونایی که میخوان بیشتر بدونن .

زندگی کردن یه جور رقصیدن به سازه دنیاست  …

وایسا دنیا

آواره مونده بودم ، داشتم فقط گریه میکردم ، گریه میکردم چون نمیتونستم کاری انجام بدم صدای کتک خوردن یه زن … گریه دعوا جرو بحث و من هم این ور داشتم گریه میکردم …

شوهره داشت زنش رو کتک میزد و البته کسی کمکی نخواست که من بخوام برم یا نه … رفتم در خونشون رو زدم نمیدونم چی میخواستم بگم ولی دری باز نشد و من برگشتم  نشستم گریه کردم … گریه میکردم چون نمیتونستم جلوی کتک خوردن کسی رو بگیرم …

همیشه از بچه گی اگه کسی کتک میخوردمیرفتم جلو تا نذارم … به من میگفتن به تو چه تو هم کتک میخوریا ولی من نمیذاشتم ضعیفه کتک بخوره چندین بار سر همین کارام منم کتک خورده بودم چون رفته بودم که نذارم … فقط نمیتونستم ببینم که کسی جلو چشم من کتک بخوره ولی امروز نتونستم، کاری از دستم بر نیومد … داشتم خفه میشدم که صدای کتک خوردن رو دارم میشنوم و هیچی فقط گریه کردم و گریه کردم.

آواره بودم و امروز رو با گریه سر کردم … از دست آدمایی که فکر میکنن چون زورشون بیشتره میتونن بقیه رو کتک بزنن چه مرد زن رو بزنه و یا چه مرد ، مرد رو …  زورتون به ضعیف تر از خودتون میرسه ؟ فکر میکنین چون زورتون میرسه باید کتک بزنین ؟ به نظر من ضعیف ترین آدمها هستین … آدم ؟ واقعن ؟ تف به روتون … نه نه تف هم برای شماها زیادیه

وایسا دنیا دیگه بیشتر از این نرو ، کجا داری میری ؟ با این آدمهای پست با این آدم های ….

قلبم گرفته است، نپرس از کجا چقدر …

خاطرات دوران تحصیل – سیلی زدن به امید رهبر

همینجوری دلم خواست خاطرات دوران تحصیل ام رو البته اونهایی که برام بُلد هست چه باحال و چه ضد حال رو بنویسم .

اول ابتدایی بودم که خانواده تصمیم گرفتن بریم تبریز، وسطای مدرسه بود دیگه ، مامانم که اومد برای گرفتن مدارک تحصیلی – البته مدارک که نه تازه اولش بود 🙂 – معلممون به شوخی بهم گفت همه بچه ها رو کتک زدی حالا داری میری؟ منم سرمو انداخته بودم پایین مثلا خجالت میکشیدم ، آخه دو بار سر شوخی های من بچه ها ضربه دیده بودن یه بار سه نفری واستاده بودیم و داشتیم حرف میزدیم که من سر دو تا از بچه ها رو به هم کوبیدم و اونا گریه کردن و یه بارم تو صف واستاده بودیم که بریم مسواک زدن رو بهمون یاد بدن که من نفر جلویی رو هل دادم و اونم به جلویی خورد و خلاصه اثراتش رفت جلو نفر سومی دسته مسواک رفت تو چشمش 😐  البته مثلا شوخی میکردم 🙂 ولی فقط با خانوادم تماس میگرفتن و با من کسی کاری نداشت و تو خونه مامان و بابا میگفتن چرا میزنی بچه ها رو منم میگفتم من نزدم شوخی بود و کلی باهام حرف میزدن ، خلاصه پرونده من رو گرفتن و رفتیم تبریز …

ادامه خواندن خاطرات دوران تحصیل – سیلی زدن به امید رهبر

مشتری های تو سری زن

نمیدونم چرا مشتری ها هیچ وقت طرف خودشون رو نمیخوان ببین اینکه صورت مساله هنوز براشون شفاف نیست ، اینکه تاخیر میکنن تو دادن اطلاعات اینکه چندین و چند بار میری میشینی با مشتری حرف میزنی تا بتونی بیشتر بفهمی چی میخواد و بتونی بیشتر راهنماییش کنی … اینها هیچ کدوم برای مشتری ها انگار مهم نیست دست آخر میشنوی که 3 ماه این کار طول کشیده و ال و بل … شایدم متوجه نمیشن و دست آخر عصبانی میشن

مشتری های تو سری زن

 

ادامه خواندن مشتری های تو سری زن

دنیا یه جای خوب برای زندگی

تبریز کوهستانی با آب و هوا و مردمانی خوب، تبریز شهری که نزدیک دو دهه عمرم باهاش بودم، شهری با مردمانی ترک زبان، غیور و مهمون نواز و … حالا عکس زیر شاید واسه تبریز نباشه ولی این زن و لباس و طبیعت و تارش کلن آدم رو می‌بره تو فکر تبریز و ترک زبانها ، حس خوبی به من داد و امیدوارم شما هم حس خوبی بگیرین 🙂

دنیا یه جای خوب برای زندگی
قراریم وطن , ویقاریم وطن

ادامه خواندن دنیا یه جای خوب برای زندگی

دانشجو باشیم !

دانشجوی ترم اول مهندسی کامپیوتربودم ، ورودی 84،  زمان ما اولین درس به اصطلاح کامپیوتریمون پاسکال بود. بهمون کتاب کافمن رو داده بودن و استاد نه چندان با سوادی داشتیم ، به همین خاطر خیلی به دانشگاه و استاد خودمون بسنده نمی‌کردم و به اساتید دانشگاه آزاد سر میزدم ، چون راحت‌تر میشد رفت تو دانشگاه آزاد تا سراسری 🙂 آهان من تو پیام نور درس می‌خوندم .

آره داشتیم با استاد دانشگاه آزاد در مورد سوالاتم بحث میکردیم که من گفتم این نظریه کافمن اشتباه هستش و یه مثال نقض آوردم و استاد به من گفت یعنی می‌خوای بگی آقای کافمن که از بهترین‌‌ها هست نمی‌دونه و تو میدونی؟ :)) من خندم گرفت از نحوه تفکرش واقعن انتظار این جواب رو نداشتم، بهش گفتم من کاری ندارم ایشون کی هست من دارم مثال نقض میارم و خلاصه من رو پیچوند … اونجا بود که فهمیدم مشکلمون از خودمونه و قرار نیست دانشجو باشم و دوباره دانش‌آموزم … سیستم اشتباه ما رو دانش‌آموز می‌خواد (ما جدا از سیستم نیستیم) … همش میگفتم بابا ماها دانشجو هستیم یعنی باید به دنبال دانش بریم چرا هی باید ترجمه بخونیم چرا هی بهمون درس یاد میدین، دانشجو یعنی دانش‌+  جوی (جویندگی) = کسی که به دنبال دانش می‌رود و آن را کشف میکند… دوست داشتم خودم پی به سری مسایل برم و مغزم کار کنه و این رو برای همه می‌خواستم و الانم می‌خوام .

وقتی دانش‌آموز هستیم  بهمون یاد میدن و ما یاد گرفتن و مغز رو به کار انداختن رو کم کم یاد میگیریم ولی وقتی داریم وارد دانشگاه می‌شیم به عنوان دانشجو ، سیستم عوض میشه و ماها یاد میگیرم که مساله حل کنیم خودمون به جواب برسیم و اگه جوابی قبلن به مساله ای داده شده وحی منزل نیست میشه توش دست برد، میشه بهینه اش کرد و حتا ردش کرد.

ادامه خواندن دانشجو باشیم !