خب راجع به چلنج ۱۰ پایتون که نوشته بودم. الان خروجی پروژه دوم رو هم تحویل دادم و تموم شد. پروژه اول یه بلاگ بود، پروژه دوم گرفتن یه سری داده از مرورگر بازدید کننده وبسایت و خروجی JSON بود. چه دادههایی ؟ IP، اسم و نسخه مرورگر، سیستم عامل کلاینت، آیا جاوا اسکریپت رو فعال کرده یا نه و کوکی و … . بگم که هنوز کانفیگ vps رو شروع نکردم.
چیها یاد گرفتم؟ مهمش همینه دیگه، مگه نه؟ البته که آره
خب دقیق که خاطرم نیست فکر کنم دو سال پیش بود که یادگیری پایتون رو شروع کردم. البته اون موقع غیر از یکی دو تا برنامه کوچک پروژه خاصی باهاش ننوشتم. مهمترینش یه چیزی مثل یه ربات توییتری بود که موزیکهای در حال پخش یه کانال رادیویی رو توییت میکرد. چند وقت پیش در این مورد با پیام حرف میزدیم و با تشویق و حمایت پیامم، وارد یه چالش شدم. یعنی خودمون این چالش رو ایجاد کردیم و من واردش شدم.
چطوری؟ تا یک ماه ده تا پروژه رو کار کنم، پروژههای کوچیک و مستقل، ولی کاربردی. پیام یه پروژه تعریف کرد که خب یه بلاگ ساده بود. یه جورایی همین بلاگ خودم رو با پایتون و با استفاده از فریمورک جنگو نوشتم و پریروز تحویل دادم. البته به زودی با این وردپرس جایگزینش میکنم. هرچی باشه آدم باید نون بازوی خودش رو بخوره :))))))
دیروز پروژه جدید رو تحویل گرفتم، این یکی به تکههای کوچک تقسیم شده، که دیروز یک قسمتش رو تحویل دادم. انرژی خوبی گرفتم، راضی و خوشحالم 🙂
دو سه روز پیش عکس یه مورچه خوار بزرگ رو دیدم و مثل هر وقتی که عکس یا ویدئو این موجود رو میبینم برام سوال پیش اومده که چقدر باید مورچه بخوره تا سیر شه؟ هیکلش بزرگه، البته نسبت به چیزی که میخوره تا سیر شه. مثلا اگه با این هیکل گیاه و یا موجودات درشتتری رو میخورد انقدر برام سوال نمیشد. در هر حال واقعن برام سواله که مورچهخوار روزانه چقدر باید مورچه بخوره تا سیر شه. رفتم سرچ کردم و خوندم و این هم نتیجه که میخوام اینجا بنویسم، ممکنه سوال کسی دیگه باشه و یا نه اصلا از جوابی که پیدا کردم سرخوشم و مینویسمش :
با همین عنوان میریم جلو، این سوال البته خیلی وقت هست که هرازگاهی در مغزمو میزنه و زود فرار میکنه: سوسک چه منفعتی داره؟ یادم میاد بچه بودیم تو یکی از خونههامون سوسک از در و دیوار و سقف و … میبارید، یعنی موقع ناهار و شام که دیگه هیچ باید تو توری میشستیم، تا بالاخره یه کارهای اساسی تو کل آپارتمان انجام دادن و این سوسکها رفتن برای چند ماه که البته بازگشتشون به ما نرسید، ما از اونجا رفتیم. از اون موقعها همیشه تو ذهنم بوده که سوسک چرا به وجود آمده، آخه چیش خوبه؟ نه مفیده، نه خوشگله، نه ناز، نه دوست داشتنیه، مثلا کفشدوزک خیلی ناز و خوشگله ولی سوسک نه. لپ کلوم اینکه همش برام سوال بود که چرا سوسک باید باشه؟ دیروز موقع نوشتن پست زنبورها، دوباره این سوال تو ذهنم اومد و امروز در موردش خوندم، بریم ببینیم من چی فهمیدم.
اگر زنبورها نبودند!! هوم آخه اینم شد تایتل؟ :)) حالا که هستن چرا باید فرض کنیم که اگه نبودن؟ شاید سر فرصت عنوان این پست رو تغییر بدم. البته خب منظورم اینه که قدرشون رو بدونیم یا حداقل بدونیم چه اثری روی زندگی ما دارن. البته ما انسانها اصولن قدر هیچییی رو نمیدونیم قدر خودمون رو هم نمیدونیم چه برسه به زنبور… حالا روده درازی نمیکنم و میرم سراغ گرامیداشت مقام زنبور. ایولله دقیقن همینه، این رو عنوان پست میذارم: گرامیداشت مقام زنبور.
در گرامیداشت مقام زنبور همین بس که اگر این حشرات زیبا نبودن دنیای ما طور دیگهای میشد. الان نمیخوام وارد چیزهای عجیب غریب بشم مثل اینکه بگم خب اگه زنبورها نبودن یه موجود دیگهای شاید بود که وظایف این حشره گرامی رو به دوش میکشید شایدم نه من که دانشمند نیستم و نمیدونم، گفتم نمیخوام وارد این چیزها بشم و فرض رو بر این ميذاریم که اگه زنبور نبود دنیای ما خیلی بد میشد.
خب چندین سال پیش یه ویدئو دیده بودم که نکات مهمی رو خیلی ساده توضیح میداد، یادمه tcp/ip رو از اون یادگرفته بودم، و خلاصه اینکه برام جالب اومد و خواستم که همچون ویدئویی درست کنم و نتیجه اینکه درست کردم.
تو این ویدئوی کوتاه ۱۳ دیقهای سعی کردم خیلی ساده بگم VPN چی هست، چرا ازش استفاده میکنیم و چه چیزهایی میتونن برامون مهم باشن.
میتونین این ویدئو رو تو یوتیوب ببینین و البته تو آپارات هم آپ کردم.
داشت یادم میرفتا اینم لینک اسلاید : http://slides.com/nastale
یادم میاد چند ماه پیش که داشتم به آهنگی گوش میدادم، یهو یه سری خاطرات از یه برههای مثل فیلم جلوی چشمام اومد، همون لحظه دلم خواسته بود در این مورد بنویسم. البته که نوشتم و این پست بود: تاریخ با رسم شکل. خندم میگیره از ارتباط خیلی زیاده موزیک و آهنگ و خاطره با عنوان پست :))) واقعن چطور این عنوان رو برای اون پست انتخاب کردم؟ 😐 خب الان مهم نیست، بریم به چیزهای بهتری برسیم.
در اون پست در این مورد نوشتم که گوش دادن به موزیک باعث میشه خاطراتی بیان بالا. اگه سوال بپرسین که از کجا بیان بالا، منظورم اینه یهو به یاد آدم بیان. خب من نسرین دارم میخونم و یاد میگیرم، پس میدونم که ممکنه اصطلاحات درستی استفاده نکنم ولی سعی میکنم منظورم رو برسونم و البته سخت نمیگیرم، بگذریم. تو اون پست اشاره کردم به اینکه آیا موسیقی باعث میشه لحظهها بهتر ثبت بشه؟ و در جواب نوشته بودم :
یعنی موزیک باعث ثبت بهتر خاطره ها میشه؟ فکر نمیکنم هر چند من علمی تو این زمینه ندارم. اما پیچیده که نیست، موزیک به یادآوریش کمک میکنه اما چطور؟ نمیدونم.
خب اون موقع نرفتم در موردش تحقیق کنم و بخونم، ولی تو ذهنم مونده بود و امروز دلم خواست یه ذره در این مورد بخونم و بدونم درست فکر میکردم یا نه و مهمتر اینکه جریان چی هست. بریم ببینیم من تو وبگردی چی فهمیدم:
عکس از این سایت: https://www.cmuse.org/five-curious-facts-about-music-and-brain-damage/
موسیقی در جوامع بوده، جوامع قبل ما، الان و در آینده هم خواهد بود. شما خیلی کم میتونی فرهنگی رو پیدا کنی که موسیقی درش نباشه. من نمیتونم قبول کنم که موسیقی از اقدامات یا ابداعات بشر هست. موسیقی بوده، یعنی وابستگی به بشر نداشته، شاید بهتر باشه اینطور بگیم که بشر ازش الهام گرفته، روش کار کرده و چیز متفاوتی ارائه داده. مثال خیلی نزدیک بدم، تو پست قبلی در مورد «سفر به قونیه» نوشتم که مولانا تو بازار از موسیقیای که تو فضا پیچیده بود به وجد میاد.کسی تو بازار در حال نواحتن آلات موسیقیای نبوده، این موسیقی که تو فضا پخش شده بود در حقیقت ترکیب صدای ضرب مغازههای آهنگری و صدای دستفروش بوده. خب این یه مثال بود، مثال دیگه وقتی میرین جنگل صدای برخورد برگ درختها به هم، صدای باد که از بین درختها رد میشه و … همه اینها با هم ترکیب میشن و من بهش میگم موسیقی جنگل، یا آبشار. در هر حال، بشر از موسیقی طبیعت الهام گرفته و تغییرش داده، ابزارهایی درست کرده که بتونه صداهایی رو ایجاد کنه. ماقبل تاریخ هم ادوات موسیقی بوده، یعنی بشر بهش رسیده بود ولی منتها ابزاری برای رکورد یا ثبت و ضبطش نبوده. انسانهای ما قبل تاریخ هم یک جور فلوت از استخوانها درست کرده بودند.