حافظه‌مو بردار و ببر،‌مال خودت مال چشات

این موقع شب، البته که چیزی غیر از این عنوان به ذهنم نرسید :))) حالا چی شد که داریم این پست رو می‌نویسم، یه ایده به ذهنم رسیده.

فیلم کیل بیل رو دیدین؟ :)))) دوستم فیلم kill bill رو خیلی تعریف میکرد و ما هم بالاخره نشستیم دیدیم. البته این بلاخره برمیگرده به ۴ سال پیش اینطورا شایدم ۵، دقیق یادم نیست اینجاش. خلاصه این دوستم میگفت من حاضرم ۵ سال از عمرمو بدم و حافظه‌ام پاک شه تا بتونم kill bill رو دوباره برای بار اول ببینم. الان نخندین یا نگین یعنی چی و این حرفها،‌ وقتی به فیلم یا فیلم‌های محبوبتون برسید، شاید بخواین همچین فداکاری‌ای کنین. اسمش فداکاری نمیشه واقعن، چیز دیگه‌ای الان به ذهنم نرسید. آهان هزینه‌اش رو بدید، هزینه احتمالی البته، این بهتره.

آقامون و خانوممون

منم چند روز پیش داشتم با خودم فکر می‌کردم که واقعن چقدر دوست داشتم kill bill رو دوباره برای بار اول میدیدم، البته فقط کیل بیل نیست، مثلن End game که دیونه‌شم. اند گیم رو اگه ندیدین واقعن که :|! برید سری مارول رو ببینین تا برسید به شاهکار بازی آخر. حالا اگه قرار باشه برای هر فیلم‌ محشری که دلم می خواست دوباره برای بار اول ببینمشون، ۵ سال از عمرمو بدم،‌ تقریبن یه چند سالی هم بدهکار میشدم. به همین خاطر با ۵ سال موافق نیستم وسر یکسال می‌تونم به توافق برسم. منتها طرف دومی برای این قرارداد وجود خارجی نداره، چه ۵ سال چه ۱ سال.

خیلی دوستون دارم و کلی دلم براتون تنگ شده

کاش یه کاری کنن شرکت‌هایی مثل نئورالینک و اینها تا بتونیم به دلخواه خودمون قسمت‌هایی از حافظه رو پاک کنیم، موقتی البته! مثلن من میخوام موقتن خاطره یه فیلم از ذهنم پاک شه، و مشخص کنم که بعد از فلان تاریخ و ساعت دوباره قابل دسترسی باشه و برگرده. اینطوری هر چقدر دلمون خواست می‌تونیم فیلم‌هامون رو چندین بار برای بار اول ببینیم 🙂

ایده بکر و نابه، ببینم چیکار می‌کنین دیگه :)))))

ارباب حلقه‌ها با ما چه میکنی تو؟

والا یادم نیست این چندمین بارمونه که ارباب حلقه‌ها رو شروع کردیم و داریم میبینیم. آدم ازش سیر نمیشه آخه. هر چی میبینی بیشتر خوشت میاد، چیزهای بیشتری میبینی و بیشتر لذت میبری. چی نوشته جی. آر. آر. تالکین و چی ساخته پیتر جکسون. دست مریزاد به همشون.

تو بعضی فیلم‌ها، یه صحنه‌هایی هست که احساسات رو گیر میندازه یا باید خفه‌اش کنی یا بریزی بیرون. من کسی هستم که نشون میدمش اگه هیجان‌زده بشم، گریه‌ام بگیره، وحشت کنم، بترسم، بخندم، حرصم بگیره و … هر چی باشه من نشون میدم. یه صحنه ای آدم رو ممکنه به گریه بندازه، و وقتی فیلم رو برای بار دوم ببینی، اون احساسات همونقدر برانگیخته نمیشه که بار اول، یعنی ناراحت میشی اما گریه نمیکنی!‌ ولی خب همیشه اینطور نیست.

من هر وقت ارباب حلقه‌ها رو میبینم، اونجایی که برومیر داره نفس‌های آخرش رو میکشه، شمشیرش رو میذاره رو سینه‌اش و با پادشاهش بیعت میکنه، من همین الان بغضم گرفت، آره اون صحنه من بدون استثنا گریه می‌کنم. انگار بار اوله دارم میبینم و بشدت ناراحت میشم و عجیب اینکه منم با آراگورن بیعت میکنم. نمیدونم با این دفعه چند بار شده که من با آراگورن بیعت کردم. البته من چندجای فیلم هست که باهاش بیعت می‌کنم، بعضی جاها هم پا میشم وایمیسم به افتخارش. ممکنه خنده‌ دار جلوه بده، من خودم خندم میگیره اما این جاست دقیقن همینجاست که باید گفت چه میکنی با ما تو ارباب حلقه‌ها.

بوس به همه دست‌اندرکاران این فیلم :*************

جزئیات کلید gpg رو چطوری ببینیم؟

خودم همین چند دقیقه پیش این رو یاد گرفتم و طبق معمول مینویسم شاید یکی دیگه استفاده کنه. اوکی من فرض رو میذارم روی اینکه می‌دونین کلید gpg چیه. وقتی میسازیمش همراهش یه سری دیتا ذخیره میشه، و ازمون اسم و ایمیل رو میپرسه دیگه! حالا این جزئیات رو میشه از کلید عمومی در آورد یا استخراج کرد. بات هاو؟ اینگونه:

کل کلید عمومی رو تو یه فایل با پسوند asc ذخیره می‌کنین. بعدش بعنوان آرگومان میدیدش به دستور gpg. نشان دهم با مثال :)) :

gpg PATH/ESME_FILE.asc

اگرم که خواستین اون کلید رو ایمپورت کنین و جزئیاتش رو ببینین:

gpg –import PATH/ESME_FILE.asc

خروجی اینها میتونه اسم یا ایمیل صاحب کلید رو نشون بده.

کوسه رو دنبال کن

یه سایتی رو دیدم که میشه توش کوسه‌ها و لاک‌پشت‌ها رو ترک کرد، خیلی برام جالب اومد. این اسم سایته ocearch . از سال ۲۰۰۷ دارن کوسه‌ها رو ترک می‌کنن. اینطوری که کوسه رو از آب میارن بیرون مثلا روی قایق بزرگشون و به باله‌اش یه ترکر نصب میکنن و هر وقت باله کوسه از آب بیرون باشه، این ترکر یه سری دیتا مثل اینکه کوسه الان کجاست و حرارت آب و اینها رو به جایی میفرسته. به هر کدوم از این موجودات دریایی که ترکر دارن، یه اسم خاص هم نسبت دادن، مثلن اسم یه لاکپشت، ندا هستش. حالا تو این نقشه میشه دید که کوسه ایکس چه ویژگی‌هایی داره، الان کجاست، ازکجا اومده ، چند مایل شنا کرده و … . خلاصه خیلی برای من جالب بود گفتم اینجا هم بنویسم شاید یکی دیگه هم خوشش بیاد.

حالا فیلم آرواره‌ها رو که یادتون میاد؟ :)))) خندم میگیره چون هی دارم می نویسم این فیلم یادتون هست، اون فیلم یادتون هست. اوکی ممکنه این فیلم رو ندیده باشینش، واسه سال ۱۹۷۵ و ساخته حضرت اسپیلبرگه، من نمیخوام داستان فیلم رو تعریف کنم. فقط چند تا نکته، تو این فیلم کوسه‌ها رو طوری نشون داده بودن که تشنه خون انسان بودن و میخواستن انتقام بگیرن و اینکه خیلی باهوش و گرخناک بودند (گرخناک رو خودم اختراع کردم، به معنی ترسیدنی، کاش این کلمه جدید بدست دانیال بهزادی برسه).

ادامه خواندن کوسه رو دنبال کن

ورنر فون براون : مسئول جایی که این موشک به آن اصابت می‌کند، نیستم. 0ـ0

درست است که من مسئول ساخت بدنه موشک هستم، اما مسئول جایی که این موشک به آن اصابت می‌کند، نیستم. این جمله معروف از ورنر فون براون هستش.

از اینجا به بعد یه خورده از فیلم کاپیتان آمریکا و آیرن من رو نوشتم، همون اسپویل نشه براتون و اینحرفها.

تو فیلم کاپیتان آمریکا (اولین انتقامجو)، دکتر آبراهام ارسکین رو یادتون هست؟ همون دانشمند آلمانی که بعد از اخراج توسط نازی‌ها اومده بود آمریکا و سرم ابرسرباز رو اختراع کرد و بعد از تزریق این سرم به استیو راجرز‌(استیو بعد از سرم شد کاپیتان آمریکا)، ترور شد. ورنر فون براون من رو یاد آبراهام ارسکین میندازه یک جورایی. فون براون دانشمند آلمانی عضو سازمان اس‌اس بود، تو دورانی که برای نازی‌ها کار میکرد موشک معروف V-2 رو طراحی کرد (خودش تنها نبودها، با تیمش)، البته یکی از کارهاش بوده.

بعد از جنگ، تیم اطلاعاتی آمریکا تو عملیات گیره کاغذ، ون براون و چندتا دیگه از دانشمندهایی که برای نازی‌ها کار میکردن، بعلاوه یه سری موشک بعنوان غنیمت جنگی، رو مخفیانه و تحت کنترل و محدودیت و اینها میبرن آمریکا که تحت نظرشون برای اونها کار کنند. بعدش از ورنر و همکاراش تو ساخت موشک‌های بالستیک استفاده کردن یا کمک گرفتن یا اونها براشون کار کردن. خلاصه تا رسید به ناسا و این دانشمند آلمانی به آمریکاییها کمک کرد تا شکست‌های برنامه‌‌های فضایی‌شون جلوی شوروی رو جبران کنند.

خب این خلاصه‌ای از رخدادهای مهم زندگی ون براون. اما چیزی که میخواستم بگم اینه که آیا جمله اولی که از براون نوشتم بنظرتون درسته؟ اگه تحت زور برای اس‌اس کار کرده باشه بحثش فرق داره، مثلا حفظ جون خانواده‌اش، اما برای پول اینکارو کرده باشه نمیتونه بگه: درست است که من مسئول ساخت بدنه موشک هستم، اما مسئول جایی که این موشک به آن اصابت می‌کند، نیستم. در جواب باید بهش گفت نخیرم، مسئول و جزیی ازش هستی!

دوباره برگردیم به مارول جونم، فیلم آیرن‌ من، یادتونه تونی استارک اول چه کبکبه و دبدبه‌ای داشت برای فروش موشک‌هاش اینور و اونور؟! و بعد سر جریکو، گروگان گرفتنش و تو غار موند. بعد نجاتش رفت دید موشکهاش داره سر مردم خالی میشه و تصمیم گرفت قسمت تولید اسلحه صنایع استارک رو ببنده کلا . حالا درسته تونی شخصیت واقعی نیست و تو داستانه، اما رفتار فانتزی‌ای که نداشت بگیم در چارچوب قوانین دنیای واقعیمون نیست. خیلی راحت روالش رو عوض کرد.

عزیز دلمونه تونی استارک

از تونی استارک یاد بگیریم یه وقتهایی

صنعت فشن! آری یا نه؟

داشتم یه چیزی میخوندم و برام سوال پیش اومد و با خودم دودوتا چهارتا میکردم و گفتم اینجا هم بنویسم دیگه 🙂 . ببینین میدونیم که فشن چقدر قدرت کنترل کنندگی و راهبری داره. همین فشن هستش که تعیین میکنه چه زن یا مردی زیبا یا زشت هستش. یه زمانی مد این بود که زن‌ها چاق باشن، یعنی زنی که چاق بود یعنی ثروتمند بود و حتا نشونه سالم و سرحال بودنش بود، لپ‌های گل انداخته هم که اگر می‌داشت دیگه یعنی زندگی خوش و خرمی هم داشته. بعد گفت نه، زنی که بلند و لاغر هستش و پستون‌های کوچکی داره زیباست، زنی که بدنش بدون مو باشه جذابه و … . این چیزها البته به سادگی عوض نشدن، ممکن بود زنی تو خیابون بخاطر لباسش کتک می‌خورد، البته اون زمون شاید 100 سال پیش اروپا رو میگم، در مورد ایران که اون زمون این زمون نداریم. ممکنه الان بگین که فشن و مد برای مردها هم خط و نشون کشیده و میکشه، من هم نگفتم که نه!‌ صد در صد که همینه و خوشحالم که عوض میشه شرایط.

ادامه خواندن صنعت فشن! آری یا نه؟

از فوران آتشفشانی تا دوچرخه

یه مستندی می‌دیدیم درمورد ماشین‌های الکتریکی و اینها، و گذری زد به دوچرخه! یه چیزی در مورد اینکه دوچرخه چطور اختراع شد گفت که برام جالب اومد و گفتم حتما باید در موردش بخونم و بنویسم، چون برام جالبه. تازه ممکنه کسی دیگه هم استفاده کنه. اوکی بریم.

۵ آپریل سال ۱۸۱۵ یه کوه آتشفشان به اسم تامبورا (تو اندونزی امروزی و قبلا هند شرقی هلند )، فوران می‌کنه، که قدرتمندترین فوران آتشفشانی تو تاریخ بشر بوده. در اثر همین فوران کلی خاکستر وارد جو زمین می‌شه! آسمون تیره میشه و دما کاهش پیدا می‌کنه، به همین دلیل محصولات از بین میرن و قحطی میشه.

سال ۱۸۱۶ هم شد سال بدون تابستون! این قحطی تو اروپا روی زندگی مردم تاثیر زیادی می‌ذاره، طوریکه حتا علوفه برای اسب‌هاشون نداشتن و نمی‌تونستن همینطوری تو طویله نگهشون دارن و یا برای حمل و نقل یا بیش از حد ضرورت ازشون استفاده کنن.

بخاطر کمبود اسب‌های سالم، نیاز به چیز دیگه‌ای برای حمل و نقل بود، تا اینکه کارل درایس، مخترع آلمانی، ۱۲ ژوئن سال ۱۸۱۷ تو شهر مانهایم پرده از اختراع جدیدش برمی‌داره.

ادامه خواندن از فوران آتشفشانی تا دوچرخه