استاد جدید، نگاه جدید

قبل از هر چی، چقدر بدم اومد از این دو قسمت «هاوک‌آی». خب البته اولش که جناب کلینت رو بعد از مدتها دیدم جیغ کشیدم، دست زدم و خوشحال بودم و بعد داستان و شخصیت مقابل کلینت چنان من رو زده کرد بیا و ببین… هرچند امیدوارم که نظرم عوض شه، پیام خوشش اومده ولی من نه، اصلن و ابدن، گفتم که امیدوارم نظرم عوض شه حالا باید دید. خب بریم سر موضوع استاد باحال نقاشیم.

استاد نقاشی‌م از اون استادهای باحال روزگاره، یه مدتی میشه که استادمو عوض کردم. نیست حرفه‌‌ای‌تر شدم دیگه استاد قبلی‌م چیزی نمی‌تونست یادم بده :))) از اون حرفها.

سر درس‌ چنان با ذوق و عشق بهمون چیز میز جدید یاد میده،‌ مثلن نگاهمون به حتی چطور بگم به حتی سطل زباله هم عوض میشه (سطل آشغال بعنوان چیزی که بهش توجه نمیشه معمولا). به اشیا طوری نگاه می‌کنیم که ببینیم سایه کجا افتاده پس خورشید کجاست تقریبن، اینور واسم سایه چطوره، اونور واسم چی؟ چطور شکل عوض میشه؟ تصور کنیم یعنی. من نقاشی‌م خوب بوده از همون بچگی وقتی که یاد گرفتم، چون به جزئیات دقت میکنم، ولی یه چیزهایی رو ندونسته انجام میدادم. الان دارم یاد میگیرم چرایی‌ش رو و این خیلی باحاله.(نقاشی کشیدن رو مامانی عزیزم بهم یاد داده :**** )

این استادم دیدم رو به هنر عوض کرده، چون دارم میبینم که چطور باید دقیق‌تر نگاه کنم و حواسم چطور به جزئیات باشه، البته من خودم تقریبن آدم دقیق و حواس جمعی هستم ولی این نقاشی کشیدن داره این تمرکز رو بیشتر و بهتر میکنه و این رو خیلی دوست دارم. من دیدم به نقاشی و طراحی چیزی بود که مثلن آدم عشقش میکشه و اون کار رو میکنه، فکر نمی‌کردم که مغز چه تاثیری این وسط داره… نمی‌دونم تونستم برسونم منظورمه یا نه،‌خلاصه تو این مدت کلا نظرم عوض شده، خیلی باحاله برای من حداقل همینه و خب استادمون یه‌دونه است ها، ماهه ماه. اسم خیلی خوبی هم داره 🙂 استاد جلسه اول به من گفت « گرچکتن یتنکلی سن» یعنی « جدن با استعدادی»، خب میبینین که باهوش هم هست همون جلسه اول فهمید من چقدر با استعدادم :)) فقط میازاکی جونم مونده که اونم بفهمه و تمام.

اوه بگم من همچنان مانگا و انیمه می‌کشم، هر چند دارم به رنگ روغن و این چیزها هم فکر می‌کنم، ولی این چیزهایی که استاد می‌گه کلی هستش و تمرین‌های ذهنی خوبیه، بنظرم نیاز نیست آدم نقاشی بکشه تا اینها رو بدونه. خلاصه اگه واجب نباشه، دیگه مستحب هستش.

مرسی پیام جونم که هولم دادی برم استاد بگیرم برای نقاشی 🙂 من داشتم برای خودم نقاشی می‌کشیدم… نوشته بودم که بعد از دیدن نقاشی کشیدن اون دختر تو کافی‌شاپ منم شروع کردم. پیامم دید من چقدر سریع دارم بهتر و بهتر مي‌کشم و رسمن هولم داد که برو استاد نقاشی پیدا کن و باید بری کلاس و ادامه 🙂 :**

بنظرم کارهای هنری، هر چیزی مثل نواختن آلت موسیقی، آشپزی، طراحی، نقاشی، آواز خوندن و مجسمه‌سازی و… اینها خیلی خوبن. ورزش کردن رو هم جز هنر میشه حساب کرد؟ مثلن هنر رزمی داریم که واقعن هنره جدن هنره. هنر رزمی چیزی برای زد و خورد نیست، به آدم یه چیزهای خوب اضافه میکنه، به روح و روان و مغز آدم. اما مثلن دوچرخه سواری رو هم می‌تونیم جز هنر بحساب بیاریم؟ وزنه زدن؟ هیت؟ نمی‌دونم حقیقتن…. اینجوری که من دارم تو ذهنم حساب میکنم حتی برنامه‌نویسی هم هنره، مدیریت سرور هم. در هر حال «هنر» چیز خوبیه، دنبالش رفتن و یاد گرفتنش هم عالیه.

پایان بندی هنری