خواب‌های بی‌کیفیت – Lazy dreaming

امروز صبح که از خواب بیدار شدم هر چه به مغزم فشار آوردم نتونستم چیزی که تو خواب به خودم گفته بودم «یادت باشه فردا صبح که بیدار شدی این نوشته رو تو وبسایتت بنویسی» رو یادم بیاد. یعنی «این نوشته» مهم بود. آره صبحی که پاشدم پیام که اومده بود پیشم بهش خوابم رو تعریف کردم و گفتم که الان هر چی سعی میکنم اون یادم نمیاد. پیام غش کرد از خنده، گفت بدون «اونم» عالیه همین رو بنویس تو وب‌سایتت. حالا خوابم چی بود و چی رو به خودم قول داده بودم.

دیشب تو خواب می‌دیدم که تو آپارتمانی زندگی میکردیم و ساکنین آپارتمان طبقه پایین برای خودشون یه گلخونه درست کرده بودن. این شده بود یه گلخونه برای اهالی که تو فصل سرما بیان گل‌دون‌هاشون رو بذارن اونجا که شرایط گلخونه‌ای بهتری داشت و اینحرفها.

بعد من اومده بودم پایین که مهمونی رو راه بندازم بره، سوار ماشین بشه. یعنی مطمئن بشم که بره :)))) شوخی. حالا این مهمون‌مون رفت و من موقع برگشت به ساختمان یه سر رفتم تو گلخونه. بماند که هوا اونجا سردتر بود که عجیب اومد بنظرم; بعد زیر بعضی گلدونها یه نوشته‌ای بود یعنی قسمت پایین هر گلدون که تو قفسه گذاشته شده بودن، یه استیکر مانند بود که مثلا این گلدون چیه و شرایط نگهداریش چیه و واسه کدوم آپارتمانه. خلاصه آره من هر چی نگاه میکردم نمی‌تونستم بخونم چی نوشته.

آخرش کاغذ رو کندم و آوردم جلوی چشمام که بخونم دیدم یک چرت و پرت‌هایی روش نوشته که نگو و نپرس. لورم ایپسوم نبود، ولی لورم ایپسوم شرف داشت بهش. این یه جمله بی‌معنی بود که من همونجا تو خواب به خودم گفتم : ببین نسرین وقتی به جزئیات تو خواب‌ها اهمیت نمی‌دن میشه همین. حتما مغز فکر کرده کی میخواد تو خواب این نوشته‌ها رو بخونه، برنامه این بوده که آدم ها تو خواب از گلخونه رد شن و سرسری یه چیزی نوشته. به خودم تو خواب گفتم یادت باشه این نوشته رو وقتی صبح پاشدی حتما بنویسیش تو وب‌سایتت، یه پست خوب میشه از اینکه چرا تو خواب‌ها جزئیات مهمه. و موبایلمو در آوردم و از اون نوشته عکس گرفتم حتی یادم میاد که اسکرین شات گرفتم از اون قسمت خواب :))) مدرک جمع میکردم که فردا از خواب بیدار شدم این‌ها رو بنویسم.

 فیلم اینسپشن -تلقین
صحنه‌ای از فیلم اینسپشن -تلقین. نیاز به توضیح نیست که چرا این عکس رو انتخاب کردم. به جزئیات بچسبین که خیلی مهمه :))

بله اما صبح که بیدار شدم، اون نوشته بی‌معنی اصلا یادم نموند، خیلی دوست داشتم که یادم می‌موند چی نوشته شده بود.

برای من پیش میاد که تو خواب بفهمم که خوابم، و دو سه بار هم شده که بخوام یه چیزهایی رو تغییر بدم چون میدونم خوابم و هر چیزی امکان پذیره. این حس خیلی خوبیه خیلی خوبه. امیدوارم همه تجربه‌اش کنین.

پایان بندی با جزئیات دقیق