شیر زنان افغان بر فراز قله‌ها

داشتم یه پادکست گوش می‌دادم راجع به کوه‌ها و کوه‌نوردی و اینها که چیز قشنگی شنیدم. رفتم راجع بهش سرچ کردم، خوندم و با خودم گفتم باید د رموردش بنویسم و اینجوری شد که دارم این پست رو می‌نویسم.

بین مرز افغانستان و پاکستان یه رشته کوه هست به اسم هندوکش، با طول تقریبی 800 کیلومتر. اسم دومین قله بلند این رشته کوه، که میشه بلندترین قله تو افغانستان، نه‌شاخ یا نوشاخ یا نوشک هست. این قله 7492 متر بالاتر از سطح دریاست. بلندترین قله این رشته کوه هم اسمش تیراجیمر هست که تو خاک پاکستانه. چرا اول اسم دومین قله بلند رو گفتم؟ چون داستان در مورد نوشک هست.

قله نوشک رو اولین بار سال 1960 یه گروه کوه‌نوردی ژاپنی فتح کردند. بخاطر گروه تروریستی طالبان این کوه برای ۳۰ سال یه جوری ممنوع‌الورود شده بود. بعد سال 2009 افغان‌ها -مردهای افغان- به این قله صعود می‌کنند تا می‌رسه به 2018 که حنیفه یوسفی که میشه اولین زن افغان که به قله نوشاخ صعود کرده. حنیفه اون موقع 24 سالش بود.

حنیفه مثل خیلی‌ دخترها و زن‌های افغان باور داشته که نمی‌تونه درس بخونه و ورزش کنه، با اینحال تو سن 24 سالگی به بلندترین قله کشورشون صعود می‌کنه.

ادامه خواندن شیر زنان افغان بر فراز قله‌ها

کانگرجولیشن تو می

دوچرخه رو تو سطح 60 میتونستم با rpm 65 برم، ولی به خاطر اینکه روی مربی رو کم کنم این رکوردم رو افزایش دادم.

بعنوان بخش پایانی دوچرخه، مربی گفت مردها تو سطح 70 و زنها 60-65 باید rpm 70 رو بزنن، بلافاصله خودش برگشت گفت برای اونهایی که میگن چرا مردها ال و زن‌ها بل، منم گفتم دقیقا میخواستم بگم تفکیک نکنین، گفت بله برای شما در جواب میگم که خب شما به جای 60-65 سطح رو بذار روی 70 و بعد قاه قاه خندید.

گفتم بله من با 70 میرم، و مجبور شدم تو سطح 70 با rpm 70 برم. البته تو این شرایط فقط 15 ثانیه دووم آوردم و rpm رو رسوندم به 72. پاهام داشت میترکید، نمی‌تونستم ولی باید داشت خب، دیگه داد میزدم ولی میخواستم ببینه که با کی طرفه :)))

من اگه مربی بودم میگفتم سطح بین 60-70 و rpm 70 هر کسی هر طور که می‌تونه خودش سطح رو انتخاب کنه. درستش همینه.

در هر حال من این موفقیت* رو از طرف خودم و جامعه ورزشکاری به خودم تبریک می‌گم. آفرین نسرین :****

موفقیت اینکه رکورد خودمو جابه‌جا کردم.

شامپوی گم گشته باز آید، غم مخور

خب یه پولی ماهانه به باشگاه می‌دم که هر وقت و هر چند ساعت که خواستم در طول روز برم باشگاه و از انواع امکاناتش استفاده کنم. اما این هزینه ماهانه کافی نیست، نه نه کافی نیست.

من هر ماه به شکلی به باشگاه دونیت می‌‌کنم. مثلا یک هفته پیش دو تا شامپوی کاملا گیاهی سازگار با موهام خریده بودم و خیلی هم برای موهام عالی بود و یه جورایی دونیت کرده بودم به باشگاه. البته خب دونیت که میگم دارم مسخره میکنم خودمو. در حقیقت جا گذاشته بودم.

بعد ورزش رفتم دوش بگیرم و از اونجایی که دوست ندارم از شامپو و کرم مو باشگاه استفاده کنم، شامپوهای خودمو بردم و گذاشتم همونجا موند.

این داستان البته واسه هفته پیشه و من پریروز متوجه شدم که عه شامپوهام نیست، اینو شامپو اونور شامپو یادم افتاد که گذاشتم تو کابین دوش باشگاه. پریروز عصر که این موضوع رو فهمیدم، شبش خواب به چشم‌هام نمی‌ومد، اصلا خوب نخوابیدم. همش میگفتم آخه پول ماهانه که میدی کمه حالا شامپو هم براشون دونیت میکنی؟ خوبه خودت رو جا نمی‌ذاری باشگاه و این تیپ چیزها. پیام هم میگفت نسرین ولش کن، بیخیال، مطمئن باش کسی دست نزده و برات نگرداشتن، تازه مهم نیست دوباره میخری چه اهمیتی داره. ولی برای من مهم بود. خلاصه دیروز رفتم باشگاه و بدو کیفو گذاشتم تو کمدم و سریع رفتم قسمت دفتری که اشیا گمشده رو از کی پیگیری کنم.

ادامه خواندن شامپوی گم گشته باز آید، غم مخور

چهارشنبه‌های با مارول

چهارشنبه‌ها در تسخیر مارول. بله دیگه قسمت سوم ؟…What If رو دیدیم. اوه که چه داستانی رقم زد، چه قدر خوب بود. یه لحظه خشکمون زد و بعد دیگه میگفتیم آره دیگه الان ال میشه و میشد… عالی بود عااالی.

شنفتن صدا‌های آشنا هم لذتش رو بیشتر و بیشتر می‌کنه، کاش میشد همه‌شون جای خودشون حرف می‌زدن. تنها ایرادی که به این مجموعه می‌تونم بگیرم اینه که خیلی زمانش کمه. پسورد مامور کولسن هم که خدا بود :))

هر قسمتش بیشتر آدم رو جذب می‌‌کنه. دم همه عوامل مارول استودیوز گرم :********

چهارشنبه‌های با مارول

راستی ۳۰ سالگی لینوکس هم مبارک 😉

 ۳۰ سالگی لینوکس

پیچش مو

دارم کار می‌‌کنم و موزیک داره پلی میشه. رفته بودم سراغ پلی‌لیست‌های قدیمی‌ام، سینا حجازی دارم گوش میدم. آهنگ Dreamer پخش میشد و رسید به اونجاش که میگه:

رو به روی آینه میشینی
تو آینه منو رو تخت می بینی
با نگات ازم می پرسی
منو زیبا می بینی

بهت می گم دیونه
کی مثل من می تونه
انقدر خرابت باشه
تورو زیبا ترین بدونه

دقت کردین چی شد؟ این که از صد فحش بدتره آخه!!! ریلی سینا حجازی ریلی؟؟؟؟؟ :))))))

سال‌‌های دور از تریلر

یه چند وقتی هست که تریلر فیلم‌ رو نمی‌بینم. البته به کسی توصیه نمی کنم، من دوست داشتم دیگه نبینم تریلرها رو و بجاش مستقیم برم تو سینما یا تو خونه بشینیم فیلم رو ببینیم.

در عوض پیامم همچنان تریلرها رو می‌بینه و تحلیل تریلرها رو هم، منم اینطوری بودم‌ها، اما دیگه نیستم. چند تا از فیلم‌های محبوبم تریلرهای خیلی خوبی داشتن، مثل «بلک ویدو» این به طور مشخص یادمه چون خیلی منتظرش بودم و تریلرش عالی بود، روز اول و سانس اول رفتیم فیلم رو دیدیم و… چی بگم آخه؟ می‌تونست عالی باشه، ولی نبود! عالی چیه، حتی خیلی خوب هم نبود بنظرمون. در هر حال چندتا دلیل دیگه و صد البته همین تریلر‌های متغایر با فیلم‌ها باعث شده که تریلرها رو دیگه نبینم و بدون پیش‌فرض خاصی شروع کنم فیلم رو ببینم.

ادامه خواندن سال‌‌های دور از تریلر

اون چیز چی بود؟

خب خب، حالا گیر به عنوان پست ندیم. خواهیم دید که چقدر عنوان بامفهوم و درستی انتخاب کردم تازه.

سال ۱۹۴۶ یه چندتا پسر از طرف پیشگامان اتحادیه جماهیر شوروی، یه کنده‌کاری چوبی از نشان بزرگ ایالات متحده آمریکا رو به آورل هریمن که اونموقع سفیر ایالات متحده آمریکا تو شوروی بوده، کادو می‌دن. هریمن از همه جا بی‌خبر این استند چوبی خوشگل و شیک رو که نشان دوستی با متحدش بوده رو میزنه رو دیوار اتاق کارش. این هدیه به مدت ۷ سال روی دیوار محل اقامت سفیر آمریکا تو مسکو آویزون بوده.

اما این یه دستگاه شنود بود.

اتحاد جماهیر شوری یه دستگاه شنود به سفارت‌خونه آمریکا تو شوری کادو داده بود و در تمام مدت داشتن به حرف‌ها و مکالمات اون اتاق گوش می‌دادن. بعدا آمریکا اسم این دستگاه شنود رو می‌ذارن The thing. یعنی اون چیز :)) پس عنوان که نوشتم «اون چیز چی بود» بی‌ربط نیست و خیلی هم بامعناست.

ادامه خواندن اون چیز چی بود؟