د بتمن

اسپول، فرار کن فرار کن، ران فور یور لایف و ادامه داستان

دیدیم دیدیم، خیلی خوشمون اومد. واقعا مرسی از رابرت پترسن بخاطر بازیگری خوبش. داستان هم خوب بود. ولی خب طبق معمول تو داستان کسی بود که دیده نشده بود و برای دیده شدن کاری کرد که نباید و نشاید!‌البته اینم جای بحث داره که فعلا بماند.

چیزی که من رو یه ذره، نه خب از یه ذره بیشتر یه جوری میکرد، شخصیت سلینا تو این فیلم بود. کت‌ومن اینطوری نیست 🙂 اصلا اسم‌ش کت‌ومنه، زن گربه‌ای! خصوصیات گربه رو باید داشته باشه. چیزی که باب‌کین خلق کرده یه شخصیت سرد و غیرقابل اعتماده، یه شخصیت ضد قهرمان و خاکستری مایل به سیاه 🙂 چیزی شبیه کت‌ومنی که تو فیلم نولان دیدیم.

سلینای فیلم «the batman» همش گریه و زاری میکرد. خیلی احساساتی می‌شد! بابا کت‌ومنی مثلا، خودتو جمع کن دیگه اینقدر احساساتی نشو! این هر چی احساسات داشت میریخت بیرون! کجاش سرد بود؟ 🙂 حتا لباس‌هاش هم خیلی کت‌ومنی نبود، بازم میگم کت‌ومن فیلم نولان خیلی شبیه شخصیت کت‌ومن بود. بازیگری‌ «آن هتوی» -کت‌ومن فیلم نولان- فوق‌العاده بود، اصن از چشم‌هاش گربه‌ بود که می‌ریخت اینور اونور. این یکی فقط از چشم‌هاش اشک میومد. چی بگم آخه؟ شادمهر در وصف کت‌ومن زیبا خونده، به همین بسنده کنیم.

وای که جای دل تو سینت انگار که سنگ و سربه

بگو از کجا آوردی اون چشای مثل گربه

وقتی از سینما اومدیم بیرون، به پیام گفتم آخش یه فیلم بت‌من خوب دیدیم، بعد فیلم نولان! طوری بود که دی‌سی می‌تونه بهش افتخار کنه. مرسی از کارگردان، مت ریوز و بقیه دست‌اندرکاران و تشکر دوباره از رابرت پترسن عزیز که راهش رو به قلب ما باز کرد. البته رابرت بعد از بازی تو فیلم «تنت» خودش رو تو دلمون جا کرده بود. خیلی بی‌ربط نیست، این همه یاد نولان کردیم پس بگیم که نولان دوست داریم، نولان دوست داریم.

بعد انتشار – داشتم پست رو می‌خوندم خودم، اینقدر که «کت‌ومن» نوشتم «بت‌من» رو ننوشتم! باید اسم پست رو می‌ذاشتم « کت‌ومنی که خیلی گربه نبود»، چه بدونم.

پایان‌بندی فیلم دیده