۲۸ ژانویه روزجهانی محرمانگی یا حریم خصوصی

خب دیروز 28 ژانویه روز جهانی حریم خصوصی یا محرمانگی بود، محرمانگی رو زیاد استفاده نمی‌کردم تا توییت دانیال رو دیدم و منم الان دارم ازش استفاده می‌کنم.

تو تعریف حریم خصوصی می‌تونم بگم خیلی نسبی هست :)) چون واقعن نسبیه یه چیزی برای من حریم خصوصی هست و برای شما نیست و به عکس. ولی خب خیلی کلی میشه گفت بدن انسان و اطلاعاتش و دارایی‌هاش و …. جز حریم خصوصی‌اش هستن. و فوق‌العاده حائز اهمیت هستش. باید حریم خصوصی خودمون رو بشناسیم و ازش محافظت کنیم.

یه بار داشتم با یه انقلابی حرف می‌زدم گفت بهترین نمونه برای نشون دادن اهمیت حریم خصوصی به آدم‌ها اینه : «آیا دوست دارین تو خونه شیشه‌ای زندگی کنین؟». خب مطمئنن من که دوست ندارم، این فقط یه مثال بود برای نشون دادن اهمیت حریم خصوصی. ولی خب متاسفانه خیلی از ما ها یا می‌دونیم و اهمیت نمی‌دیم و یا نمی‌دونیم و اهمیت نمی‌دیم و یا می‌دونیم و اهمیت هم می‌دیم ولی قدرت‌های بالاتر مثل دولت‌‌ها و یا اصلن یه سری آدم بد این حق رو از ماها می‌گیرن و به خودشون اجازه می‌دن وارد حریم ما بشن. ولی خب ما با دونستن یه سری رفتارها و راهکارها می‌تونیم تا حدی حریم خصوصی خودمون رو اول بشناسیم و بعد حفظش کنیم. این دونستنه خیلی مهم‌تره به نظر من، چون وقتی من بدونم می‌تونم دنبال راه برای حفظش باشم.

یکی از بهترین رفتارها دونستن‌ حد و مرز حریم خصوصی‌مون هست و این واقعن نسبیه. از نظر من نسرین آشکار شدن آدرس ایمیلم می‌تونه حریم خصوصی من نباشه ولی از نظر آدم دیگه می‌تونه باشه.(این فقط یه مثال بود) یا یه مثال ملموس‌تر تو توییتر و فیسبوک و … هستیم و مدام چیزهایی می‌نویسیم که ممکنه با منتشر کردنشون حریممون رو متلاشی کنیم و اجازه بدیم خیلی‌ها واردش بشن.خودمون با دست خودمون اجازه می‌دیم آدم های بیشتر چیزهایی که مهم و حساس هست رو راجع بهمون بدونن! چرا آخه؟ چون به نظر خودمون مهم نیست؟ چون ما که کاری نمی‌کنیم که بترسیم؟ چون ما چیزی برای از دست دادن نداریم؟ خب همه این جواب‌ها غیر منطقی هست. دوباره برگردیم به جمله بالاتر « آیا دوست دارین تو خونه شیشه‌ای زندگی کنین؟ » با این جواب‌هاتون انگار داریم دیوار و سقف و کف خونه‌مون رو شیشه‌ای می‌کنیم. خب د نکنیم :)))

خیلی کلی نوشتم و فکر میکنم همون مثال خونه شیشه‌ای بتونه حق مطلب رو ادا کنه. دست آخر داشتن حریم خصوصی یه حق محسوب میشه و نباید با ندونم کاری حریممون رو زیر پا بذاریم و یا اجازه بدیم بقیه توش سرک بکشن. حریم خصوصی‌مون برامون مهم باشه و از حقمون دفاع کنیم.

۲۸ ژانویه روزجهانی محرمانگی یا حریم خصوصی

خب دیروز 28 ژانویه روز جهانی حریم خصوصی یا محرمانگی بود، محرمانگی رو زیاد استفاده نمی‌کردم تا توییت دانیال رو دیدم و منم الان دارم ازش استفاده می‌کنم.

تو تعریف حریم خصوصی می‌تونم بگم خیلی نسبی هست :)) چون واقعن نسبیه یه چیزی برای من حریم خصوصی هست و برای شما نیست و به عکس. ولی خب خیلی کلی میشه گفت بدن انسان و اطلاعاتش و دارایی‌هاش و …. جز حریم خصوصی‌اش هستن. و فوق‌العاده حائز اهمیت هستش. باید حریم خصوصی خودمون رو بشناسیم و ازش محافظت کنیم.

یه بار داشتم با یه انقلابی حرف می‌زدم گفت بهترین نمونه برای نشون دادن اهمیت حریم خصوصی به آدم‌ها اینه : «آیا دوست دارین تو خونه شیشه‌ای زندگی کنین؟». خب مطمئنن من که دوست ندارم، این فقط یه مثال بود برای نشون دادن اهمیت حریم خصوصی. ولی خب متاسفانه خیلی از ما ها یا می‌دونیم و اهمیت نمی‌دیم و یا نمی‌دونیم و اهمیت نمی‌دیم و یا می‌دونیم و اهمیت هم می‌دیم ولی قدرت‌های بالاتر مثل دولت‌‌ها و یا اصلن یه سری آدم بد این حق رو از ماها می‌گیرن و به خودشون اجازه می‌دن وارد حریم ما بشن. ولی خب ما با دونستن یه سری رفتارها و راهکارها می‌تونیم تا حدی حریم خصوصی خودمون رو اول بشناسیم و بعد حفظش کنیم. این دونستنه خیلی مهم‌تره به نظر من، چون وقتی من بدونم می‌تونم دنبال راه برای حفظش باشم.

یکی از بهترین رفتارها دونستن‌ حد و مرز حریم خصوصی‌مون هست و این واقعن نسبیه. از نظر من نسرین آشکار شدن آدرس ایمیلم می‌تونه حریم خصوصی من نباشه ولی از نظر آدم دیگه می‌تونه باشه.(این فقط یه مثال بود) یا یه مثال ملموس‌تر تو توییتر و فیسبوک و … هستیم و مدام چیزهایی می‌نویسیم که ممکنه با منتشر کردنشون حریممون رو متلاشی کنیم و اجازه بدیم خیلی‌ها واردش بشن.خودمون با دست خودمون اجازه می‌دیم آدم های بیشتر چیزهایی که مهم و حساس هست رو راجع بهمون بدونن! چرا آخه؟ چون به نظر خودمون مهم نیست؟ چون ما که کاری نمی‌کنیم که بترسیم؟ چون ما چیزی برای از دست دادن نداریم؟ خب همه این جواب‌ها غیر منطقی هست. دوباره برگردیم به جمله بالاتر « آیا دوست دارین تو خونه شیشه‌ای زندگی کنین؟ » با این جواب‌هاتون انگار داریم دیوار و سقف و کف خونه‌مون رو شیشه‌ای می‌کنیم. خب د نکنیم :)))

خیلی کلی نوشتم و فکر میکنم همون مثال خونه شیشه‌ای بتونه حق مطلب رو ادا کنه. دست آخر داشتن حریم خصوصی یه حق محسوب میشه و نباید با ندونم کاری حریممون رو زیر پا بذاریم و یا اجازه بدیم بقیه توش سرک بکشن. حریم خصوصی‌مون برامون مهم باشه و از حقمون دفاع کنیم.

داستان صوتی – آخرین جواب

واقعن لحظات سختیه وقتی همش منتظرم که این دانشگاه تموم شه و نمی‌دونم چرا منو ول نمی‌کنن برم! خب من که درس نمی‌خونم ترم آخرمه بذارین من برم اه.

خواستم به جای غر زدنی که قراره به هیچ جایی نرسه کتاب بخونم و یهو به سرم زد که همینو ضبط کنم اصلا ایده‌ای نداشتم داستان راجع به چیه، خب برای من تجربه جدیدی بود چون منم همزمان داشتم می‌فهمیدم نویسنده داره چی میگه، و این تجربه برای من خوشایند بود شاید برای کسی که داره میشنوه اینطور نباشه و کاملن قابل قبوله 🙂 ولی خب اینه دیگه من باید این یه کارم میکردم.

آهان یه کار دیگه ای هم کردم آهنگ اولش یه ذره نیست به نظرم یه ذره خارج از روال برم بهتره آهنگ اول رو دوست دارم و کاملش رو گذاشتم. و البته اصلا کات نکردم و هیچ ویرایشی انجام ندادم اشکال دارم غلط دارم و … ولی خب نخواستم ادیت کنم. البته مثلن نویز گیری کردم :))

برای من تجربه خوبی بود، امیدوارم شمایی که میشنوی هم زیاد بدت نیاد یه ذره بد اشکال نداره ولی خب زیاد نشه دیگه :)) شدم کاریش نمیشه کرد ولی نشه. ولی واقعن افتضاح از آب در اومد چون برای خودم داشتم می‌خوندم و هیچ ایده‌ای نداشتم … .

معرفی کتاب : آخرین جواب از آیزاک آسیموف، مترجم خانم الهام حق پرست و انتشارات کتابسرای تندیس.

داستان صوتی آخرین جواب از آیزاک آسیموف

دانلود پادکست آخرین جواب از آیزاک آسیموف

وقتی تو می‌خندی – Murat Gogebakan

دارم الان یکی از آهنگ‌های Murat Gogebakan رو گوش می‌دم، یعنی از دیشب فقط همین رو گوش دادم حتا بیرون هم که بودم.

مفهومش رو دوست دارم، میگه :

وقتی تو می‌خندی گل‌ها باز میشن، وقتی تو میای بهار میاد و …

خیلی قشنگه، جالبیشم اینه که لیریکش با ساز و اینهاش جور نیست، این تناقضشم دوست دارم و صد البته صدای مرات رو خیلی دوست دارم و اینکه خداییش با تموم وجودش می‌خونه برا نمونه آهنگ  Ay Yuzlum اش که هیچ وقت یادم نمی‌ره تو تبریز بودم زمان دانشجوییم بود منظورم اوایلشه :))) هنوزم دانشجویم، تو تاکسی نشسته بودم و راننده هم یه آدم خوبی بود موسیقی ترکی گذاشته بود تا رسید به این و من نزدیک بود پیاده شم، نتونستم پیاده شم، گفتم ببخشین میشه من دو دیقه بشینم این آهنگه تموم شه بعد پیاده شم؟ گفت بله و خیلی راحت زد کنار و نگر داشت و بعد گفت اسم خواننده اینه و این فلان آهنگه چقدر هم خوشش اومده بود که من از آهنگی که گذاشته بود خوشم اومده.خیلی خوشم اومد، مثل یه انسان واقعی. البته در مورد خودم هم همینه وقتی موسیقی به کسی پیشنهاد بدم و یا فیلمی چیزی، حتمن پیگیر میشم که خوشش اومده یا نه و اون لذتش رو دوست دارم .

Sen Gülünce Güller Acar Gül Pembe

دغدغه‌های جدید

خب الان چند وقتی میشه که حالم از جو باشگاهمون بهم می‌خوره، یعنی اینطوریه :

  • به به چه شلواری،‌ آدیداسه نه ؟ آره، فلان قد خریدمش.
  • ببینم ساعتتو اپل واچه ؟ آره فلان قدر خریدمش
  • واه واه کفشاشو سالامون میپوشه، خیلی خوبه از اونجا خریدی حتمن اینقدرم بالاش پول دادی. نه بابا بیشتر فلان قدر خریدمش.
  • اون روز رفتم همه لباسامو عوض کردم هشون رو فلان مارک خریدم، ست

خب بابا داری ورزش می‌کنی، چرا جو رو خراب میکنی؟ چه لزومی داره جو طوری بشه که کم کم همه بخوان با لباس ‌های ورزشی مارک دار بیان باشگاه؟

میری لوازم ورزشی بخری، یه کیسه بابا یه کیسه چیه آخه. من نه باهاش می‌خوام بدوم و نه می‌خوام که منو گرم نگر داره نه هیچی فقط یه کیسه است اینم مارک داره و جو باشگاه طوریه که حتا اون کیسه هم باید مارک دار باشه. وای کیسه پودرش فلان مارکه !!!!!!!!!! عجب.

بله خب تو هر ورزشی یه سری ابزارها یا لباس‌ها هستن که باید جنسش خوب باشه، باید کیفیتش خوب باشه تا به بدنت آسیب وارد نشه و این هم درسته که مثلا فلان مارک برای فلان ورزش ابزار و لباس‌های خوبی میزنه. منکر این نمیشم ولی جوی که حاکمه جو چشم تو هم چشمی و صرفن مارک پرستیه و اینه که حال آدم رو بهم میزنه.

الان دیگه یکی از دغدغه‌های جدید بعضی‌ها که می‌خوان برن باشگاهی، ورزشگاهی برای ورزش کردن همین مارک دار بودن لباساشون هست، یا اصلا ورزش کردن برای اینه که عکس بذارن برای اینستاگرام ! یه بار یکی اصرار داشت فلان فن رو بزنه که مربی گفت بازم برای اینستاگرامت میخای؟ 😐

ورزش کردن برای سلامتی جسم و روحه، ولی جو ورزشگاه‌ها با این چرت و پرت‌ها و شرایطی که خود ورزشکارا درست میکنن از سلامتی روح درش خبری نیست. حتا سلامت جسمی هم درش زیاد مهم نیست عوامل دیگه‌ای هست که باعث میشه بعضی‌ها بیان ورزش کنن. قبلن‌ها طرف می‌خواست بره مهمونی دغدغه لباس مهمونی داشت الان دغدغه لباس برای باشگاه و ورزش !!!

حالا این از طرف باز ملته از طرف مردمه، از دولت هم هست، اونروز تو تاکسی داشتیم با راننده حرف میزدیم سر اینکه هر کسی نمی‌تونه ورزشی که می‌خواد رو انجام بده، یا نزدیک محله‌شون نیست، یا کلی باید بالاش پول بده یا پارک مناسبی برای ورزش کردن تو محله شون نیست یا هزار تا دلیل محکم دیگه … هر چقدر تعداد آدم‌هایی که ورزش کنن بیشتر باشه باعث میشه جامعه سالم‌تر بشه . پس باید شرایط ورزش کردن تو تمام منطقه‌ها فراهم بشه، چطور مسجد هست و رایگان هم هست همه میتونن مجانی برن و نماز بخونن خب همینقدر هم مهمه که ورزشگاه باشه باشگاه باشه و رایگان هم باشه و مردم برن و ورزش کنن، همه نمی‌تونن برن فلان قدر خرج کنن برای ورش کردن . همه نمی‌تونن سوار ماشینشون بشن برن فلان پارک تا بدوون، تو هوای کثیفی که نمیشه راه رفت، اصلن نمیشه دویید یا … هوم . اه بابا

 

مرام کوهنوردی

کوه و کوهنوردها رو دوست دارم یعنی کوه رو خیلییی دوست دارم در واقع، و کوهنوردها هم که کلن با مرامن. دنیاشون خیلی خوبه. آدم وقتی باهاشون حرف میزنه رفتارها و حس‌های خوب انسانی رو میبینه، کیف می‌کنه. فقط خواستم بگم ارادت خاصی به کوهنور‌دها دارم. نمی‌دونم چرا تو ذهنم این میاد که این‌ها از خود کوه میاد و کوه نوردی کردن. کوه خودش، محیطش، شرایطش این رفتارها رو تو انسان تکون میده این حس‌ها بیدار میشن . کوه یه هیبتی داره یه حسی داره که تو کمتر جایی این حس‌ها رو تو خودم پیدا میکنم و برام خیلی با ارزشه. اون حس آرامش همراه با هیبت و استواری که کوه به آدم می‌ده فوق‌العاده است. حتا میشه صداشو شنید لمسش کرد بغلش کرد انگار آدمو صدا میزنه که بره سمتش در کل کوه خیلی محشره و کوه‌نوردها هم، امیدوارم هر جا هستن همیشه سر بلند و کوهنورد منش باشن.

یه چیز دیگه الان داشتم مطلبی رو می‌خوندم در مورد مجسمه میدون سر بند، (میدون کوهنورد)، این مجسمه تندیس امیر شاه قدمی هست که تو این لینک می‌تونین در موردش بخونین. این تندیس نماد کدوم بزرگ مرد هستش.10553_464

مرام داشتن خیلی مهمه آدم‌های با مرام هیچ وقت نمیبازن هیچ وقت. مرام کوهنوردی هم که مثال زدنیه.