پادکست – از آرزوی آلفرد بودن تا …

فکر کنم آخرای تابستون پارسال بود که قضیه ریختن سطل آب سرد روی سر اومد وسط، تو اون زمانا یه کتابی به دستم رسید و توش یه متنی از صادق زیبا کلام بود به اسم «از آرزوی آلفرد بودن تا ریختن سطل آب سرد روی سر» و سو تیترش هم این بود « عشق و نفرت» من خیلی از اون متن خوشم اومده بود و تو ذهنم بود که حتما صوتی‌اش کنم ولی نمي‌دونم چی شد کلن از یادم رفت تا امروز.

ادامه خواندن پادکست – از آرزوی آلفرد بودن تا …