داشتم فروشگاهی رو درست میکردم لوگوش رو هم خواستم خودم بزنم ببینم چی میشه … البته با یه موزیک بک گراند خیلی باحال منم موافق بودم خلاصه جو حاکم باعث شد این لوگو مانند رو تو عرض 1 دیقه کمتر بزنم خودم خیلی راضی ام ازش … داره خرید میکنه و خوشحاله 🙂
مشتری من خوشش نیومد، خودمم فروشگاه آنلاینی چیزی ندارم و الا الان یه جایی بود . خلاصه من که ازش جایی استفاده نکردم هر کی خواست میتونه از این لوگوی خوشحال ایده بگیره و بعدن خواست لینک بده ما هم ببینیم …
مشتری های تو سری زن
نمیدونم چرا مشتری ها هیچ وقت طرف خودشون رو نمیخوان ببین اینکه صورت مساله هنوز براشون شفاف نیست ، اینکه تاخیر میکنن تو دادن اطلاعات اینکه چندین و چند بار میری میشینی با مشتری حرف میزنی تا بتونی بیشتر بفهمی چی میخواد و بتونی بیشتر راهنماییش کنی … اینها هیچ کدوم برای مشتری ها انگار مهم نیست دست آخر میشنوی که 3 ماه این کار طول کشیده و ال و بل … شایدم متوجه نمیشن و دست آخر عصبانی میشن
نکته های امنیتی- پچ چیست ؟
تو گشت و گذرهای اینترنتی به سایت های باحالی بر میخورم و ایده های خوبی دارن که دوسشون دارم. یکی از این سایتهای باحال به صورت مرتب نکته های امنیتی رو لیست کرده بود که خیلی خوشم اومد. به نظرم دونستن بعضی نکته ها خیلی مهم هست یکیش همین نکتههای امنیتی … وقتی داریم به اینترنت وصل میشیم و ازش استفاده میکنیم خوبه که بشناسیمش و بدونیم چه طوری باید باهاش رفتار کنیم و …
این رو هم بدونین که حتمن نباید یه هکر بالفطره یا بالقوه یا بالفعلی و یا گیکی نردی چیزی باشیم که این نکته ها رو بدونیم … به نظر من هر کسی که دستگاهش رو به هر طریقی به اینترنت وصل میکنه باید آگاهی استفاده ازش رو داشته باشه و یه سری کلمات به گوشش خورده باشه و یا بهتر اینکه بدونه چی هست و یا ….
من سعی میکنم این نکته ها رو اینجا بیارم البته از اون سایته استفاده میکنم .
دنیا یه جای خوب برای زندگی
تبریز کوهستانی با آب و هوا و مردمانی خوب، تبریز شهری که نزدیک دو دهه عمرم باهاش بودم، شهری با مردمانی ترک زبان، غیور و مهمون نواز و … حالا عکس زیر شاید واسه تبریز نباشه ولی این زن و لباس و طبیعت و تارش کلن آدم رو میبره تو فکر تبریز و ترک زبانها ، حس خوبی به من داد و امیدوارم شما هم حس خوبی بگیرین 🙂

پادکست روزه ات را با گیلاس باز کن
چند هفته بعد … بعله بلاخره من بعد مدتها یه داستان کوتاه ضبط کردم، خسته نباشم واقعن 🙂
خب این هفته داستان روزه ات را با گیلاس باز کن رو صوتی کردم، خودم که از این داستان خیلی خوشم اومده خیلی خیلی کلن از این کتاب خوشم اومده یا بهتره بگم از نویسنده کتاب ” مردی که گورش گم شد “، یعنی حافظ خیاوی . و این سری داستان اول این مجموعه داستان رو آماده کردم .
کتابی که داشتم و الان دستم نیست انتشارات نشر چشمه هستش 🙂 … سعی کردم آروم و شمرده بخونم و حس هم داشته باشم و به قول کامنتهای دوستان زامبیوار نرم جلو، تا چه در نظر افتد
ارادت داریم ون تنها و مسعود عزیز برای پیگیری و یادآوری آماده کردن پادکست.
درین خاکستر هستی چه گردی
دانشجو باشیم !
دانشجوی ترم اول مهندسی کامپیوتربودم ، ورودی 84، زمان ما اولین درس به اصطلاح کامپیوتریمون پاسکال بود. بهمون کتاب کافمن رو داده بودن و استاد نه چندان با سوادی داشتیم ، به همین خاطر خیلی به دانشگاه و استاد خودمون بسنده نمیکردم و به اساتید دانشگاه آزاد سر میزدم ، چون راحتتر میشد رفت تو دانشگاه آزاد تا سراسری 🙂 آهان من تو پیام نور درس میخوندم .
آره داشتیم با استاد دانشگاه آزاد در مورد سوالاتم بحث میکردیم که من گفتم این نظریه کافمن اشتباه هستش و یه مثال نقض آوردم و استاد به من گفت یعنی میخوای بگی آقای کافمن که از بهترینها هست نمیدونه و تو میدونی؟ :)) من خندم گرفت از نحوه تفکرش واقعن انتظار این جواب رو نداشتم، بهش گفتم من کاری ندارم ایشون کی هست من دارم مثال نقض میارم و خلاصه من رو پیچوند … اونجا بود که فهمیدم مشکلمون از خودمونه و قرار نیست دانشجو باشم و دوباره دانشآموزم … سیستم اشتباه ما رو دانشآموز میخواد (ما جدا از سیستم نیستیم) … همش میگفتم بابا ماها دانشجو هستیم یعنی باید به دنبال دانش بریم چرا هی باید ترجمه بخونیم چرا هی بهمون درس یاد میدین، دانشجو یعنی دانش+ جوی (جویندگی) = کسی که به دنبال دانش میرود و آن را کشف میکند… دوست داشتم خودم پی به سری مسایل برم و مغزم کار کنه و این رو برای همه میخواستم و الانم میخوام .
وقتی دانشآموز هستیم بهمون یاد میدن و ما یاد گرفتن و مغز رو به کار انداختن رو کم کم یاد میگیریم ولی وقتی داریم وارد دانشگاه میشیم به عنوان دانشجو ، سیستم عوض میشه و ماها یاد میگیرم که مساله حل کنیم خودمون به جواب برسیم و اگه جوابی قبلن به مساله ای داده شده وحی منزل نیست میشه توش دست برد، میشه بهینه اش کرد و حتا ردش کرد.
بَیان تو بستر وب
خب من اصلن یادم نبود که امروز روز وبلاگ نویسی هست …امروز امیر نوشت تو توییتر یاد آوری کرد .
حالا روز بقیه آدمایی که به هر نحوی حرفشون رو میزنن کی هستش ؟ خیلیا توییت میکنن یا تو فیسبوک مینویسن و یا پادکست میسازن و … خلاصه حرفاشونو یه نحوی بیان میکنن .
منظورم اینه که فک میکنم میشه این روز رو اختصاص داد به همه کسایی که میخوان راجع به موضوعی حرف بزنن بنویسن و عمل کنن … حالا توی هر محیطی . حتا اونایی که تو تاکسی و مترو میشینن صحبت میکنن و مسایل مختلف رو به رو یا زیر میبرن، یه عده بر این باورن که نباید حرف زد و باید عمل کرد و … ولی به نظر من هر کسی در حد توانش کارش رو انجام بده … شاید یه عده میتونن فقط یه موضوع رو بلد کنن و یه عده میتونن در همون راه عملی رو انجام بدن و … پس بسته به ظرفیت هامون دست به کارشیم.
خب بستر یکی از همین صحبت کردنها شده وبلاگ و امروز روزشه . نمیدونم الان باید تبریک بگم ؟ اگه آره که ایول به اونایی که حرفاشونو میزنن، نقد میکنن، نقد میشنون، عمل میکنن و علمشونو با بقیه به اشتراک میذارن و میرن جلو … و کلن هم میدونیم که این نام روزگذاریها همشون بهونه هستن برای یاد آوری یه چیزایی. من فک میکنم این روز میتونه یاد آوری بیان تو بستر وب باشه شاید 🙂
در آخر من هر روز رو به همه مردم خوب دنیا شاد باش میگم