بیشترمون هرازگاهی یا همیشه از یه سری کلید مانبر به جای ماوس استفاده میکنیم چون خب به کارمون سرعت میده. من یه بار خواستم تو ایمیل اینکارو بکنم، بدون ماوس شروع کنم ایمیلمو بازکنم، یه ایمیل بفرستم، پاک کنم، چت کنم بین چتها حرکت کنم و … ولی خب متاسفانه همون یه بار شد :)) ولی تجربه باحالی بود و اگه عادت میکردم که همش با کلیدهای میانبر باشم سریع میشدم ولی خب … 🙂
اینجوری
چرا اینها اینطوری پاهاشونو باز کردن نشستن؟ اصلن رعایت نمیکنن، شایدم بلد نیستن، شایدم میخوان خودشونو به من بزنن، شایدم … چه میدونم. یکی نیست بگه مگه مجبور بودی بیای تو این واگن. خب عجله داشتم دیگه مجبور شدم بیام اینجا ایستگاه بعدی پیاده میشم میرم تو واگن خلوتتر.
مسافر ۱ : ببخشید؟
من : بفرمایید
مسافر ۱: میشه لطفن جاتونو رو به این خانوم مسن بدید؟ نمیتونن واسن
من : بله بله حتمن، بفرمایید
موضوع انشا: علم بهتر است یا ثروت؟
چرا یا؟ من با موضوع انشا مخالفم از بیخ :))
این بود انشای من خوش بود استاد من.
:))))
کتاب همیشه دوست داشتنیه من
الان داشتم ویکیپدیا رو میخوندم یاد کتاب عزیزم افتادم، خواستم راجع بهش بنویسم. یادم نیست چند سالم بود، این کتابو از کتابخونه خونمون برداشتم و ورقش زدم بعدها شروع کردم به خوندش، و معمولن میخوندمش، دیگه تو بین کتابهای خودم بود.
معرفی کتاب – ربهکا
خیلی وقت میشه که کتابی رو معرفی نکردم، البته فک کنم تو توییتر هرازگاهی مینویسم که فلان کتاب و بهمان کتاب رو خوندم و چقدر خوشم اومده و حتا تکههایی از کتاب رو هم مینویسم. اما خوب بهتره که برای معرفی کتاب، شاید نههمه کتابهایی که ميخونم، یه معرفی اجمالی تو سایتم داشته باشم.
کتاب ربهکا (یکی از کادوهای محشری که پیام برای تولد ۳۰ سالگیم داده) یکی از کتابهایی بود که تو کتابخونهامون همش بهم چشمک میزد. یه دو سه باری حمله بردم سمتش که بخونم ولی اوایلش نثرش طوری بود به نظرم که نمیتونستم ادامه بدم و دلیلشم واقعن نمیدونم چی بود شاید تنبلی خودم بود. قبل عید یعنی دو روز مونده به سال جدید به خودم قول دادم که که این کتاب رو باید تا قبل سال نو بخونم و تمومش کنم. عصری ساعت ۷ شروع کردم و صبح ساعت ۸ صبح تمومش کردم. موضوع اصلن قولی نبود که به خودم داده بودم، در واقع نمیتونستم این کتاب رو بذارم زمین که فردا وقتی بیدار شدم بخونم. اصلن اونقدر درگیرش شدم فقط میخواستم بخونمش و وقتی تموم شد هم ناراحت بودم که چرا تموم شد؟! :))
این کتابی که دستمه از انتشارات جامی هستش و به ترجمه استاد حسن شهباز. اینجا مقدمه استاد برای کتاب ربهکا رو مینویسم :
ردپای دیجیتال چیست؟
یه ویدئو درست کردم حول و حوش 00:01:30 و خیلی مفید و مختصر توضیح دادم که ردپای دیجیتال چی هستش. و میخوام یه ویدئو هم درادامهاش بسازم که توش بگم چی کار کنیم که ردپای خوبی به جا بذاریم یا ردپای زیادی به جا نذاریم و در حالت کلی مراقب ردهایی که از خودمون میذاریم باشیم و از اینجور حرفها …
ویدئو « ردپای دیجیتال چیست؟ » تو یوتوب
تو آپارات هم بعدن آپ میکنم.
امروز تو، فردا من
خب داشتم برا خودم تو اینترنت میچرخیدم این عکس رو دیدم. خیلی خوشم اومد 5 دیقه وقت گذاشتم تو GIMP درستش کردم. حالا تو خود عکس به ذره متنها فرق میکرد و من زیاد امانت رو رعایت نکردم و برخی کلمات رو عوض کردم.
هوای همو داشته باشیم :*
الان که دارم میبینم میگم ایکاش حداقل به پاش میزد اون تیرو… یا چه میدونم یه جور دیگه حال دزده رو میگرفت … چه میدونم.