الان داشتم ویکیپدیا رو میخوندم یاد کتاب عزیزم افتادم، خواستم راجع بهش بنویسم. یادم نیست چند سالم بود، این کتابو از کتابخونه خونمون برداشتم و ورقش زدم بعدها شروع کردم به خوندش، و معمولن میخوندمش، دیگه تو بین کتابهای خودم بود.
یه بار معلممون گفت کتاب غیر درسیه که میخونین رو بیارین معرفی کنین من اینو برداشتم بردم و اول اسمش رو توضیح دادم که دایره المعارف یعنی چی و گفتم تو این کتاب همه چی هست :)) چند تا قسمتش رو هم گفتم. مثلا زندگی بتهون رو و همچنین طرز کار موشک رو که چطور و کی موتورهاش ازش جدا میشن و … زندگی هانس کریستیان آندرسن رو هم یادمه تعریف کردم و بعدش گفتم چرا جوجه اردک زشت رو نوشته (کارتون جوجه اردک زشت رو اون موقع ها نشون میداد). راجع به جدول مندلیف گفتم، تلفظ مندلیف رو هم اشتباه گفتم معلممون تصحیح کرد و خودش بیشتر گفت در مورد این جدول 🙂
خیلی چیزا رو ازش یاد گرفتم ولی مهمترین چیزی که این کتاب به من داد، لذت یادگیری و فکر کردن بود و هیچ وقت سیر نشدم ازش. دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان یکی از کتابهایی بود که همیشه میخوندمش و خیلی دوسش داشتم. هر وقت یه چیز باحال میخوندم و یاد میگرفتم تو خونه برا خوانوادم یا تو مدرسه برا همکلاسیام توضیح میدادمش و کیف میکردم. این کتاب پر از خاطرههای خوب و باحال برای منه، عاشقشم.