همین الان دارم این مطلب رو مینویسم ، یعنی تو ذهنمه و دارم رو این صفحه میارم، خوب دوهفته میشه شاید که چیزی ننوشتم 🙂
الان دارم به کلمه فکر میکنم ، کلمه هایی که پشت هم ردیف میشن و میشن یه جمله، میشن یه کتاب ، میشن یه شعر و ….. و مهم تر میشن اون چیزی که میخوایم برسونیم.
و چرا قدرت داره ؟ اصلن قدرت داره ؟ من که فکر میکنم قدرتمندترین … قدرتمندترین چی بگم ؟ بگم قدرتمند ترین چیزی هست که میشه باهاش حرف زد ؟ اگه نبود چی میشد؟ نمیدونم الان باید بگم قدرتمندترین چی ! ولی چیزی که برام واضحه اینه که قدرتمندترین هستش.
قدرت داره چون با همین کلمات یه عده مسلمون شدن و یه عده نشدن ، قدرت داره چون با همین کلمات به کسی که میخوایمش میگیم دوست دارم (بله میدونم عمل مهمه، تو عمل بایستی نشون داد)، قدرت داره چون با همین کلمات یه عده میشن سیاست مدار، میشن ریئس جمهور و … قدرت داره چون یه عده با آنگ کلمات یه عده میرن میجنگن، قدرت داره که صداوسیما دورتادورش حصاره ،قدرت داره که میان و یه سری کتابا رو ممنوع میکنن و یه سری فیلم ها رو و میشه سانسور … بله قدرتش زیاده و همه هم به این مهم رسیدن.
تو کتابایی قبلنا میخوندم که یه عده گوشاشونو میگرفتن تا قرآن رو نشون و مسلمون نشن !!! حالا هم وضع عوض نشده همونجوریاست، منتها قبلنا یه عده خودشون گوش خودشونو با دست میگرفتن تا نشنون، حالا یه عده میان دست رو گوش آدم میزارن، البته به راههای مختلف، جالب اینکه ماها هم میگیم اوکی محکم تر بزار دستتو تا هیچی نشنوم ، ادامه بده و همینجوری خوبه.
آره متاسفانه و یا خوشبختانه ، دردمون اینه که میدونیم قدرت کلمه رو و یه عده میان و آزادی بیان رو میگیرن که قدرت کلمه رو محو کنن، قدرت کلمه هستا ولی وقتی فضای بیانش نباشه دیگه چه قدرتی؟ هان؟ و یه عده هم میان و چوب پنبه میکنن تو گوشمون، حالا به راههای زیادی …..
دست اونی که چوب پنبه تو گوشمون میکنه رو شاید نتونیم بشکنیم ولی خودمونم نمیتونیم این چوب پنبه ها رو درآریم ؟ همینطوری که تو پست دو تا قبل گفتم بشنویم و فکر کنیم .
بریم تو آینه نیگاه کنیم تا دشمن اصلی رو ببینیم.
خداوند سر نوشت هیچ قومی را عوض نمی کنه تا خودشان همت همت نکنند
کلام را میشه بست اما
اما تفکر هیچکاه قابل حذف نیست،من این تفاوت نظر گاه که شما را به قضاوت راجعه به سایرین وادار کرده را جالب میدونم هر کس فقط خودش رو حق می دونه وسایرن فقط با زاویه دید متفاوت ناحق
هیچ کدام هم حاضر نیست چشمارو بشوره و صحیح ببینه
همین اسمش تفکر حالا یه عده خودشان مغز خودشان را کوبیدن (حالا بحث هوای نفس و … جاش نیست )
یک نمونه همین انتشار دیدکاه من که با آزاد سازی شما منتشر یا حذف میشه!!!!
و تفکر با کلام میتونه بهتر پراکنده بشه، پراکنده منظور پخش بشه همه جا، میتونه بهتر جا بیفته ،
کلام تنها یک موج با دید علمی
تا شما رو به عمل نیاورد هیچ تفاوتی با نویز نداره حتی اگر فریاد زده بیشه
متاسفانه ما و من فقط در بیان فیلسوف هسیتم (وبالاتر) اما در عمل 🙂
عِمل =عَمل
گفتن بهتر از نگفتن هست 🙂
اگه حرف شما درست هست چرا آزادی بیان جلوش گرفته شده ؟ مگه نویز نیست؟
طبق حرف شما گفتن برابر با نویز هست :))))) اوکی چرا یه عده از نویز واهمه دارن؟
تفصیر شما از حرف من غلط کلام جز زبیا ترین نعمت هاست
ما حتی برای بیان فواید سکوت از کلام استفاده می کنیم
اما مشکل آزادی یا بیان اون نیست ما نمونه افراد زیادی رو در تاریخ داشتیم و داریم که به خاطر حق گویی سالها زندان و…تحمل حتی کشته شدند
ما فقط یاد گرفتیم دیگران رو متهم به درک ناقص از واقعیت کنیم ولی زمانی که خودمان جای تصمیم گیرنده بودیم بدتر عمل کریم وکلام را برای توجیح به کار بردیم
زیاد هم نگذشته فقط 35 سال شده بالاخره مردم از سر خوشی این کارو نکردن ؟؟؟؟
البته من سن نمیرسه
مولانا :
نام فروردین نیارد گل به باغ
شب نگردد روشن از اسم چراغ
اسم گفتنی، رو مسمّی را بجوی
ماه در بالاست نی در آب جوی
هیچ اسمی بی مسمّی دیده ای؟
یا زگاف و لام گل، گل چیده ای؟
تا قیامت عارف ار «می، می» کند
تا ننوشد باده، مستی کی کند؟
اولا تفسیز نه تفصیر 😉 با خودم بودم
بعد مچکر از توجه به بخش نظرات و پاسخ گویی به نظرات موافق و مخالف
ولی باورکنید ما از فضا نیامیدم تو ملت و یا برعکس پس کمی آزاد مرد باشیم
امید وارم روزی
“بریم تو آینه نیگاه کنیم تا دشمن اصلی رو ببینیم.”
منم امیدوارم 🙂
من نگفتم شما فضایی هستین و … حرف میزنیم و تبادل نظر میکنیم ، خیلی هم خوبه ، با آزاد مرد بودن موافقم 🙂
آزاده (که شما هم راحت باشین)
البته مرد فقظ برای ربط به مردم نه جنس
خطاب ما فضایی هستیم یا نه!!!! کلی بود نه شخص خاصی حالا خود من هم شامل میشه البته:-)
این شعر مولوی رو فراموش کرده بودم که مقاله شما یاد آوری کرد (خیلی زیباست)
خوب یک مقاله …. گفتم شاید وارد رنگ های بالای قرمز شدین
سلام.یک کار این قضیه میلنگه.نمی دونم کجا؟ولی دل شما از چیزی پره؟
قدرت کلامها متفاوتند مثل گاندی و ماندلا که هنوز ماندگارن.
افرادی مثل هیتلر و استالین هم هستن توی دنیا که به فکر همنوعان نیستن و بفکر منافع خودشون هستن.
به نظر من آدم باید خودشو از لحاظ علمی و بیان بالا ببره.
به به به و چه چه های اطرافیان منگر .
این رو از من داشته باشین هرچقدر انسان برای خودش ارزش قائل بشه دیگران هم براش ارزش قائل می شن.
منظور من این نیست که مثلا من بگم من فلان مدرک دکترا رو دارم.اگر علم من با عملم یکی بشه و به اون اعتقاد داشته باشم مطمئنم افراد زیادی با من همراه میشن.
گاندی و ماندلا هم همین بودن.حرف باید با عمل بخونه.