من ترم 3 دانشگاه بودم و به شدت علاقه داشتم که تو رشته خودم وارد یه محیط کاری بشم. و از پارکهای علمی و فناوری به شدت خوشم میومد و به دوستام میگفتم بیاین بریم تو این محیطها . حداقل بریم یه گشتی تو شرکتها بزنیم و انرژی بگیریم.
که البته دوستان منو همراهی نمیکردن. تا اینکه خودم یه روز طرفای ظهر بود رفتم پارک علم و فناوری تو خیابون ارتش بود اونموقع (الان از اونجا رفته) و یه محیط عالی و پر از کار و آدم های باهوش و خاص و نخبه به نظرم اومد,نمیدونم چرا ولی این حس رو بهم داد, با اینکه خیلی خلوت بود.
یه سالن بزرک که شرکتها با پارتیشن از هم جدا شده بودن, و اکثرشون بسته بودن! در نهایت دیدم در یه شرکت بازه و رفتم کنار در واستادم تو نیگاه اول یه شرکت کوچیک و جمع و جور که از نهایت فضاش استفاده کرده بود و فک کنم اون موقع 7 نفری اونجا بودن و سر سیستم هاشون داشتن کار میکردن.
تق تق, در رو محکم زدم تا توجهشون جلب شه چون متوجه من نشده بودن و بلند گفتم سلام. یهو همشون برگشتن طرف من ولی فقط یکیشون سلام داد(اینطور تو خاطرم مونده), آقای X (مدیر عامل شرکت بودن),
گفتم من نستله هستم ترم 3 مهندسی نرم افزار از دانشگاه پیام نور و دنبال کار میگردم و کاری بلد نیستم ولی میتونم یاد بگیرم و مجانی یه مدت براتون کار کنم تا بی حساب شیم, و ایشون با یه لبخند توام با تعجبی گفتن خوب چرا دم در بفرمایین تو بشینین. منم نشستم و سر صحبت باز شد و من بعد یک ماه شدم شاگرد آقای مهندس X تو زمینه تحلیل سیستم های تحت وب با uml.
بعد از این اولین تجربه عالی کار خیلی راحت وارد محیطهای دیگه میشدم و تو رشته های مختلف وب سرک میکشیدم و میرفتم بالا و هنوز هم باید برم بالا چون خیلی پایینم.
کار واسه کسی که بخواد کار کنه هست. من تو هفته ی اولی که تو سایت پونیشا ثبت نام کرده بودم تونستم کار بگیرم چون شدیدن پیگیر بودم و در حال حاضر هم مشتریهای خودم رو دارم و باهاشون کار میکنم و حتی تو اولین هفته ای که اومدم تو توییتر هم یه کار گرفتم پروژه ای واسه دو دفعه پشت سر هم. کلن اراده داشتن تو همه خواسته هامون خیلی مهمه.
منظور اینکه همیشه میشه یه ذره اراده و اعتماد به نفس و صداقت رو برداشت گذاشت تو کوله و رفت تو میدون و پیروز شد . حرکته مهمه.
شاد و امیدوار و موفق باشیم 🙂
مشکل اینه که ما به تنبلی عادت کردیم. اگر تلاش و اشتیاق باشه(و البته کمی ذوق و استعداد)، کار زیاد هست!
ممنون از مطلب و امیدوارم همه بخونن و فکر کنن
🙂 بله نباید نا امید شد این مهم هست و یک سری دیوار های شیشه ای که باید برداشته بشه . تکه آخر جمله تون ؛فکر کنن؛ این واقعن مهمه.
سلام. درست میگید فقط اولش ممکنه سخت باشه جون قبلا وارد محیط کار نشده آدم اما وقتی وارد شدید کم کم عادت میشه برای آدم و اگه پشتکار داشته باشه آدم میتونه گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه. یه پیشنهاد هم بدم علاوه بر تگ پستهای وبلاگ روعناونبندی و سمت راست نمایش داده بشه بد نیست
سلام …
امروز کلی مسیر و طی کردم … از وبلاگ جادی عزیز اومدم رادیو پدید، گوش دادم که عالی بود(کامنتمم اونجا هست)، از اونجام اومدم اینجا و شنیدن دوتا اسم کلی هیجان زده ام کرد، یکی جناب تقوی جو یکی هم پیام نور تبریز، اما متاسفانه شما رو یادم نمیاد ولی حس میکنم چهرتون آشناست …
خلاصه، کارتون عالی بود، محیط پیام نور و پچه های پیام نور رو خوب میشناسم، جو پیام نور جوی است ایزوله و خاص، متفاوت با باقی دانشگاهها ولی کارتون و راهتون عالی بود، امیدوارم همواره موفق باشین تا میتونین برین بالا بالا ها …
خوشحال شدم، تعقیب خواهم کرد، هم اینجارو هم رادیو پدید رو …
به به . پس هم دانشگاهی هستیم.اول از همه ممنون از مسری که طی کردین و رسیدین اینجا و ممنون ممنون و با ز هم ممنون از جادی عزیز.
شما تو فاران که نبودین چون این اسم رو یادم نیست . منظورم اسم شما 🙂 ولی خیلی خوشحالم که هستین و من هم امیدوارم شما موفق و موید باشید.
رادیو پدید با من شروع شد تو شرکت پدید ولی من دیگه تصمیم به ادامه همکاری با این شرکت رو ندارم و نمیدونم که برنامه این شرکت خوب برای رادیو به چه منوال هست.
ممنون از شیر این تجربه، این روحیه واقعا تو کشور ما لازمه
این پست منو خیلی توی فکر فرو برد.
خیلیوقته میخوام از وضعیت فعلیم فاصله بگیرم ولی درگیر روزمرگیها شدم. لیسانس الکترونیک دارم (بخاطر علاقه زیادی که به الکترونیک داشتم و آت و آشغالای عجیب غریب زیاد درست میکردم) توی یه شرکت تولیدی اگزوز کار میکنم! (صرفاً بخاطر اینکه solidworks و autocad بلد بودم و بخاطر نقشهکشی صنعتی بهم نیاز داشتن این کار رو گیر آوردم). و برای همین شرکت با delphi یه نرمافزار کامل برنامهریزی تولید نوشتم (عاشق برنامهنویسی هستم، حرفهای نیستم، ولی به هر قیمتی شده راه انجام هر کاریو پیدا میکنم). و در آخر با همه اینا باید بگم حقوق پایه کارگری میگیرم! مدت زیادیه به خودم میگم اون یهروزدرمیونهایی که باشگاه نمیرم رو میشینم برنامهنویسی اندروید یاد میگیرم و یه اپ خوب میسازم، ولی انقد فشار کاری و استرس روزانه خستم میکنه که پناه میبرم به پوآرو که از منوتو دانلود کردم!
خیلی دلم میخواد کسب و کار خودم رو داشته باشم ولی با وضعیت فعلی کشور و موقعیت خودم اصلاً جرات ریسک کردنو ندارم 😐
درد دل طولانی ای بود، ببخشید.
الان دیره برا جواب دادن ؟ نمیدونم اگه خوندی به نظرم هر کاری کن که خوشحال باشی توش