:)) خب چه وقفهای افتاد. در هر حال موضوع مهم اینه که بریم ادامه داستانمو بخونیم. من که خاطرم نمونده بود تا کدوم فصل رو خونده بودم، خب تا فصل 8 یا بخش 8 کتاب پس از تاریکی رو خونده بودم و الان میشه فصل 9امش.
خب باز هم فاصله کمتر شد و این خوبه. آفرین به حضرت نسرین :* باید برای خودم یه کادوی تشویقی بخرم یا بگم پیام برام کادوی تشویقی بده تا زود بخونم و ثبت شود بر جریده عالم پادکست من :))))))) آخ که چقدر من الان خوشحالترم.
آخ آخ یادم رفت اینم بگم که ” پس از نیمه شب ” هم جریانش حل شد. تو یه گوشه کتاب اینطور نوشته بود و منم چشم میخورد بهش ادامه قصه.
اسمش هست Islak Islak یعنی خیس خیس یا نم نم از یکی از خوانندههای باحال من Cem Karaca. ایکاش معنیشو میدونستین یا خوشبحال اونایی که ترکی بلدن و میدونن داره چی میگه. تشبیه و مجازهایی که استفاده کرده رو خیلی دوست دارم خیلی . خیلی خوبه خیلییییییی .
خب فاصله کمتر شد و این خوبه. بعد اینکه ضبط کردم یه بار خودم شنفتم فکر میکنم یه ذره تند تند خوندم که کاریش نمیشد کرد در واقع. بعضی جاها نویسنده از این نر طوری حرف میزنه که انگار باید خوشمم بیاد و باعث میشه عصبی شم و منم میخوام فقط اون تیکهها رو رد کنم.
اینم متوجه شدم که اسم کتاب رو رسمن از پس از تاریکی به پس از نیمه شب دارم عوض ميکنم 🙂 یه بارم سر کدوم درس و کدوم کلاس بود یادم نیست گفتن من متنی رو بخونم که من شروع کردم به خوندن که یهو دبیرمون گفت اینجا رو یه بار دیگه بخون که منم دوباره خوندم و بهم گفت این کلمه X دقیقا کجای متن هست؟ دوباره همونجوری خوندم که بغل دستیم گفت نسرین نیگاه این کلمه رو نمیگی . من خودم یه کلمه به متن اضافه میکردم. درواقع یه کلمه رو حذف میکردم و به جاش هم معنیش رو میگفتم چقدر سر این خندیدیم. یه بارم همچین کاری رو سر جلسه پایان ترم حسابان انجام دادم البته در لولهای بالاتر :)) .
وای که چقدر طولانی شد وقفه این دفعه. پیش میاد دیگه منم که همچنان برای این پادکست برنامه منظمی ندارم. بیشتر برای تفریح و خودمه. این وسط کسی گوش کرد که نوش جون و گوشش و نکردم که هیچ :))))
بگذریم بگذریم، آفرین به حضرت خودم که قسمت بعدی داستانمون که میشه بخش ۶ یا واسه ساعت ۲:۱۹ صبح رو خوندم و آماده کردم. خب اگه این بخش ۶ هست چرا من سری پیش هم نوشته بودم فصل ۶؟ خب اشتباه کردم دیگه :)) قبلیه ۵ بود :)))))) حالا اینا مهم نیستن.
آهنگی که داره تو کافه پخش میشه هم More هست از Denny – ( تلفظش رو به اشتباه گفتم مور :)) خب تو کتاب به فارسی نوشته بود و بعد که سرچ کردم دیدم More هسش. حالا مهم نیست :)) )
چند روز پیش کتاب پس از تاریکی رو معرفی کردم دیگه. وقتی که داشتم کتاب رو برای خودمون میخوندم، میگفتم این رو حتمن صوتی میکنمش، پیام میگفت حتمن هست، گفتم آره شایدم باشه، ولی من عاشق اینم که این رو صوتیش کنم و میکنم.
حالا هم قدم اول رو برداشتم و میخوام که تموم کتاب رو صوتی کنم و بذارم تو وبسایتم. تو چند شب، بخشهاش رو که تو ساعتهای مشخص شده روایت میشه رو، تو همون ساعت منتشر میکنم.
الان که این پست رو دارم منتشر میکنم، 11:56 دیقه قبل از نیمه شب است، و داستان از همین ساعت شروع میشه.
داستان صوتی یا پادکست «پس از تاریکی» اثر هاروکی موراکامی :
آهنگهایی که استفاده کردم: اولیش Waltz to Paris هست و دومیش آهنگ Go Away Little Girl از Percy Faith و آخری هم آهنگ The April Fools از Burt Bacharach. خب دو تا آهنگ آخری همونهایی هستن که تو کافه دنی داره پخش میشه. آهنگ اولی رو هم حس کردم تمش به تم داستان میخوره.
خودم خوشم اومده.
خب این قسمت رو دارم الان یعنی ۱۷ جولای اضافه میکنم، پادکستهامو تو شنوتو هم منتشر میکنم :))