این کتاب هم یکی از معدود کتابهایی هست که اول فیلمش رو دیدم بعد کتابش رو خوندم. کتاب غرور و تعصب رو مسئول کتابفروشیای بهم معرفی کرد که ایشون خودشون هم فیلمش رو دیده بودن. ما هم فیلمش رو تهیه کردیم و بعد از اینکه تموم شد گفتم حتما کتابش جذابتره. کتاب رو تهیه کردم و شروع کردم به خوندنش، و جالب اینکه فیلم به کتاب خیلی نزدیک بود. یعنی با دیدن فیلم غرور و تعصب چیز زیادی نسبت به نخوندن کتاب از دست نمیدین. هر چند به نظرم کتاب باحالتره و فیلم هم باحالتره. بستگی داره دیگه 🙂
برچسب: ادبیات انگلستان
معرفی کتاب دختر کشیش
یه دو هفته (کمتر یا بیشتر) پیش خوندن کتاب دختر کشیش رو شروع کردم. در حقیقت این کتاب رو خریدم چون نویسندهاش جورج اورول بود. با پیام جان و دوستان تو یه مرکزی بودیم و یه نمایندگی شهر کتاب هم اونجا بود، کتاب هم آدمو میکِشه سمت خودش. رفتیم تو فروشگاه و این کتاب چشم منو گرفت و تهیهاش کردم و فوقالعاده از اعتماد به حسم راضیام.
معمولن کتابی رو که جای معرفی داشته باشه معرفیش میکنم. بریم این کتاب محشر جورج اورول رو معرفی کنیم:
معرفی کتاب – ربهکا
خیلی وقت میشه که کتابی رو معرفی نکردم، البته فک کنم تو توییتر هرازگاهی مینویسم که فلان کتاب و بهمان کتاب رو خوندم و چقدر خوشم اومده و حتا تکههایی از کتاب رو هم مینویسم. اما خوب بهتره که برای معرفی کتاب، شاید نههمه کتابهایی که ميخونم، یه معرفی اجمالی تو سایتم داشته باشم.
کتاب ربهکا (یکی از کادوهای محشری که پیام برای تولد ۳۰ سالگیم داده) یکی از کتابهایی بود که تو کتابخونهامون همش بهم چشمک میزد. یه دو سه باری حمله بردم سمتش که بخونم ولی اوایلش نثرش طوری بود به نظرم که نمیتونستم ادامه بدم و دلیلشم واقعن نمیدونم چی بود شاید تنبلی خودم بود. قبل عید یعنی دو روز مونده به سال جدید به خودم قول دادم که که این کتاب رو باید تا قبل سال نو بخونم و تمومش کنم. عصری ساعت ۷ شروع کردم و صبح ساعت ۸ صبح تمومش کردم. موضوع اصلن قولی نبود که به خودم داده بودم، در واقع نمیتونستم این کتاب رو بذارم زمین که فردا وقتی بیدار شدم بخونم. اصلن اونقدر درگیرش شدم فقط میخواستم بخونمش و وقتی تموم شد هم ناراحت بودم که چرا تموم شد؟! :))
این کتابی که دستمه از انتشارات جامی هستش و به ترجمه استاد حسن شهباز. اینجا مقدمه استاد برای کتاب ربهکا رو مینویسم :