نه این پست اصلا ربطی به نولان عزیز نداره. یه چیزی داشتم میخوندم در مورد زمان و خب مگه میشه به زمان فکر کرد بدون اینکه یاد نولان افتاد؟! آره خب میشه اگر طرفدار فیلم دیدن و یا طرفدار نولان و فیلمهاش نباشی. اما در مورد من نه نمیشه چون من طرفدار نولان و ایدههاش و فیلمهاشم، تا الان البته. عنوان میتونست بهتر باشه ولی دلم خواست اسم نولان اون بالا کنار زمان باشه. بذار عکسش هم بذارم 🙂
حضرت نولان و آنالیز فیلم ممنتو همون یادگاری
یه جورایی گیج کننده است برام، فکر کردن راجع به زمان رو میگم گیج کننده است. زمان واقعا یک بعد داره؟ دو بعدی و بشر هنوز نمیدونه اینو و یا نمیتونه ثابتش کنه؟ شایدم اصلا زمان یک مفهومه یعنی چیزی نیست که حالا بخواد یک یا چند بعد داشته باشه. به حول و قوه علم این به عهده فیزیکدانها و ریاضیدانهاست و من فقط هر چی میخونم و ذهنمو مشغول میکنه رو برای خودم حلاجی میکنم. خب یه چیزی در مورد اینکه آیا زمان میتونه چند بعد داشته باشه یا نه میخوندم که برام جالب اومد و میخوام بنویسمش، ببینم چطور میبرم جلو این پست رو.
در حال حاضر میدونیم که زمان خطیه و فقط رو به جلوست. ما روی خط زمان فقط میتونیم رو به جلو حرکت کنیم. یعنی یک بعدیه. یه مثال بزنم، من میتونم پاشم از روی صندلیم و برم بیرون یه چرخ بزنم و برگردم بیام بشینم روی همین صندلی پشت میز. یعنی از نقطه ایکس حرکت کردم و به نقطه ایکس برگشتم، الان مکان همون قبلیه، اما زمان نه! یه دقیقه اون ساعت رو از تو ذهنمون پاک کنیم، یعنی نگیم آره که زمان گذشته، 60 دقیقه مثلا رفتی بیرون، اون موقع 8 بود و الان 9. فرض کنین یه استکان چایی داغ رو میز بوده، و الان که برگشتم سرد شده. تغییر کردن. این مهمه، و ما این تغییر کردن چیزهای اطرافمون رو با اعلام ساعت و تاریخ برای خودمون ساده میکنیم.
ادامه خواندن زمان، عشق کریستوفر نولان