حرف و حدیثی ندارم که بگم .
شناسنامه کتاب ” من قاتل پسرتان هستم ” :
نویسنده : احمد دهقان
ناشر: افق
داستان صوتی بازگشت از کتاب ” من قاتل پسرتان هستم ” :
الان یه چیزی یادم افتاد که خوبه اضافه کنم، این کتاب رو ون تنها معرفی کرده بود. ممنون ازش.
حرف و حدیثی ندارم که بگم .
شناسنامه کتاب ” من قاتل پسرتان هستم ” :
نویسنده : احمد دهقان
ناشر: افق
الان یه چیزی یادم افتاد که خوبه اضافه کنم، این کتاب رو ون تنها معرفی کرده بود. ممنون ازش.
چند وقت پیش تو وبلاگ جادی پستی رو خوندم که اشاره داشت به رعایت کپی رایت و کسب اجازه از مولف و … خب من هم که هرازگاهی یه سری متنها رو بدون اجازه از انتشارات و مترجم اونها پادکست میکردم، یهو به خودم اومدم و به همین خاطر هست که الان در پروسه کسب اجازه از یک انتشارات و مترجم کتابی هستم که مقدمهاش رو صوتی کردم، قرار شده به من خبر بدن که میتونم منتشر کنم یا نه. امیدوارم به من این اجازه رو بدن و اگرم اجازه ندن خب حقاشون هست.
در هر حال من میخواستم مقدمه کتاب “آزادی و خیانت به آزادی شش دشمن آزادی بشر” نویسنده آیزایا برلین رو که خونده بودم منتشر کنم، اگه اجازه صادر نشه در مورد این کتاب یه پست میزنم و توضیحی میدم که چرا فکر میکنم کتابی هست که میتونه خوندش عالی باشه.
الان هم خوشحال هستم از این حرکت خوبی که انجام دادم.
امروز جمعه است و طبق روال هر جمعه یه پادکست داریم، و قرار بود فصل 9 کتاب قلعه حیوانات رو داشته باشیم که من فکر کردم که پادکست چرا ادبیات رو باید خیلی خیلی زودتر بشنویم و نباید تامل کنم برای انتشارش.
نویسنده این کتاب آقای بارگاس یوسا هستن، این کتاب توسط عبدلله کوثری از انتشارات لوح فکر ترجمه شده . کتاب چرا ادبیات درباره ارزش ادبیات صحبت میکنه که ما چیستیم؟ با ادبیات چه خواهیم بود؟ چرا کتابهای چاپی نباید حذف شوند؟ چرا باید کتاب بخوانیم و ادبیات خوب چیست و … .
قسمتهایی از کتاب چرا ادبیات :
ادبیات عشق و تمنا را عرصهای برای آفرینش هنری کرده است. در غیاب ادبیات اروتیسم وجود نداشت و از ظرافت و ژرفا و از آن گرمی و شوری که حاصل خیالپردازی ادبی است، بیبهره میماند. بهراستی گزافه نیست، اگر بگوییم آن زوجی که آثار گارسیلاسو، پترارک، گونگورا یا بودلر را خواندهاند، در قیاس با آدمهای بیسوادی که سریالهای بیمایه تلویزیونی آنان را بدل به موجوداتی ابله کرده، قدر لذت را بیشتر میدانند. در دنیایی بیسواد و بیبهره از ادبیات، عشق و تمنا چیزی متفاوت با آنچه مایه ارضای حیوانات میشود، نخواهد بود و هرگز نمیتواند از حد ارضای غرایز بدوی فراتر برود.
پادکست چرا ادبیات رو من با جادی عزیز ضبط کردم، جادی جان لطف کرد در واقع، و من همیشه ممنونش هستم، جادی یک انسان مفید و با ارزش برای جامعه است. (جادی جان مرسی و من خیلی دوست دارم)، اميدوارم لذت ببريد .
دانلود نسخه ogg
ظرفيتاش يه خورده زياد شد، بنا به دلايلي نشد كه حجماش رو كم كنم.
كتاب بخونين و دنياتونو بسازين 🙂
و این یکشنبه با معرفی کتاب پیرمرد و دریا :
نویسنده: ارنست همینگوی، نویسنده ماجراجوی آمریکایی، برنده جایزه نوبل ادبیات، نویسندهای که تو جنگ جهانی اول و جنگهای اسپانیا بوده و همچنین از علاقه مندیهایش سفر و شکار و ماهیگیری و … بوده.
من از ارنست همینگوی، دو تا کتاب خوندم یکیش همین پیرمرد و دریا و یکی هم وداع با اسلحه، در مورد این نویسنده تو ویکیاش اطلاعات کامل داده خوب ولی من فکر میکنم دقیقن خودش رو تو داستانهاش میاره، جنگ رفته و عاشق شده و … کتاب وداع با اسلحه در همین حول و خوش هست و همچنین یه قایق داشته و ماهیگیری میکرده که پیرمرد و دریا هم که داستان پیرمردی هست که یه قایق داره و ….
این عکس رو انتخاب کردم چون در مورد همینگوی خوندم که به مدت 11 سال یه گربهای داشته و گربهاش تصادف میکنه و دو تا پاش میشکنه و … دست آخر کسی بهش میگه که گربه رو باید بکشه و جواب ارنست “نمیتوانستم ریسک کنم که ویل متوجه شود کسی قرار است او را بکشد…“، ولی نهایتن با تفنگاش کارش رو میسازه.(عمو ویل، اسم گربه ارنست همینگوی)
مترجم: فاطمه اختیار وکالتی
انتشارات: یاران
برگردیم به کتاب، رمان عالیای هستش، راجع به پیرمرد ماهیگیری که تنها هست و خیلی وقت میشه که صیدی نداشته و تصمیم میگیره که بره و یه صید خوب داشته باشه، میره و اتفاقن یه ماهی خیلی بزرگ به قلابش گیر میکنه و …. داستان حول و حوش این هستش که این پیرمرد چه جوری این ماهی غول پیکر رو میاره به ساحل …. نمیخوام توضیح بدم داستان رو ، فقط این که این کتاب داره جنگ پیرمرد با خودش رو با زمونه و زندگی رو برامون نشون میده… (البته نظر منه)، موضوع جالب توجه دیگه در مورد کتاب پیرمرد و دریا این هست که هیچ اسم خاصی در این کتاب نداریم، عناوین شخصیتهای داستان همین پیرمرد و پسرک و … هستن.
او زیاد فکر کرد. و در مورد گناه همچنان فکر میکرد. تو ماهی را تنها به خاطر زنده ماندن و فروختنش نکشتی. تو او را به خاطر غرور خودت کشتی. چرا که تو ماهیگیری. او را وقتی که زنده بود دوست داشتی و بعد هم عاشقش شدی. اگر عاشق او بودی چرا او را کشتی؟ یا شاید چیز دیگری در این میان بود.
امیدوارم این کتاب رو بخونین و لذتشو ببرین.
خوب باشین.
خوب بعد دو هفته تاخیر تو معرفی کتاب 🙂
این کتاب رو تقریبن ۳۰ روز پیش خوندم شاید یه کم بیشتر دقیق خاطرم نیست.با شناسنامه کتابی که الان دستم هست شروع کنیم:
کتاب بیگانه از آلبر کامو ، نام اصلی : L’etranger ، ترجمه لیلی گلستان و انتشارات مرکز چاپ دهم.
داستان متکلم وحده هستش، درباره مردی به اسم مورسو، که مجرم شناخته میشه به خاطر اینکه همرنگ با مردم اطرافش نیست، مردی که تو تشیع جنازه مادرش گریه نمیکنه و این موضوع از طرف جامعهاش جرم محسوب میشه حتا سنگین تر از قتل …
متن قسمتی از کتاب:
اگر مرا توی یک تنه خشکیده درخت بگذارند تا زندگی کنم و مشغلهای نداشته باشم جز اینکه کل آسمان را از بالای سرم تماشا کنم، کم کم عادت میکنم …
اسم کتاب روشه دیگه بیگنانه، یعنی کسی که با جامعهاش بیگانه هست و دلیل رفتار خیلیها رو نمیدونه و اهمیتی به باورهای دیگران نمیده و …..
اصلن آلبر کامو محشره و همه کتاباشم از اون طرز تفکر و شخصیت خاصش هست.
میدونم روز نیست و شبه ولی همچنان یکشنبه هست و زمان معرفی یه کتاب.
عنوان: آخرین سخنرانی ، نویسنده : رندی پوش ،مترجم: نفیسه معتکف و انتشارات هو
این کتاب درباره سالهای آخر زندگی یک استاد دانشگاه هست که به سرطان مبتلا شده و ازش دعوت میکنن که تو سخنرانی دانشگاه بیاد و تحت عنوان آخرین سخنرانی که تو دانشگاهشون باب شده بوده، سخنرانی ایراد کنه .
و البته حضار نمیدونستن که ایشون واقعن آخرین سخنرانیشون هست.
استاد کتاب که همین نویسنده کتاب هست (بله جناب رندی پوش) بیشتر از همه میخواسته برای بچه های کوچیکش یه تصویر از پدرشون به یادگار بزاره که بعدها بتونن با دیدن این فیلم سخنرانی و خوندن کتاب، پدرشون رو بشناسن.
خوندن این کتاب از خیلی جهات لذت بخشه، این که چه هدفی پشت نوشتن این کتاب بوده و چه طور خودش و همسرش (جی)، با این قضیه کنار میان و اینکه تو سخنرانی ایشون چی میگن.
امیدوارم که وقتی بزارین و این کتاب رو بخونین. البته این کتاب رو یه دوست خوب برای من کادو داده . خیلی خوبه باب بشه که به هم کتاب کادو بدیم.
سلامت و شاد باشیم.
از هفته پیش تصمیم گرفتم یکشنبه ها رو به معرفی کتاب تخصیص بدم. یکشنبه پیش کتاب سقوط از آلبرت کامو و این یکشنبه کتاب مسخ از کافکا.
عنوان: مسخ و داستانهای دیگر، پدید آورنده: فرانتس کافکا ، مترجم: علی اصغر حداد، انتشارات نشر ماهی
این داستان کوتاه هست و مثل کتاب سقوط نیاز به دقت زیادی نداره(اگه سقوط رو خونده باشین متوجه منظورم میشین)، البته باید همیشه کتاب ها رو با دقت خوند.
مسخ یعنی تغییر شکل یا دگردیسی افراد یا اجسام که از شکل اولیه اشون زشت تر میشن، و دقیقن همین تعریف مسخ تو کتاب اتفاق می افته .کتاب مسخ کافکا در باره پسری به نام گرگور (Gregor) هست،که احساس مسئولیت در برابر خانواده داره و فقط دنبال کار و کسب درآمد و آسایش پدر، مادر و خواهر هستش. یه روز صبح پا میشه و متوجه میشه که تبدیل به یه حشره قهوه ای با پاهای زیاد که وول میخورن و با پشت سفت و سخت، و شکمی نرم که به حالت تیکه تیکه هستش در اومده و در طول داستان، کافکا این رو شرح میده که چطور این پسر مسخ شده به تدریج ولی با سرعت، کنار گذاشته و تبدیل به موجودی منفور میشه.
امیدوارم کتاب رو بخونین و متوجه بشین که مسخ یه داستان تخیلی نیست که یه نفر جادو بشه و بعد طلسمش شکسته بشه و …. کافکا میخواد یه موضوع اجتماعی رو مطرح کنه، من نمیگم تا خودتون بخونین . من فکر میکنم کشف کردن و فهمیدن و … همیشه لذت بخشه و نمیخوام این لذت رو از دست بدین.
کل داستان مسخ 73 صفحه A5 هست، البته تو این کتاب که من گرفتم . یعنی اگه A4 باشه میشه تقریبن 36 صفحه، پس زیاد نیست.
پیروز و شاد باشیم.