چند هفته بعد … بعله بلاخره من بعد مدتها یه داستان کوتاه ضبط کردم، خسته نباشم واقعن 🙂
خب این هفته داستان روزه ات را با گیلاس باز کن رو صوتی کردم، خودم که از این داستان خیلی خوشم اومده خیلی خیلی کلن از این کتاب خوشم اومده یا بهتره بگم از نویسنده کتاب ” مردی که گورش گم شد “، یعنی حافظ خیاوی . و این سری داستان اول این مجموعه داستان رو آماده کردم .
کتابی که داشتم و الان دستم نیست انتشارات نشر چشمه هستش 🙂 … سعی کردم آروم و شمرده بخونم و حس هم داشته باشم و به قول کامنتهای دوستان زامبیوار نرم جلو، تا چه در نظر افتد
ارادت داریم ون تنها و مسعود عزیز برای پیگیری و یادآوری آماده کردن پادکست.
درین خاکستر هستی چه گردی
دستت درد نکنه نسترن خانوم،به نظر من که خیلی خوب خوندی. کلی تو دلم خندیدم موقع گوش کردن:) دارم میرم پادکست های قبلی تون رو هم دانلود کنم و گوش کنم.
بسیار هم عالی بود و سپاس 🙂
مسیرهای خسته کننده بالای 30 دقیقه (شرکت تا محل ماموریت) با فایل های صوتی(داستان کوتاه,پادکست و رادیو) شما و بقیه دوستان (جادی,آرش میلانی و پیام) برای ما که لذت بخش شده و خیلی هم استفاده میکنیم
و تازه گذشته از لذت بردن مرحمی بر واجدان درد من هم هست (نخوندن کتاب) که این خیلی مهمه به عمام
______________
من هم به نوشته های ایشون علاقه مند شدم و باید این کتاب ر تهیه کنم :دی , با نشر چشمه قرارداد ببند برای تبلیغ کتاب های خوب
:دی
__________________
بانو قول خبرنامه ر داده بودی ها :))
منم الان مث وحیدم. اولین باره بلاگتونو میبینم و لذت بردم از پادکست. و مطمئناً بقیه رو هم میرم گوش میکنم.
راستی سلام
خیلی خوبه آدم پای لپ تاپ کارشو انجام بده و همزمان هم یه نفر براش داستان بخونه ، خیــلی
سلام
متا تگ صفحه اول سایتت (nastale.com) رو با این کد عوض کن تا به بلاگ (nastale.com/blog) ریدایرکت بشه.
سرخوش و شاد خوانده ای و خندیده ای
وااااااای خدای من :)))
چه افتخاری به من دادین و نظرتون رو برای من نوشتین … من مسلمن نتونستم اونجور که باید و شاید داستان فوق العاده ای که نوشتین رو بخونم ولی هیجام زده هستم از این نظر نویسنده کتاب رو اینجا دارم :))) ممنونم کلی کلی کلی
شاد و سلامت باشین حافظ عزیز 🙂
سلام خانم قاسمى.
بنده به عنوان يك آدم بد قول (خيلى بدقول :))) )كه كتاب رو امانت گرفتم و سروقت برنگردوندم، شرمنده ام و به بزرگى خودتون ببخشيد حقير رو :]. در ضمن سلام و ارادت مارو به آقا پيام هم برسانيد .
كتاب رو همون روزاي اول خوندم و بسيار لذت بردم. در اولين فرصت هم كتاب رو براتون پست ميكنم. باز هم ميبخشيد بابت بدقولى …
بانهايت احترام، دوست كوچك شما، بنيامين :]
سلام بنیامین 🙂
خاهش آقا، ولی من پست نکرده بودم برات، میاری خودت میدیش بهم 🙂
و آره کناب عالیه فوق العاده
احترام صد چندان به تو دوست بزرگوار و عزیز
بابا کلی خوشخال شدم کامنتت رو دیدم .همین خوبه :))
پایان داستان برای من اینجوری بود :
صداش تو گوشم خزید، گیلاس ها پلاستیکی بودن خل خدا!
بعد لبش رو به لب هام نزدیک کرد و آروم گفت بیا روزه ات رو با گیلاس افطار کن !
باسلام واحترام
نفستون گرم ، تنتون سلامت . سپاس از صدای گرمتون وزحمات ارزشمندی که می کشید . باآنکه زیبا خوندید اما نمی خوام با مفاهیم کلی “خوب بود” ، “محشر بود “و… نظرم را بیان می کنم لذا نظرتون رو به رعایت موارد ذیل جلب میکنم
– رعایت نشانه گذاری ها در خواندن داستان وروایت آن
– رعایت ریتم وآکسان گذاری ها (تاکیدها وتکیه ها)
– بیان متناسب با فضاهای فولکورداستان
– اجتناب از تکلف بیانی
…. ونهایتا هرچی حافظ خیاوی بگه !
سلام 🙂
خاهش میکنم ، آره خب من که اصلن هیچ اصولی رو رعایت نکردم و واقعن هم نمیخوام رعایت کنم . در حقیقت بیشتر دوست دارم خودم باشم و هر طوری برا خودم دارم میحونم همونو ضبط میکنم 🙂
ممنون از نطرات ارزشمندتون و وقتی که گذاشتین و گوش دادین و نظر دادین 🙂
توزیع تریسکل رو سرچ کردم که رسیدم به وبلاگ شوما ولی از اون پست هیچی دستگیرم نشد. اومدم صفحه ی اصلی وبلاگتون به امید اینکه چارتا چیز راجع به این توزیع پیدا کنم ولی نووو فایدههه! 🙁 قسمت شکایات وبلاگتون کوجاست؛ من الان اعتراض دارم!! 🙂
پستی که راجع به نخابیدن و اینا بود و خوندم خلی قدیمی بود؛ همشو میدونستم. البته درمورد من دست به قلم شدن هم جواب میده. 🙂
رسیدم به این پست و دانلودش کردم. الانم دارم میگوشم. جالبه. ؛) فقط شوما چرا انقد میخند؟
از توزیع تریسکویل چی رو میخواین بدونین بپرسین اگه بلد باشم جواب میدم، شکایت هاتون رو هم همین جوری کامنت بدین و من میخونم و جواب میدم ، خوبه که همش رو میدونستین در مورد اون بیداری ولی من نمیدونستم.
ممنون از توجه اتون. 🙂