آواره مونده بودم ، داشتم فقط گریه میکردم ، گریه میکردم چون نمیتونستم کاری انجام بدم صدای کتک خوردن یه زن … گریه دعوا جرو بحث و من هم این ور داشتم گریه میکردم …
شوهره داشت زنش رو کتک میزد و البته کسی کمکی نخواست که من بخوام برم یا نه … رفتم در خونشون رو زدم نمیدونم چی میخواستم بگم ولی دری باز نشد و من برگشتم نشستم گریه کردم … گریه میکردم چون نمیتونستم جلوی کتک خوردن کسی رو بگیرم …
همیشه از بچه گی اگه کسی کتک میخوردمیرفتم جلو تا نذارم … به من میگفتن به تو چه تو هم کتک میخوریا ولی من نمیذاشتم ضعیفه کتک بخوره چندین بار سر همین کارام منم کتک خورده بودم چون رفته بودم که نذارم … فقط نمیتونستم ببینم که کسی جلو چشم من کتک بخوره ولی امروز نتونستم، کاری از دستم بر نیومد … داشتم خفه میشدم که صدای کتک خوردن رو دارم میشنوم و هیچی فقط گریه کردم و گریه کردم.
آواره بودم و امروز رو با گریه سر کردم … از دست آدمایی که فکر میکنن چون زورشون بیشتره میتونن بقیه رو کتک بزنن چه مرد زن رو بزنه و یا چه مرد ، مرد رو … زورتون به ضعیف تر از خودتون میرسه ؟ فکر میکنین چون زورتون میرسه باید کتک بزنین ؟ به نظر من ضعیف ترین آدمها هستین … آدم ؟ واقعن ؟ تف به روتون … نه نه تف هم برای شماها زیادیه
وایسا دنیا دیگه بیشتر از این نرو ، کجا داری میری ؟ با این آدمهای پست با این آدم های ….
قلبم گرفته است، نپرس از کجا چقدر …