امروز یعنی دیروز تو مترو یه مامور مترو یه خانومی رو که داشت تو مترو وسایل میفروخت از مترو بیرون برد و وسایلاش رو پرت کرد زمین. من ندیدم و نمیدونم به چه کیفیتی بوده چیزی که شنیدم. اصلن هم حواسم نبود چون یه دختر خانوم دیگهای هم با عجله اومد و وسایلش رو گذاشت رو بقل یه خانومی که روبروی من نشسته بودن. و یه خانوم دیگه که سر پا واستاده بود بهم گفت چی شده گفتم نمیدونم حتمن اونطرف دعوا شده که یکی دیگه برگشت گفت نه مامور مترو خانومی رو تو واگن دیگهای از مترو انداخته بیرون.
خلاصه مترو که راه افتاد، دختر خانومه اومد وسایلش رو برداره که یکی از اون خانومها که وسایلش رو گرفته بود برگشت گفت تو حق نداری وسایلت رو بذاری بقل من و همتون پررو هستین میاین تو مترو جای ما رو اشغال میکنین جای شما تو مترو نیست . دختر خانومه گفت ببین مشکل ما اینه که سیر از گشنه خبر نداره تو سیری نمیفهمی من چی میگم و اون یکی هم گفت نه همه ما مثل هم هستیم منم مثل تو گشنه هستم. یه خانومی برگشت آروم به اون کسی که معترض شده بود گفت حالا آروم باش چیزی نشده تمومش کن. ولی متاسفانه ایشون خیلی با صدای بلند داشت حرف میزد و کوتاه هم نمیومد.
منم برگشتم گفتم حالا مگه چی شده، تمومش کنین میخواستی قبول نکنی تو قبول کردی که نگر داشتی حالا چی میگی؟ گفت نه یهو اومد گذاشت بقل من، منو هل داد… گفتم خب نفهمیدی چی شده؟ بنده خدا هول کرده چرا اینجوری میکنی؟ خوب بود وسایلش رو پرت کنن بیرون؟ میخواسته وسایلش رو حفظ کنه از روی عمد شما رو هل ندادن. برگشت گفت نه حق ندارن تو مترو وسایل بفروشن اینجا جای تردد اینها نیست! گفتم چی میگی ما باید پشت هم وایسیم کی گفته شما حق داری اینجا باشی و ایشون نه؟ گفت نه مسافرم گفتم نه شما آدمی و ایشون هم و من هم و همه آدمیم. یه دختر دیگه بهم گفت ولش کن میدونی مشکل ما چیه، اینه که نمیخوایم بهم کمک کنیم .
حرف دختره به نظرم درست اومد نمیخوایم به هم کمک کنیم. اینقدر کثیف هستیم که یا بلدیم یه نفرو بندازیم وسط و بقیه بکشیم عقب – وقتی بخور بخوره همه میان سر سفره میشینن میخورن ولی وقته یه چیزی میشه که باید واسن همه میکشن عقب بزدلهای آشغال و یا یکی دیگه رو مینندازن وسط و خودشون باز گم میشن – و یا همه با هم میکشیم عقب. حالا بازم میریم توییتهای مسخره مینویسیم و ریتوییت میکنیم جدی خنده داره. مثل این میمونه که یه جایی گند میزنیم جایی که باید وایسیم و باشیم نیستیم و چون نميتونیم جمعش کنیم میریم از یه جای دیگه خوبی ها و مهربونیهای مسخره میکنیم تا عذاب وجدان نگیریم. حال بهم زنه رسمن تهوع آوره.
حالا دولت و قانونها و مسخره بازی یا درست بازیهاشون به کنار، چه جوریه که میتونیم تحمل کنیم کسی تحقیر شه؟ بابا مگه آدم نیستیم؟ چی هستیم؟ میتونم خودمو جای کسی بذارم که از مترو پرتم کنن بیرون و همه هم نگاه کنن فقط … بابا ملت بی وجدانی هستیم. یا دیگه اینقدر دیدیم که عادت کردیم … وای خدای بزرگ انسان بودن داره از بین میره … تهران اینجوریه والا تو تبریز که بودیم گشت ارشاد نمیتونست بیاد یه خانوم رو سوار ون کنه ببره چیزی که دیدم پسرها جمع شدن و نذاشتن ولی تو تهران مردم بیخیالن ، نمیدونم دو سال پیش اینطور بود شاید الان اونجا هم عوض شده… اینقدر دیدن دیگه عادت کردن و یا میگن به ما چه، به قولی کلاه خودومون رو بگیریم که باد نبره . البته خوب همه به فکر سیر کردن شکم هم هستن دیگه باید نونی ببرن خونه برای خونوادشون حتمن فکر میکنن چرا خودمون رو تو دردسر بندازیم. یعنی این ها طوری کار کردن که مردم به فکرخودشون باشن فقط. در نظام مقدس جمهوری اسلامی.