دانشجو باشیم !

دانشجوی ترم اول مهندسی کامپیوتربودم ، ورودی 84،  زمان ما اولین درس به اصطلاح کامپیوتریمون پاسکال بود. بهمون کتاب کافمن رو داده بودن و استاد نه چندان با سوادی داشتیم ، به همین خاطر خیلی به دانشگاه و استاد خودمون بسنده نمی‌کردم و به اساتید دانشگاه آزاد سر میزدم ، چون راحت‌تر میشد رفت تو دانشگاه آزاد تا سراسری 🙂 آهان من تو پیام نور درس می‌خوندم .

آره داشتیم با استاد دانشگاه آزاد در مورد سوالاتم بحث میکردیم که من گفتم این نظریه کافمن اشتباه هستش و یه مثال نقض آوردم و استاد به من گفت یعنی می‌خوای بگی آقای کافمن که از بهترین‌‌ها هست نمی‌دونه و تو میدونی؟ :)) من خندم گرفت از نحوه تفکرش واقعن انتظار این جواب رو نداشتم، بهش گفتم من کاری ندارم ایشون کی هست من دارم مثال نقض میارم و خلاصه من رو پیچوند … اونجا بود که فهمیدم مشکلمون از خودمونه و قرار نیست دانشجو باشم و دوباره دانش‌آموزم … سیستم اشتباه ما رو دانش‌آموز می‌خواد (ما جدا از سیستم نیستیم) … همش میگفتم بابا ماها دانشجو هستیم یعنی باید به دنبال دانش بریم چرا هی باید ترجمه بخونیم چرا هی بهمون درس یاد میدین، دانشجو یعنی دانش‌+  جوی (جویندگی) = کسی که به دنبال دانش می‌رود و آن را کشف میکند… دوست داشتم خودم پی به سری مسایل برم و مغزم کار کنه و این رو برای همه می‌خواستم و الانم می‌خوام .

وقتی دانش‌آموز هستیم  بهمون یاد میدن و ما یاد گرفتن و مغز رو به کار انداختن رو کم کم یاد میگیریم ولی وقتی داریم وارد دانشگاه می‌شیم به عنوان دانشجو ، سیستم عوض میشه و ماها یاد میگیرم که مساله حل کنیم خودمون به جواب برسیم و اگه جوابی قبلن به مساله ای داده شده وحی منزل نیست میشه توش دست برد، میشه بهینه اش کرد و حتا ردش کرد.

دقیقن یادمه سر کلاس‌های هوش مصنوعی و شبکه هم دوباره همون اوضاع پیش میومد ولی همش از طرف دانشجو ها سرکوب میشدم که دارم وقت کلاس رو میگیرم، ولی من این رو حق خودم میدونستم که باید بحث کنم و باید فرضیه‌هام رو بگم چون به نظرم خیلی باحال میومد اینکه یه جواب دیگه ای برای یه مساله پیدا کرده بودم، یه جواب جدید فکر میکردم تحولی میشه، کلی بهم انرژی میداد … ولی نهایتن استاد با لبخند اینکه خوبه که تو فکر میکنی بحث رو تموم میکرد و میگفت باید درس رو تموم کنیم و بچه ها میگفتن از سوالای ایشون که تو امتحان نمیاد و … .

نتیجه : بیزاری من از دانشگاه واستاد و دانشجوها،  البته مثلن دانشگاه و استاد و دانشجو‌.  میرفتم اعتراض میکردم و مسئولان میگفتن سیستم دانشگاه پیام نور کتاب محوره و …. تو باید خودت رو وفق بدی و تو وقت‌های آزادت به چیزایی که میگی برسی خب … ولی نظر من اینه که دانشگاه باید علم تولید کنه تو هر کجا هست و اسمش هر چی هست … مگه مجبورین هی دانشگاه با انواع و اقسام سیستم آموزشی‌های یکی مزخرف‌تر از اون یکی بزنین ؟ رسالت دانشگاه مدرک با نمرات عالی و یا غیره نیست و حداقل نباید باشه …

جواب خیلی ها در این مورد این بود که توکه اینقدر باهوشی بیشتر میخوندی میرفتی دانشگاه شریف و … خیلی مسخرست این جواب‌ها و این طرز تفکر‌ها به هر دلیلی من نتونستم اونجا یا همچون دانشگاهی قبول شم، من شاید نمی‌تونم تست بزنم، من کلن نمی‌تونم امتحان کتبی خوبی داشته باشم همین که میدیدم قبول میشم برگم رو میدادم، به نظرم وقت تلف کردن بود پای امتحان ها نشستن خصوصن تو دانشگاه که فک میکردم رسالت دانشگاه بر پایه علم هست نه نمره، و هزارتا دلیل منطقی دیگه میشه آورد که چرا کسی تو یه دانشگاه معتبرقبول نشده …

من یاد گرفته بودم که  درس رو بفهمم نه برای نمره برای خودم درس رو بفهمم. من نمیتونستم درس رو حفظ کنم و اگه درس رو نمی‌فهمیدم و سوال می‌پرسیدم و باز هم نمی‌فهمیدم نمی‌تونستم نمره بگیرم . یه خاطره از سال سوم راهنمایی امتحان ثلث سومم درس ریاضی ، 4 روز هم برامون وقت داده بودن و من همش بازی کردم و یه روز مونده کتاب روگرفتم دستم و شروع کردم ورق زدم و اسکن کردن و همینجوری ورق زدم و ورق زدم و … همش رو بلد بودم، فک کنم 20 دیقه یا 30 دیقه گذشت و من کل کتاب رو تو مغزم داشتم و نمره خوبی هم گرفتم شاید 18 یا 19 … فهمیدن درس به این میگن (نظر شخصی)، تو دانشگاه هم وضع همین بود اگه میفهمیدم دیگه برای امتحان نمی‌خوندم ورق میزدم و یادم میومد ولی اگه نفهمیده بودم 3 روز هم میخوندم هیچی نمیشدم :))))

اگه جوونها ماهاییم و آینده رو داریم میسازیم  که باید خوب کار کنیم کار منظورم شغل نیستا . منظورم دقیقن کار خوبه مثل اینکه بتونیم خودمون علم رو تولید کنیم به این منظور دانشگاهها سیستم‌هاشون رو عوض کنن و نمره محور نباشن بر پایه علم برن جلو و دانشجو واقعن دانشجو باشه .. دانشگاهی که ازش مقاله و کار علمی نیاد بیرون که دانشگاه نیست به درد همین مدرک‌های دم کوزه می‌خوره البته نه ‌ها همجین هم دم کوزه نیست … اینقدر جاهایی هستن که برای استخدام مدرک می‌خوان و کلی امتحان مزخرف باید پاس کنی تا بری اونجا … حالا انواع و اقسام آشنا ها هم بمونن . البته باز هم بماند دکتر‌های تقلبی و مدرک گرفته و پشت میز نشسته و تعیین تکلیف برای ملت کرده … باید یاد بگیریم که میتونیم نظریه‌ها و فرضیه‌ها رو زیر سوال ببریم بهبودشون بدیم و یا طرحی نو در اندازیم.

این من هایی که نوشتم من نوعی هست، خیلی از ماها حکایتمون اینه ولی مگه میشه چیزی نگفت ؟ مگه میشه گفت اینه دیگه چیکار کنیم ؟ من که نمی‌تونم با این سیستم‌ها ادامه بدم پس باید کاری کنم و دانشگاهها رو جایی برای تولید علم کنم … من منظورم من نوعی است، من یعنی من یعنی تو و … .

دیگه بسته اینقدر علم ترجمه شده خوندن، نمی‌گم کلن ترجمه نخونیم بالاخره میخونیم و چیز میز یاد میگیریم و بر همین اساس‌ها فکرمون بیشتر و بهتر کار میکنه و خودمون هم چیزی بهش اضافی کنیم . خودمون هم باید بتونیم علم تولید کنیم خودمون هم باید بتونیم راه‌حل ارايه بدیم و دانشگاه‌ها باید حمایت کنن تا سطح علمی‌شون بالا بره تا سطح علمی کشورمون بالا بره کلن این‌همه آدم دارن تلاش میکنن تا علم رو بیشتر کشف کنن چرا ما هم جزیی از این آدمها نباشیم؟ چرا همش پیرو باشیم؟ سطح علمی تو دانشگاه خودمون بره بالا  تا دیگه کسی حسرت به دل برای رفتن به دانشگاه های دیگه رو نداشته باشه و بدونه که تو همین سیستم هم میشه به اون چیزی که می‌خواد رسید، اگه اینطور نشه خیلی از آدم‌هایی که تو این سیستم بچه گونه جایی برای حرف زدن نداشته باشن این سیستم رو ترک میکنن یا میرن تا بتونن جای دیگه ‌ای حرفشون رو بزنن و یا اینکه شرایطش رو ندارن و ممکنه خیلی از انرژی و استعداد‌هاشون ندید گرفته بشه تا اینکه کلن از این دنیا برن و متاسفم برای همچین سیستم‌هایی و برای افرادی که میبینن سیستم اشتباه میره ولی چیزی نمیگن و باهاش میرن .

ماها جزیی از این سیستم هستیم و اگه تغییر کنیم سیستم هم تغییر میکنه، به معنی واقعی دانشجوی باشیم 🙂

32 دیدگاه در “دانشجو باشیم !”

  1. ۱. پس از اون آدمایی بودی که سر کلاس مخ بچه‌هارو می‌خوردی ! 😐 اینقد بدم میاد از این دخترایی که سوالای الکی می‌پرسن 😐
    ۲. احساس می‌کنم از حقیقت می‌خوای فرار کنی. اولین قدم واسه پیشرفت اینه که آدم خودشو همونجوری قبول کنه (: اینکه دانشگاه بهتر تو کلان‌شهرها قبول نشدی بپذیر، نه اینکه بگی من امتحان نمی‌تونم بدم یا من کجم ! حرفام مث پتک می‌خوره تو سرت :دی
    ۳. یه چیزیو من همیشه همه جا میگم، از ۱۴۰ واحدی که من تو کامپیوتر پاس کردم، فقط ۴۰ تاش حقیقتا به دردم می‌خوره، هیچ وقت نمی‌فهمم چرا باید تو دانشگاه فیزیک نیوتون بخونم!! واقعا نمی‌فهمم … دانشگاه وقت آدم رو تلف می‌کنه، ولی نبودش هم باعث میشه آدم جهش نیافته بمونه (نه از اون جهش‌های داروینی :دی)

    در نهایت من عاشق یاد گرفتنم (:

  2. نظری داری دیگه و من هم نظری دارم دیگه 🙂
    دانشگاه ‌ها باید جای برای تولید علم شن نه حفظ کردنش اینو می‌خوان برسونم نمگیم دانشگاه بریم یا نریم هرکسی خودش بهتر می‌دونه و شرایط‌ها متفاوته ولی انتطار من از دانشگاه‌ها تولید علم هست
    آهان در مورد اینکه فرار می‌کنم؟ حتمن تو بهتر منو میشناسی :))))

  3. راستی امین نسبت به اینکه اگه کسی باهوشه حتمن باید فلان دانشگاه قبول شه و … حرفت رو اصلن قبول ندارم، اتفاقن دیروز کتاب 35 کیلو امیدواریرو می‌خوندم پیشنهاد میکنم بخونیش، اصلن حیلی‌ها نیازی نیست به دانشگاه برن تا اسنعدادی بروز کنه و … من دارم میگم اگه دانشگاه و دانشجو واستاد هست به معنی واقعی باشن … 🙂

  4. سلام . من تازگی آشنا شدم با وبلاگتون.
    این که هر چی میشه میگن اگه خیلی ادعات میشه باید میرفتی یه دانشگاه بهتر …. پیام نور بهتر از این نیست!
    چه توقعاتی داری اینجا پیام نور! انگار چون توی پیام تور درس می خونیم نباید به فکر پیشرفت باشیم. این خودش کلی جای تاسف داره که بچه ها هم اینجوری قکر می کنن. و امثال آقای “امین” میگن باید بپذیریم دانشگاهمون درست و حسابی نیست! آخه متاسفانه تو دانشگاه های دیگه هم خیلی خبری نیست!!
    موفق باشین.

  5. آره قبول دارم، ممکنه یه نفری اصلن تو هیچ دانشگاهی قبول نشده باشه ولی سرشار از هوش تو زمینه‌ای باشه … حالا امین هم نظر خودش رو داره و این طرز تفکر هست که باعث میشه اعتماد به نفس خیلی‌ها پایین بیاد و اصلن به فکر پیشرفت نباشن .

  6. فک کنم یکی دو سال پیش بود که از طریق جادی با نوشته هات آشنا شدم و از اون موقع همیشه دنبال میکنم. من یه سری وبلاگهای فارسی رو دنبال میکنم. خیلی ها با قلم قوی شون عده زیادی رو جذب میکنن, اما آدم همیشه یه فاصله زیادی رو باهاشون حس میکنه. آدمایی که انگار چیزایی رو به ما آموزش میدن یا به یاد ما میارن که که خودمون بلد نبودیم یا بهش فکر نکرده بودیم. اما خوبی نوشته هات به نظر من اینه که از خودمونه. انگار یه نفر از بین یه جمعیت داره حرف میزنه و ساده مشکلات همه رو بیان میکنه. همیشه یه چیزی رو میگی که درد اقلیت نیس, درد اکثریته. ساده و خودمونی. حرفایی که شاید من هم میتونستم بگم, اما جرات و جسارت و وقت و انگیزه و خیلی چیزای دیگه رو نداشتم 🙂
    بعد از مدتها خواستم فقط یه تشکری بکنم,
    و آرزوی موفقیت,
    و آرزوی سلامتی,
    و آرزوی امتداد این وبسایت,
    و خیلی آرزو های خوب دیگه…
    🙂

  7. آخ گفتی!
    من هم سعی میکردم اون زمان دانشجو باشم و وقتی با همکلاسی‌های بی‌ظرفیت و استاد کم‌سواد و جزوه‌محور روبرو میشدم آرزو میکردم کاش اصن نمیومدم دانشگاه و خودم میرفتم دنبال یاد گرفتن.
    تقریبن همینطور هم شد. مدرک مهندسی برق و الکترونیک گفتم ولی کامپیوتر رو بیشتر از یک فارغ‌التحصیل رشته کامپیوتر عادی میدونم. حتا در زمان دانشجویی برای بچه‌های رشته کامپیوتر برنامه مینوشتم.
    جامعه برای ما کاری نکرد، خب باشه! ما واسه خودمون چیکار میتونیم بکنیم؟!

  8. ما یه استاد داشتیم یه بار یکی خواست نظر بده گفت مگه من نوکر عمه‌هاتونم ! واقعا فکر کنید استاد دانشگاه سر کلاس یه همچین حرفی بزنه !
    جالبش اینجاست که من اون جلسه رو ضبط کردم و صداشو دارم. یه روز براش ایمیلش می‌کنم!

  9. سیستم آموزشی ما مریضه. کلا تعطیله.
    اون جمله ات در مورد گرفتن وقت کلاس و غیرو ، دقیقا چنین چیزی رو ریچارد فاینمن
    توی کتاب Surely you’re joking mr. feynman نقل میکنه. پیشنهاد می‌کنم این قسمت از کتابشو بخونی :

    http://v.cx/2010/04/feynman-brazil-education.html

    یعنی انگار دقیقا سیستم آموزشی ما رو داره میگه!

  10. متن کاملا زیبایی بود نسرین جان من حدودا 9 ماهی میشه که دارم مطالبتو می خونم و این وبسایت و چک می کنم. این پست خیلی عالی بود و به نظر من هم سیستم آموزشی مزخرف ما باعث می شه که به جای اندیشیدن ما به اندیشه ها فکر کنیم.
    سپاسگذار معلمی هستم که به من اندیشیدن آموخت نه اندیشه ها (دکتر شریعتی)

  11. بله بله متوجهم، شکایت جنابعالی از سیستم آموزشی کاملا به جا و درسته !
    من فقط خواستم یه نکته‌ای که بهش باور دارم رو بگم (: اینکه هرچی هستیم و تو هر موقعیتی هستیم بپذیریم. نگیم: من «نخواستم» که این طوری شد، یا من اینجوری‌ام!! … خودمون رو از واقعیت دور کنیم به این خاطر که آسوده‌تر زندگی کنیم (:

    در ضمن کسی هم نگفت باهوش‌ترها حتما فلان دانشگاه قبول می‌شن ( ولی اونایی که اون دانشگاه قبول می‌شن «باهوش‌تر» و البته با «پشتکار» هستن).

    خیلی مبتدیانه است که بگیم یه دانشگاه درجه ۱ ایران همون قدر سیستم آموزشی بدی داره که یه پیام نور داره ! این بدیهیه به نظرم (قابل توجه کامنت پایین)
    به شخصه با چندین استاد کار کردم و کاراشون رو دیدم که خوشحالم توی فلان دانشگاه علم یاد می‌گیرم

    در نهایت شاید یکی از دلایلی که تو شاکی هستی نسبت به سیستم آموزشی، همون دانشگاهت باشه، من به شخصه با تو موافقم اما نه به این شدت که تو داغ کردی :دی پس اگه دانشگاه بهتری قبول میشدی، نتیجه‌ی بهتری می‌گرفتی ( به این می‌گن fact :دی)

  12. یعنی تو دانشگاههای دیگه خیلی فرق هست ؟ من رفتم و ندیدم همچین چیزی رو … راستی من اوکی هستم و داغ نکردم 🙂 نظرمو میگم همین

  13. در کنار خودشناسیت مقادیری اعتماد به نفس هم داری :دی ( جاست کیدینگ )
    تو دانشگاه ما اگر مثلا ۲۰ استاد باشه، ۱۵ تاشون دقیقا همونجوری هست که تو می‌گی (:

    اما … یکیشون دکتری نمیگیره، ازش پرسیدم چرا! میگه چون گرفتن مدرک وقتم رو تلف می‌کنه، خودش کارش امنیته و واقعا با سواده … واسه همین می‌گم با اینکه سیستم «نمره محوره» ولی دانشگاه‌های خوب اساتید خوب و دانشجوی خوب دارن (:

    در کل پست خوبی بود.

  14. خب تو دانشگاه خو ما هم استاد باسواد بود 🙂 ولی مستثنا باسواد بودن با مستثنی بی سواد بودن فرق داره .
    نظراتت خوب بود 🙂

  15. من هم پیام نور درس خوندم و خوبیش اینه که از همون اول تکلیفت با دانشگاه معلومه و میدونی که باید روی پاهای خودت وایستی. اتفاقا فکر کنم این تفکر وابسته نبودن دائمی به یک جا که باعث شده کار پروژه ای و فریلنسری رو ترجیح بدم از اون موقع نشات گرفته.
    ضمنا مثل اینکه “ما هم جزیی از سیستمیم” برات یه جور شعاره جالبه و قابل احترام. ولی شخصا ترجیح میدم خودمو جزیی از سیستم ندونم و هر چه سریعتر از دستش خلاص شم این جوری راحت تره 🙂
    تازه امروز با وبلاگت آشنا شدم خیلی خوبه موفق باشی

  16. من زوم نمی‌کنم به دانشگاه پیام نور به همین خاطر همون اولش خاطره استاد دانشگاه آزاد رو تعریف کردم 🙂

    ممنون تو هم موفق باشی

  17. یادش بخیر نسرین..اسم اون استاد پاسکال خانم جعفری بود و پروژه ای که داده بود مثلث خیام بود و من یادمه که بین دوستایی که یادمه فقط من بودم که خودم حلش کرده بودم و بقیه به هر دلیلی از جمله نداشتن کامپیوتر آمادشو گرفته بودن…و خانم جعفری کمترین نمره رو به من داد به این دلیل که تعداد خطوط برنامه م زیادتر از بقیه س ولی اصلا نفهمید که من خودم حلش کردم و امادشو نگرفتم..خخخ..

  18. به نکته کاملا درستی اشاره کردی ! من هم همیشه برام سوال بود چرا به دانش آموزان دانشگاه میگن دانشجو !!! البته پاسخش مثل روز روشن بود و اونم اینکه توی این مملکت معنی و قائده هر چیزی با واقعیتی که داره یکی نیست از جمله همین دانشگاه ها.

    من دانشگاه آزاد رفتم رشته نرم افزار و سال سوم هم انصراف دادم چون دانشگاه داشت وقتم را تلف میکرد و بازار کار به قدری خوب و عالی بود که احساس کردم این مدرک دانشگاهی هیچ ارزشی نداره که وقتم را یکی دو سال دیگه روش بگذارم.

    یکی از مشکلاتی که دانشگاه های ما دارند اینه که اصلا ورودی دانشگاه ها مشکل داره ، بیش از ۸۰ درصد دانشجو های کلاس ما که نزدیک به ۶۰ نفر بودیم (اکثر هم دختر خانوم ها) اصلا لیاقت گرفتن مدرک لیسانس نرم افزار را نداشتن. یک روز یکی از اساتید از من خواست توی تصحیح اوراق امتحانی کمکش کنم ! متوجه شدم از ۴ تا برگه اول اصلا هیچکدوم قبول نمیشن و ازش سوال کردم و اون با خنده گفت اینطوری تصحیح نکن ، syntax و رعایت اصول کدنویسی اصلا مهم نیست و مهم اینه که طرف مطلب را برسونه ! ای کاش فقط همین بود. بار ها دیدم اساتید با چند تا گوله اشک یه دختر جواب سوال را بهش میرسوندند و یا با کمی flirting با استاد خانوم راحت کلاس را میپیچوندیم یا نمره میگرفتیم.

    یا مثلا من همیشه انتقاد میکردم که چرا کلاس های برنامه نویسی را توی کارگاه برگزار نمیکنید و کد را پای تخته مینویسید ؟ یا مثلا چرا مثال های کاربردی نمیزنین و هنوز باید عدد اول پرینت کنیم و فیبوناچی حل کنیم ؟

    این سوالات توی دانشگاه با مخالفت و انتقاد هم کلاسی ها که چرا سوال بیخودی یا موضوع بیخودی مطرح میکنی مواجه میشه و دلیلش هم اینه این ها اومدند یک جزوه ای بنویسند و نمره ای بگیرند و مدرک و بعدش به ازدواج یا با پارتی جایی مشغول کار شدن بسنده کنند.

    چند درصد خروجی رشته نرم افزار جذب بازار کار میشوند؟ اصلا کلا چند واحد دانشگاهی عملا توی بازار کار به کار میاد ؟ مثل همیشه مشکل از ریشه هستش و من و شما نمیتونیم کاری براش بکنیم.

    خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج

  19. خوب بودن دانشگاه یه طرف، ولی شرایط دیگه‌ای هم هست که اندازه گیری نمیشه ولی به شدت تاثیرگذاره. برای مثال اگه تو یه کلاس، به جای یه نفر، پنج نفر با اخلاقیات شما پیدا بشه دیگه استاد اجازه به خودش نمی‌ده ماستمالی کنه. چهار تا صدای دیگه از کلاس میاد که «یعنی استاد میخوای ماستمالی کنی بری؟».
    یا اینکه وقتی توی یه جو مناسب قرار می‌گیری جذب پروژه‌های جانبی میشی که توی یه دانشگاه «کتاب محور» مثل پیام نور امکان پذیر نیست.

  20. خوب راستش یک مطلبتون رو خوندم و منم چون در دانشگاه پیام نور هستم و رشته نرم افزار جا داره نظری بدم
    اولین ایراد من به دانشگاه درس های مزخرفی هست که واسه رشته ما قرار دادن چه از عمومی هاش و چه اصلی مثل فیزیک و …
    دومیش هم میشه به بعضی از اساتید نابود اشاره کرد که با پارتی بازی وارد دانشگاه شدن و فقط زجر دانشجو میدن اما پیام نور در اخر باید خودت بخونی
    سوم کتاب های احد بوق و بدرد نخور که حتی استاد هم نمیتونه و کلا خود استادم بلد نیس درس بده!!

    چند روز پیش هوش مصنوعی داشتم و استادمون گفت که شما هوش ندارید و هوشتون از دستگاه های هوشمند کمتره!!
    ملت شاکی شدن گفتن چرا؟
    گفت اگه هوش داشتید اینجا نبودید!!
    گفتن یعنی چی
    گفت شما یک تار عنکبوت رو فرض کنید (وب،سیستم عصبی انسان…)اگه یک نخیش قطع بشه مشکلی پیش نمیاد یعنی اگه نیاید دانشگاه مشکلی به وجود نمید و بهتره برید دنبال علاقتون!
    یکی از دوستام که متوجه نمیشد گفت یعنی چی داره چرت میگه
    گفتم منظورش اینه برو یک گاراژ بخر و شرکتت رو تاسیس کن!!

  21. منم وقتي اول راهنمايي بودم يه معلمي داشتيم واسه دستور زبان فارسي بود … به همه فحش و دري بري ميگفت يه بار برگشت به من كه داشتم ميخنديدم گفت مگه عروسي مامانته داري اين جوري ميخندي ولي من بهش نشون دادم كه يعني چي … به مامانم گفتم … مامانم هم اومد به مدير و ناظم مدرسه گفت كه اينجا مثلن مدرسه هستش و …. هيچي ديگه خانوم رو ادب كرديم و ياد گرفت كه رفتارش درست نيست و بعد اون با همه محترمانه برخورد ميكرد. وقتي اعتراضي نكنيم هيچ چي عوض نميشه .

  22. خب بعضي وقتها شرايطي پيش مياد كه داشتن مدرك به آدم كلي كمك ميكنه 🙂 و اگه نظر استاد واقعن همين بوده پس خودش بي هوش تر از همه افرادي هست كه اونها رو بي‌هوش خطاب كرده :))‌ خوب استاد جان راست ميگي برو از دانشگاه و به كارات برس :))‌

  23. اتفاقا من خودم با دانشگاه مسئله ها داشتم !
    از اون جایی که پسر باشی مشکلات دیگه ای هم داری (اگر دخترها هم مشکلی دارن میتونن تگ تهمینه میلانی رو ری پلی کنن :D), چند مدت پیش نشستم فکر کردم و تمام وقایع جامعه رو توی ذهنم مرور کردم و به این نتیجه رسیدم که نه ! دانشگاه جای من نیست , همون برم سربازی بهتره و موقع برگشت (اگه لب مرز گیر داعش و امثالهم نیوفتم 🙂 ) پروژه ی شخصی خودم رو شروع کنم
    با اینکه هم نمره های خوبی میگرفتم و هم دانشگاه خوبی بودم (از نظر مردم) به این نتیجه رسیدم توی محیط دانشگاه نمیشه کار علمی-پروژه ای کرد , اولین دلیل نداشتن امکانات هست چه از نظر انسانی و چه از نظر سیستمی ( انسانی منظورم کار گروهی هست که دوستان دانشجو این موضوع رو جدی نمیگیرن)
    دلیل دوم هم به نظر من بها ندادن به کار پروژه ای هست و دلیل سوم نبودن امکانات برای رشد پروژه ها

    اگرم بخوام سیستم دانشگاهی خودمون رو مقایسه کنم , باید بگم که یکی از دوستان بنده که از نظر مالی شرایط بهتری داشت بعد از تموم شدن دانشگاه وارد یکی از دانشگاه های فرانسه شد و چند مدت پیش که داشتیم باهم صحبت میکردیم از این میگفت که یک گروهی رو تشکیل دادن و توی همون دانشگاه با استادشون داشتن روی اون پروژه کار میکردن , پروژه تموم میشه اما توی مارکت شکست میخوره و این دوست من از سختی های شکست میگفت
    اما نکته ی جالبی که هست اینه که , محیط دانشگاه به نظر جای همین شکست هاست , یعنی شما توی این محیط هرچقدر شکست بخورید باز میتونید دوباره کار کنید , حتی نکته های خوبی هم از شکست یاد گرفتید , اما اگه محیط دانشگاه فقط حفظ کردن جزوه باشه بعدها اگر خدای ناکرده شکستی حاصل شد دیگه راحت نمیشه همه چی رو از اول شروع کرد

    اما نکته ای که میخوام به شما بگم (البته هرچی حساب کردم به این نتیجه رسیدم که شما نباید دانشجو باشید , مگر اینکه دارید برای دکتری میخونید یا وقفه ای بین تحصیل براتون پیش اومده)
    کار پروژه ای انجام بدید , شکست بخورید بازهم شکست بخورید , از شکست هاتون نکات مثبت رو جذب کنید و ادامه بدید تا موفق بشید

  24. “بالاخره شریف هم مشکلاتی داره ولی خوب «افراد نخبه» اخلاق خاص دارن”

    واقعاً فکر می‌کنید کسانی که در دانشگاه شریف هستند، افرادی نخبه‌اند؟ :دی
    اگر این‌گونه فکر‌ می‌کنید بهتره یک‌ نگاهی به ویدیو‌های آموزشی‌ای که در کلاس‌هایی دانشگاه شریف برگزار شده بندازید‌.(به‌ویژه کلاس‌های فوق‌لیسانس و درس‌های سی‌پی‌پی) بعد از این اگر شما باز هم این افراد رو نخبه دانستید باید یک فکری به حال خودتون بکنید.
    چون این فکر که هر کسی با یک رتبهٔ خاص وارد یک دانشگاه به ظاهر سطح بالا می‌شه، نخبه‌ است و شاخ و دم داره چیزی جزء پوچی و خواب نیست و باید این رو بدونید بیشتر کسانی که درحال حاضر دارن توی این زمینهٔ کار می‌کنند و اون رو گسترش می‌دن همان افرادی هستن که به گفتهٔ شما تلاش نکردن برن دانشگاهِ شریف و به همان پیام نور و … بسنده کردند و توی قرن ۲۱ علم بدون ایده، نوآوری و … چیزی جزء یک علم تعریف شده نیست.

    خوش باشید

  25. در وهله‌ی اول گفته‌های شما بسیار پر تناقض هستند و به هیچ عنوان دستور خطّ نوشتاری را رعایت نکرده‌اید از این رو می‌توان فهمید که با عجله و تنها برای پاسخ دادن نوشته شده است. برای همین تناقض‌های موجود در متن را اثبات می‌کنم:

    «خوب اگر هم نخبه نیستند لا اقل درک شون از پیام نوری‌ها بالاتر در تمام موارد درسی بحث سر تحقیقات اگر قرار به گرو کشی من آزمون پایان ترم شریف تو درسای ساده رو به دانشجوها و یا حتی اساتید پیام نور میدم اگر 5 از 20 گرفتن. شما در امتحان به حدی به چالش کشید میشی که حتی معتبرترین دانشگاه‌ها شما رو با معدل با روی دست میبرن»
    شما در این جمله با صراحت کامل گفته‌ی قبلی خودتان را همراه با یک مثال کاملاً بی‌اساس و بدون استدلال تأیید کرده‌اید و یک صفت خاص را به عمومیت نسبت داده‌اید. (generalizing)

    « با اینکه حتم دارم شما نه نظرات من رو کامل خوندی نه مطلب نویسنده. خوب امید وارم این طور باشه چون در صورتی که خوانده باشی و این برداشت»
    در اینجا هم شما بدون داشتن هیچ‌گونه مدرک و استدلالی بنده را به نخواندن مطلب نویسنده و خودتان متهم کرده‌اید.

    «با کمال احترام مضحک میشه»
    تمسخر دیگران به جهت نادانی و خودبرتربینی اما با واژه‌ای احترام آمیز: دی

    «امابریم سر اصل مطلب جدای از افراد موفق (شاید از نظر شما پول دار)»
    قضاوت بی‌جا در مورد افراد و فکر کردن به‌جای دیگران

    «چون شما حتی بخشی که من شرکت‌های موفق مثال زدم نخودی
    فقط شریف رو که یک مثال بود اما مثال تلخ دیدی»
    ؟؟؟؟!‌: دی

    «اما نظرات من در نقد تفکر نویسنده بود اون کلاس عمومی رو با جای بحث برای … خود کم بنی خودش می‌دید»
    شما کدام طرف هستید؟ درون مدرسه که این کار جرم است، درون دانشگاه نیز از بین بردن وقت! : دی

    «اما پرسش دوم شما هر فرد با هوش و نخبه موفق مالی نیست دلیل اصلی و مهمش آینه به قول شما
    همان پیام نوری‌ها (با کمال احترام) خیلی راحت کارایی رو انجام می‌دهند که از نظر شریفی‌ها احماقت هست البته این بحث طولانی میشه اگر سربحث باز شه اما اگر علاقه مند بودید ادامه می‌دهیم»
    و در آخر من هیچ‌گونه صحبتی در رابطه با موفقیت مالی افراد نکرده‌ام و نخواهم کرد چون هدف چیز دیگری است که شما آن را با موفقیت مالی اشتباه گرفته‌اید و باز هم در دیدگاه آخر افراد را دسته‌بندی کرده‌اید و عده‌ای دیگر را برتر دانسته‌اید. ولی باید متذکر شوم اینجا بلاگ شخصیِ فردی است که دوست دارد این‌گونه در رابطه با مطالب دلخواهش بنویسد چون برای خود می‌نویسد نه برای دیگران پس اینجا به گفته‌ی شما مکانی برای مجادله نیست. در ضمن بنده تابه‌حال افرادی که شما به عنوان دانشجوی دانشگاه شریف مثال زدید ندیده‌ام.

    خوش باشید

  26. من هم توی کلاس سوال زیاد می‌پرسم
    و دقیقا حرف‌هایی مشابه حرف شما رو بهم میز 🙁
    ناراحت میشم،اما از رو نمیرم :دی

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.