:)) خب چه وقفهای افتاد. در هر حال موضوع مهم اینه که بریم ادامه داستانمو بخونیم. من که خاطرم نمونده بود تا کدوم فصل رو خونده بودم، خب تا فصل 8 یا بخش 8 کتاب پس از تاریکی رو خونده بودم و الان میشه فصل 9امش.
چند روز پیش کتاب پس از تاریکی رو معرفی کردم دیگه. وقتی که داشتم کتاب رو برای خودمون میخوندم، میگفتم این رو حتمن صوتی میکنمش، پیام میگفت حتمن هست، گفتم آره شایدم باشه، ولی من عاشق اینم که این رو صوتیش کنم و میکنم.
حالا هم قدم اول رو برداشتم و میخوام که تموم کتاب رو صوتی کنم و بذارم تو وبسایتم. تو چند شب، بخشهاش رو که تو ساعتهای مشخص شده روایت میشه رو، تو همون ساعت منتشر میکنم.
الان که این پست رو دارم منتشر میکنم، 11:56 دیقه قبل از نیمه شب است، و داستان از همین ساعت شروع میشه.
داستان صوتی یا پادکست «پس از تاریکی» اثر هاروکی موراکامی :
آهنگهایی که استفاده کردم: اولیش Waltz to Paris هست و دومیش آهنگ Go Away Little Girl از Percy Faith و آخری هم آهنگ The April Fools از Burt Bacharach. خب دو تا آهنگ آخری همونهایی هستن که تو کافه دنی داره پخش میشه. آهنگ اولی رو هم حس کردم تمش به تم داستان میخوره.
خودم خوشم اومده.
خب این قسمت رو دارم الان یعنی ۱۷ جولای اضافه میکنم، پادکستهامو تو شنوتو هم منتشر میکنم :))
امروز به طور تصادفی تو قفسه کتاب خونمون چشمم به کتاب هفته افتاد و بر داشتم چند ورقیشو خوندم رسیدم به داستان « خانه خالی » از عزیز نسین. دلم خواست ضبطش کنم و اینجا بذارمش. این داستان رو ثمین باغچهبان ترجمه کرده.
یه زمانی که خیلی هم دور نیست داستان خواهران پیرس از کتاب تارک دنیا مورد نیاز هست رو صوتی کرده بودم، تصمیم گرفتم سعیام رو بکنم تا این کتاب رو تموم کنم. منظور همه داستانهاش رو صوتی کنم. اینبار هم یکی از داستانهاشو خوندم اسمش « ربودن موجودات فضایی » هست.
خب نزدیکای دهه فجر و یادآور انقلاب 57 هستش، اخیرن کتاب « یادداشتهای انقلاب » از صادق زیبا کلام و انتشارات روزانهرو خریدم و میخونمش و دیدم چه مناسبت خوبی داره به این روزهای آینده که داره دهه فجر میاد و خواستم که پادکستش کنم و چه خوب میگه قرار بود چی بشه و چی شد!
این کتاب سال 88 چاپ شده و داخل متن کتاب اشاره میشه به این که 24 سال از انقلاب گذشته و این به خاطر این هست که مطالب چاپ شده حول و حوش سال 81 گفته شده.
خب باید اسم این پادکست رو احتمالن میذاشتم یادداشتهای انقلاب یا همچین چیزی ولی انصافن قسم به اسم آزادی خیلی بهتره 🙂
پادکست قسم به اسم آزادی از کتاب یادداشتهای انقلاب نوشته صادق زیبا کلام
واقعن لحظات سختیه وقتی همش منتظرم که این دانشگاه تموم شه و نمیدونم چرا منو ول نمیکنن برم! خب من که درس نمیخونم ترم آخرمه بذارین من برم اه.
خواستم به جای غر زدنی که قراره به هیچ جایی نرسه کتاب بخونم و یهو به سرم زد که همینو ضبط کنم اصلا ایدهای نداشتم داستان راجع به چیه، خب برای من تجربه جدیدی بود چون منم همزمان داشتم میفهمیدم نویسنده داره چی میگه، و این تجربه برای من خوشایند بود شاید برای کسی که داره میشنوه اینطور نباشه و کاملن قابل قبوله 🙂 ولی خب اینه دیگه من باید این یه کارم میکردم.
آهان یه کار دیگه ای هم کردم آهنگ اولش یه ذره نیست به نظرم یه ذره خارج از روال برم بهتره آهنگ اول رو دوست دارم و کاملش رو گذاشتم. و البته اصلا کات نکردم و هیچ ویرایشی انجام ندادم اشکال دارم غلط دارم و … ولی خب نخواستم ادیت کنم. البته مثلن نویز گیری کردم :))
برای من تجربه خوبی بود، امیدوارم شمایی که میشنوی هم زیاد بدت نیاد یه ذره بد اشکال نداره ولی خب زیاد نشه دیگه :)) شدم کاریش نمیشه کرد ولی نشه. ولی واقعن افتضاح از آب در اومد چون برای خودم داشتم میخوندم و هیچ ایدهای نداشتم … .
آی که چقدر داستانهای جلال آل احمد میچسبه، اخیرن علاقه زیادی به نوشته های بزرگ علوی و آل احمد پیدا کردم. به نظرم خیلی واقعی تر هستن. نه نه نه من فقط به داستانهای رئال علاقه ندارم ولی اگه سبک داستان واقعگرا یا رئال هست باید جدی واقعی باشه، همیشه همه چیز خوب نیست، امید هست ولی همیشه همه چیز اونطور که میخوایم نمیشه و این واقعیته ولی گفتم که امید همچنان هست.
ایندفعه یکی از داستانهای جناب جلال آل احمد رو صوتی کردم، اسم داستانش سه تار هست.
ا راستی این کتابی که دستم : اسمش سه تار از انتشارات جامهدران هستش.
امیدوارم بتونیم سه تارمونو دست بگیریم و هر جایی می خوایم و هر طور عشقمونه زخمه دل رو بهش بزنیم.
این قسمت رو الان اضافه کردم یعنی 1:21 هیجدهم اکتبر، تکنوازی های سه تاری که تو پادکست استفاده کردم، واسه استاد لطفی هست. خیلی حظ بردم و ازشون استفاده کردم الان یهو به ذهنم رسید اینو باید بنویسم و اینکه کپی رایتش رو نمیدونم رعایت کردم یا نه 😐