مرسی دکتر استیون وینسنت استرنج و رفقا

اسپویــــــــــــــل آلـــــــــــــــــرت

فصل اول سری ?…What If تموم شد و عجب سریالی ساخت مارول برامون. دست مریزاد عزیزان. برای یه آن از واچر بدم اومده بود داشتم با پیام بحث میکردم که همش زیر سر اونه که دکتر استرنج تنها مونده. الانم باید تنهایی مراقب دو تا احمق باشه.

خلاصه کلی با پیام در مورد نقش واچر گپ و بحث کردیم و آخرش از سر تقصیراتش گذشتم. البته پیام میگه تقصیری نداره، واچره و قرار نیست دخالت کنه، استرنج همه انتخابهاش با خودش بود. اما دست آخر واچر دخالت کرد! نکرد؟؟؟ اگر قرار بود دخالت کنه همون اول دخالت میکرد و نمی‌ذاشت دکتر استرنج عزیزمون به اون حال برسه. البته که به نفعش شد! نشد؟ مگه همین دکتر استرنج قدرتمند و ایزوله شده‌مون نبود که با کاپتان و استارلرد و بلک ویدو و گامورا و تور و اون پسرعموی نفرین شده تیچالای عزیزمون دنیاها رو نجات دادن؟ پس الان به نفعش بود که از قدرت زیاد دکتر استفاده کنه.

تو کَت من یکی نمی‌ره،‌ میگه من قرار نیست دخالت کنم، ولی دخالت کرد. آره دیگه: چی میشد اگه واچر دخالت کنه امـــــــــــــــــا اونجایی که دلش میخواد.

یه چیز دیگه، دیدید که آیرمن عزیزمون زیاد پررنگ نبود و سرنوشتش انگار همیشه به مرگ ختم میشد؟ چرا آخه؟ 🙁 نوید بازگشت بلک‌ویدو رو هم دیدیم یه جورایی و این چیز خوبی بود، منتظریم که ناتاشا رو تو دنیای دیگه‌ای که بلک‌ویدو عزیزشون رو از دست دادن ببینیم.

ولی دل من آروم نمیگیره که ویزارد عزیزمون اونجوری تنها ایزوله بشه، و اون واچر بره بشینه داستان‌ها رو ببینه و خوش باشه، بعد بگه همه‌تون داستانهای منین و این چیزهااا… نخیرم همچین چیزی نیست.

الان از دست واچر عصبانیم و شاید بعدن ازش تعریف کنم،‌اما الان نه. «چی میشد اگه نسرین از واچر خوشش میومد» رو در پست‌های بعدی میبینیم.

فرندلی جسچر

بوی خون از مراکش میاد

دیشب به انتخاب پیام فیلم «Only Lovers Left Alive» رو دیدیم. اینکه چرا این فیلم رو پیام انتخاب کرد بخاطر بازی تام و تیلدا بود. هر دو بازیگرهای قهاری هستند که ما دوتا خیلی دوسشون داریم. این دو تا لعنتی محشرن، تام که کلا با بازی لوکی حساب خودش رو جدا کرده برای همیشه، این سوای بازیگری محشرش و جذاب بودنشه :*** تیلدا هم خب فوق‌العاده است و بالاخره انشنت وان عزیزمونه :))) همیشه پای مارول در میونه.

فیلم Only Lovers Left Alive

ممکنه یه خورده اسپویل فیلم باشه 🙂 خلاصه حواستون باشه اگه میخواین فرار کنین الان وقتشه.

ادامه خواندن بوی خون از مراکش میاد

ساریمساکچی گلدی

داشتیم کار می‌کردیم که از بیرون صدایی اومد. گوش‌م رو تیز کردم ببینم چی میگه، متوجه نشدم دقیق، به پیام گفتم کیه چی میگه؟ پیام گفت میگه «ساریمساکچی گلدی». ساریمساکچی گلدی یعنی سیرچی اومد یا سیرفروش اومد.

پاشدم رفتم جلو پنجره، پرده رو زدم کنار ولی نتونستم ببینمش. رفتم تو تراس تا ببینمش، گفتم خب بالاخره یکی اومده تو محله و داره داد میزنه که «من اومدم» البته نمیگفتم من اومدم، داشت میگفت سیرفروش اومده، بالاخره همون من اومدم میشه دیگه، گفتم خب برم ببینمش.

از بالکن یا چه میدونم تراس یا هرچیز دیگه‌ای که بهش میگین اومدم تو اتاق به پیام گفتم پیامی فکر کن این آقاهه اومده و داد میزنه «سیرچی اومده» بعد مردم می‌شنون صداش رو و میان تو بالکن و از پنجره‌ها نگاه می‌کنن، یکی هلهله میکنه، یکی اشک شوق می‌ریزه که سیر فروش اومده و با انگشتش گوشه چشم‌ش رو پاک میکنه. یکی با عجله میاد تو بالکن و با شادی داد میزنه که فلانی بیا بیا سیر فروش اومده. یکی از تو پنجره داره برف شادی میزنه تو محله و کِل می‌کشه. بچه‌ها تو محله دنبال سیر فروش راه میوفتن و بالا پایین می‌پرن و سیر فروش داره با شادی و افتخار و ذوق همچنان داد میزنه که «سیرچی اومده».

پیام برگشت گفت نسرین من عاشقتم. گفتم خب این تصور محله خیالی رو اینجا هم بنویسم بمونه 🙂

فرندلی جسچر.

دابل دابل اُ سِوِن

فرار کنید، فرا کنین، فرار کن، در رو، خطر اسپویل فیلم دابل اُ سِوِن، فرار کنید، فرا کنین، فرار کن، در رو.

آخر فیلم رو پیام بی‌اندازه دوست داشت. حالا داستانش بیشتر احساسی بود، داستان کازینو رویال خیلی بهتر بود. ولی عجب صحنه‌های بزن بزن و اکشنی داشت من داشتم خفه میشدم از هیجان.

من اصلا از بازی لئا سیدو خوشم نمیاد، انگار به زور داره بازی میکنه، ازش چندتا فیلم دیدم ها ولی همچنان فکر می‌کنم خیلی جا داره تا بشه بازیگر خوب، مقایسه‌اش کنین با نقش زن مقابل جیمز تو فیلم کازینو رویال.

بعد من اینهمه جلوی خودمو گرفتم تریلر فیلم‌ها از جمله اسپایدر‌من رو ندیدم، بعد هیچی دیگه تو سینما برامون پخش کردن، پیام میگه چشماتو بگیر نسرین چشماتو بگیر، گفتم دیگه کار از کار گذشت :))) ویزارد محبوب‌ و یکی یدونه‌مون رو دیدم و بقیه‌اش رو هم نگاه کردم.

ببین چه میکنی با ما دکتر استرنج عزیزمون :****

از این تریلر ندیدن خیلی خوشم اومده، مثلا فیلم «فری‌ گای» چون تریلرش رو ندیده بودم برام خیلییییییییییی هیجان‌انگیز‌تر بود.

دیگه اسپویل کردم، راحت شدم پاشم برم ورزش کنم.

:* به 007‌ و فرندلی جسچر

یک آزمایش ساده

اون روزی یعنی دقیقا 2 روز پیش عصر، حول و حوش ساعت 7 اینطورا، یکهو به خودم گفتم چرا آدم فقط از بینی یا دهن‌ش نفس می‌کشه، منظورم اینه که چرا نمی‌تونه از هر دو مجرا نفس بکشه همزمان. بعد تست کردم و دیدم که اتفاقا میشه و به پیام هم گفتم و پیام هم تونست. ولی خیلی نمی‌شه ادامه دادش چون حجم هوای زیادی یکهو میگیریم؟ نمی‌دونم حقیقتن،‌ولی خیلی سنگین میشه.

الان که دارم این پست رو می‌نویسم پیام میگه آخه نسرین آدم بصورت ناخودگاه میتونه همزمان از دهن و بینی نفس بکشه. اما من الان اینطور فکر نمی‌کنم، بنظرم خیلی بندرت این پیش میاد، یعنی نه اینکه من مدام 24 ساعته طرز نفس کشیدنمو مانیتور کنم اما خودم میفهمم که یا از دهنه یا بینی، نه هر دو.

در هر حال چیزی بود که به ذهنم رسید و در موردش خواستم بنویسم.

فرندلی جسچر

سریال The boys

اسم سریال The boys در حالیکه تو گروه کم کمش 3 تا زن هست. میشه گفت «بویز» یعنی رفقا؟ خب چرا گرلز به معنا رفقا نیست؟ مسخره است بنظرم، عنوان بهتری می‌تونست داشته باشه. من بودم اسمش رو می‌ذاشتم… هومممم الان چیزی به ذهنم نمي‌رسه ولی د بویز نمي‌ذاشتم. باید در مورد عنوان پیشنهادی خودم فکر کنم. حالا سوای عنوانش، چه سریال خوبی بود و ما تازه فصل دوم رو تموم کردیم و منتظریم فصل سومش بیاد تا ببینیم این رفقا بالاخره چه می‌کنن.

سریال The boys به موضوع سوپر هیروها و سوپر ویلن‌ها از دید دیگه‌ای نگاه کرده که اتفاقن خیلی هم دور نیست. اگه واقعا یه روزی سوپر قهرمان‌ها به شکلی که تو فیلم‌هایی مثل همین سریال یا سری مارول و دی‌سی می‌بینیم وجود داشتن، مارکتینگ خیلی پررنگ بود در موردشون، منفعت طلبی و قدرت و سود و زیان چه‌‌ها که نمی‌‌کرد. واقعا یه جورایی واقع‌بینانه است. هر چند ما تو مارول و دی‌سی هم این موضوع قدرت‌ طلبی و سواستفاده رو داریم اما تو این سریال امروزی‌تره.

ادامه خواندن سریال The boys

بچه‌های عجیب و غریب یتیم‌خانه‌ی پِرگِرین

مرسی از انتشارات پریان برای انتشار «بچه‌های عجیب و غریب یتیم‌خانه‌ی پِرگِرین» محشر، و مهم‌تر و قبل‌تر از پریان، مرسی از رنسام ریگز عزیز که همچین داستانی رو نوشته و عکس‌ها چه عکس‌هایی. پریان رو اول نوشتم چون تو سایتشون این کتاب رو دیدم 🙂

https://www.mycomicshop.com/search?TID=25325261

اولین شبی که این کتاب رو شروع کردم دقیقن یادمه، چون ترسیده بودم و گذاشتمش کنار خب دیدم برای شب مناسب نیست. نمی‌گم بعدش از اتفاقهای ترسناکش کم میشه ولی خب هر چی که واضح بشه یا شناخته شده باشه ترسش کمتر از حالت نامعلومشه 🙂 حالا خودتون بخونین می‌فهمین. البته این حرفم روی خیلی چیزها صادقه «هر چی که واضح بشه یا شناخته شده باشه ترسش، اگر ترسی داشته باشه خب، کمتر از حالت نامعلومشه یا شاید دیگه ترسناک نباشه»

ادامه خواندن بچه‌های عجیب و غریب یتیم‌خانه‌ی پِرگِرین