پست شب عید

این پست در حکم ماهی پلوی شب عیده. اما الان که دارم می‌نویسم هیچ موضوعی تو ذهنم نیست و همینطور می‌خوام بنویسم تا ببینم چی میاد تو ذهنم 🙂 می‌تونم یه خاطره تعریف کنم، یا می‌تونم بگردم تو ذهنم ببینم امروز چه اتفاق باحالی افتاد…. البته امروز اتفاق باحالی افتاد ولی ترجیح می‌دهم اون رو ننویسم.

خب NVIDIA چیپست جدیدش رو معرفی کرد، ایول. دیگه اینکه انگار کیت میدلتون پیدا شده بلاخره بعد از غیبت طولانی و عکس‌های جعلی‌. استادم خیلی قابل احترامه. چند ساعت دیگه نوروز میشه و تبریک می‌گم. براتون – آدمهای خوب روزگار- پول فراوون آرزو می کنم بقیه چیزهای خوب بعد پول فراوون خودش میاد. یوتیوب از تولید کننده محتواهاش می‌‌خواد که اگر از AI استفاده کردن مشخص کنن تا بیننده بدونه. از حسودها دوری کنین. غذا کم نخورید، درست بخورید. پرامپت اینجنیرنیگ رو خوب یاد بگیرید. اگه کسی نتونسته به معنی این نیست که شما هم نمیتونین و به عکس- نکته‌ش در تونایی زمان گذاشتن، تلاش کردن و منظم بودنه. میازاکی انسان خیلی ناامید و تاریکی هست، طبق گفته خودش. ورزش کنین چون برای مغزمون خوبه. اما استون سر گرفتن اسکار خیلی کار بدی کرد که الکی شوکه شدم بازی زیاد از حد نشون داد. بدن نیاز به ماهیچه داره پس بسازیدش. تنت رو باید بیشتر از ۵ بار ببینین تا شاید درک کنین. تنها جایی که ما واقعا توش زندگی می‌کنیم بدنمونه پس مراقبش باشیم. گوریل حیون خونگی نیست. طول رگ‌های بدن انسان میشه دوبرابر و نیم دور کره زمین. بتهون خیلی سختی کشید تو زندگیش. گوشت قرمز کم بخورید. کتاب بخونین. شب بخیر. علم چیزی بیشتر از بدن دانشه. غذای پخته روی مغزمون تاثیر گذاشته. لعنت بهشون. کجا حالا میخواستیم هندونه ببریم. مبارکه کریستوفر نولان عزیز. خوب بخوابید که مهمه. ویدئوی حموم خون ترامپ نمونه بارز خبرجعلی بود چون کل ویدیو را نذاشتن. از حماقت کثافتها جوک درست نکنین. جودی آبوت تو رمان وارد کالج میشه نه دبیرستان. ترس همیشه آدم رو عقب نگر نمیداره. چشم عقاب خیلی تیزه. به هر کسی اعتماد نکنید. دنبال انگیزه نباشید، فقط انجام بدید. مسواک بزنین. باد آورده رو لزوما باد نمیبره، شاید اصلا هیچی نبرتش. کتاب‌های آسیموف رو بخونین. حسین شهرابی مترجم خیلی خوبیه. صبح بخیر. مردم همیشه جاج میکنن، ما هم مردمیم، پس همیشه کار خودت رو بکن.

پایان‌بندی ماهی پلویی

آت طبیعته == بنداز در طبیعت

اینکه ترس ایجاد بشه که هوش مصنوعی می‌خواد جای ما رو بگیره، زیاد منطقی بنظر نمیاد! بذارید راحت بهتون بگم اینکه فکر کنین هوش مصنوعی جای مثلا نسرین و پیام و شما رو میگیره، البته که خیلی باحاله، ولی به عمر ما ها نمی‌رسه. هر چند بستگی به سرعت تکنولوژی و پیدا کردن راهی برای کپی کردن مغز بشر داره. مثل سریال آلترد کربن. در هر حال، امیدوارم یه ۵۰۰ سالی عمر کنیم و آینده رو ببیینیم. البته اون موقع برای خودمون هم دیگه آینده نیست و حال حاضره. اوکی برگردیم سر پست‌مون.

خلاصه این عمری که داریم رو صرف ترس از ریپلیس شدن با ای‌آی نذارید، والا نمی‌ارزه. یا اگر ترسش تا استخون‌تون نفوذ کرده، خب برید یاد بگیرید که چطور باید از هوش مصنوعی استفاده کنین. نکته مهم اینجاست: هوش مصنوعی جای شما رو نمی‌گیره، اما کسی که بلده با هوش مصنوعی کار کنه امکانش زیاده که جای شما رو بگیره. خب پس فرصت رو غنیمت بشماریم و بریم ببینیم چطوری می‌تونیم هوش مصنوعی رو تو کار، شغل و اینها بیاریم و باهاش کار کنیم.

برید فرصت‌های شغلی تو کشورهای مختلف رو جستجو کنین و ببینین برای مثلا برنامه‌نویس یا devops چه چیزهایی must to know، should have experience، better know و اینهاست. اونوقت می‌فهمید که چند چندید. من هرازگاهی اینکار رو می‌کنم ببینم چند چندم.

عنوان پست هم میگه آت طبیعته، یه ضرب‌المثل ترکی است به معنی بنداز در طبیعت. یعنی ولش کن و مغز و ذهن‌ت رو درگیرش نکن. دیگه خودتون می‌دونین. اما تلاش‌ و نظم رو جدی بگیرید. مسواک هم فراموش نشه.

هوش مصنوعی دوست ماست

پایان‌بندی انداخته شده در وب‌سایت

این قسمت رو یه چند ساعت بعد انتشار اضافه کردم: ببینین منظورم از جای شما یعنی شغل شماست. و اگر نه هنوز خیلی راه داریم تا اینکه هوش مصنوعی واقعا جای انسان رو بگیره. منظور من تو این پست «جای شغل رو گرفتن» است. که این بنظر من خیلی راه داره. اگر از کوپایلوت استفاده کنین می‌بینین که کمک خوبی است ولی هیچ وقت به تنهایی کافی نیست و شما همیشه باید کدها رو بخونین و چک کنین و اصلاح کنین و این‌ها. در حد همون استک‌اورفلو شاید یه خورده بهتر از اون باشه الان. خیلییییییییی راه هست تا جای شغل ما رو بگیره، به همین خاطر می‌گم ولش کنین این ترس الکی رو و برید یاد بگیریم چطوری باید از هوش مصنوعی تو کارمون استفاده کنیم.

اومدم وب‌سایت رو آپدیت کنم افتادم تو حوض نقاشی

خب عنوان این پست برای منی که دارم مینویسم، البته «داشتم» چون چند لحظه قبل بود، عجیب بود. اما خب همینی است که میبینیم. داشتم مینوشتم و کلمات اونطوری اومد تو ذهنمو نوشتم. داستان اینه که اومدم وب‌سایت رو آپدیت کنم(افزونه مفزونه‌ها و اینها) و دیدم که خب حالا که اومدم و لاگین کردم، بذار بشینیم یه چای هم دور هم بنوشیم و یه چیزی بنویسم بلکه عنکبوت افتاده روی وب‌سایت عزیزم بره جای دیگه تار بزنه. – تار بزنه اینجا به معنی سه تار زدن نیست، البته می‌دونم که می‌دونین ولی خب از من گفتن. البته الان که دارم فکر میکنم میبینم که خیلی هم باحاله، تصور عنکبوتی که نشسته رو تارهای خودش و داره سه تار یا گیتار گلاسیک یا الکتریکی میزنه.

خب بذار ببینم چی بنویسم که آپدیت شه این وب‌سایت… آوممم اوکی ببینین دیروز صبحی سر صبحونه بحث شد از اینکه چرا گوریل‌ها با مشت میکوبن تو سینه‌شون! جواب اولمون این بود که دارن میگن «من ترسناکم‌ها، بیاین جلو میکشمتون»یعنی یک جور رجز خوانی برای اینکه ته دل موجود مقابل و حتی اشیای مقابلش رو خالی کنه. اشیا نوشتم چون خب اگه با شی ناشناخته‌ای روبرو شه اون رو ممکنه تهدید حساب کنه و شروع به رجز خوانی کنه. حالا بماند که چقدر طول میشکه که بفهمه اون شی احتمالا تهدید نیست.ممکن و احتمالا نوشتم چون ممکنه یک شی باشه ولی تهدید هم باشه،‌مثل تانک یا سفینه جنگی یا هر چیز دیگه‌ای. خب برگردیم بالاتر، آره یعنی من ال و بل هستم و میکشم و پاره میکنم و پوره میکنم و خلاصه بگرخید.

همون موقع، اشاره به سر صبحونه، گفتم جالب شد من د رموردش تحقیق می‌کنم و میگم که چرا گوریل میکوبه تو سینه‌ش. خلاصه در موردش خوندم. حالا که دنبال مطلب برای وب‌سایتم بودم، گفتم خب بذار در مورد همون بنویسم. این شما و این گوریل با مشت‌های کوبنده بر سینه ستبر:

https://www.nationalgeographic.co.uk/animals/2021/04/why-do-male-gorillas-beat-their-chests-new-study-offers-intriguing-evidence

گوریل‌‌های نر کوهی یا کوهستانی مشهورن به همین کوبیدن به سینه‌شون، از دلایل مهم‌ش یا همون دلایلش اینه که

  • میخواد علام جنگ کنه،
  • برتری‌ش رو نشون بده،
  • به حریم‌ش وارد شدن و میخواد بگه گمشو بیرون،
  • وقتی می‌خواد نظر یه گوریل ماده رو جلب کنه (جفت گیری) این جوری خودنمایی میکنه (همون تک چرخ زدن خودمون جلوی مدرسه‌ها، یا دعوا گرفتن نرهای نوجوان با هم جلوی ماده صرفا برای نشون دادن برتری) ،
  • بعضی گوریل‌ها(پشت نقره‌ای ها)هم از کوبیدن به سینه بعنوان یک روش گفتگو استفاده میکنن مثلا «من رو دنبال کنین»،

و دیگه اینکه موقع کوبیدن به سینه‌شون دست شون رو مشت نمی‌کنن، گرد میکنن مثل فنجون تا صدا اکو کنه و تو فاصله زیاد هم شنیده بشه. اون بالا نوشتم که برای جفت‌گیری، اینطور نیست که ۲۴ ساعت شبانه‌روز در حال درام زدن باشن، وقتی جدی هستن اینکارو میکنن :)))

اگه علاقمند به دونستن چیزهای بیشتری هستین بیاین این رو بخونین: – عکس بالا هم از همین مقاله است.

https://www.nationalgeographic.co.uk/animals/2021/04/why-do-male-gorillas-beat-their-chests-new-study-offers-intriguing-evidence

در آخر هم یادی کنیم از king kong

و البته یاد گوریل مشهور به «سلفی گوریل» هم گرامی. 3>

پایان‌ بندی بی تار عنکبوت

تار عنکبوت

اومدم سر کوچه‌تون در خونتون خونه نبودین :))))) داشتم می‌‌نوشتم و با صدای بلند می‌خوندم که دارم چی می‌نویسم… نوشتم «اومدم…» بعد پیام در ادامه خوند «در خونتون سر کوچه‌تون…» منم هر چیزی نوشته بودم رو پاک کردم و همین یه مصرع شعر از استاد شهرام رو نوشتم.

آره جدن اومدم یه سر بزنم ببینم آپدیتی چیزی هست که بزنیم به روز شیم، دیدم تار عنکبوت بسته (خنده ملیح) آره خلاصه گفتم یه چیزی بنویسم.

«یه چیزی»

پایان‌بندی زیبا

د بتمن

اسپول، فرار کن فرار کن، ران فور یور لایف و ادامه داستان

دیدیم دیدیم، خیلی خوشمون اومد. واقعا مرسی از رابرت پترسن بخاطر بازیگری خوبش. داستان هم خوب بود. ولی خب طبق معمول تو داستان کسی بود که دیده نشده بود و برای دیده شدن کاری کرد که نباید و نشاید!‌البته اینم جای بحث داره که فعلا بماند.

چیزی که من رو یه ذره، نه خب از یه ذره بیشتر یه جوری میکرد، شخصیت سلینا تو این فیلم بود. کت‌ومن اینطوری نیست 🙂 اصلا اسم‌ش کت‌ومنه، زن گربه‌ای! خصوصیات گربه رو باید داشته باشه. چیزی که باب‌کین خلق کرده یه شخصیت سرد و غیرقابل اعتماده، یه شخصیت ضد قهرمان و خاکستری مایل به سیاه 🙂 چیزی شبیه کت‌ومنی که تو فیلم نولان دیدیم.

سلینای فیلم «the batman» همش گریه و زاری میکرد. خیلی احساساتی می‌شد! بابا کت‌ومنی مثلا، خودتو جمع کن دیگه اینقدر احساساتی نشو! این هر چی احساسات داشت میریخت بیرون! کجاش سرد بود؟ 🙂 حتا لباس‌هاش هم خیلی کت‌ومنی نبود، بازم میگم کت‌ومن فیلم نولان خیلی شبیه شخصیت کت‌ومن بود. بازیگری‌ «آن هتوی» -کت‌ومن فیلم نولان- فوق‌العاده بود، اصن از چشم‌هاش گربه‌ بود که می‌ریخت اینور اونور. این یکی فقط از چشم‌هاش اشک میومد. چی بگم آخه؟ شادمهر در وصف کت‌ومن زیبا خونده، به همین بسنده کنیم.

وای که جای دل تو سینت انگار که سنگ و سربه

بگو از کجا آوردی اون چشای مثل گربه

وقتی از سینما اومدیم بیرون، به پیام گفتم آخش یه فیلم بت‌من خوب دیدیم، بعد فیلم نولان! طوری بود که دی‌سی می‌تونه بهش افتخار کنه. مرسی از کارگردان، مت ریوز و بقیه دست‌اندرکاران و تشکر دوباره از رابرت پترسن عزیز که راهش رو به قلب ما باز کرد. البته رابرت بعد از بازی تو فیلم «تنت» خودش رو تو دلمون جا کرده بود. خیلی بی‌ربط نیست، این همه یاد نولان کردیم پس بگیم که نولان دوست داریم، نولان دوست داریم.

بعد انتشار – داشتم پست رو می‌خوندم خودم، اینقدر که «کت‌ومن» نوشتم «بت‌من» رو ننوشتم! باید اسم پست رو می‌ذاشتم « کت‌ومنی که خیلی گربه نبود»، چه بدونم.

پایان‌بندی فیلم دیده

سایه‌تو بپا

خب عنوان خوبی نوشتم جدن و انصافن. حالا داستانش چیه؟ عکس‌ها بعضن دقیق یا غیر دقیق مشخص می‌کنن که کجا گرفته شده، یعنی موقعیت تقریبی و حتی دقیق رو بهمون نشون می‌دن. تازه از خود عکس هم بعضی وقت‌ها میشه تاریخ انداختن عکس رو هم فهمید – چه متادیتا و چه آیتم‌های موجود تو عکس. اما چیز دیگه‌ای هم هستش، سایه! سایه‌ها می‌تونن بهمون بگن که عکس تقریبا تو چه ساعت و دقیقه‌ای گرفته شده.

خب بریم با عکس زیر این داستان سایه و پیدا کردن زمان تقریبی رو چک کنیم.

فتبارک احسن الخالقین، آدم از دیدن این بشر سیر نمیشه آخه، لعنتی جذاب :”) ااا انگار یکی دیگه هم تو عکسه! اوه ویکتوریا هم تو عکسه :)))

خب خب بسه دیگه چشم‌هاتون رو به زمین بدوزین، نه اینکه حیا کنین ها نه نه راحت باشید، به زمین بدوزین که چیزی اونجاهاست. سایه، بله. سایه دیوید بکهام کامل نیست، مجبوریم با سایه ویکتوریا بریم جلو.

بگم که من این عکس رو خودم به عمد انتخاب کردم، چون شما می‌تونین تاریخ و ساعت‌ تقریبا دقیق انداختن این عکس رو با یکی دو تا جستجو تو اینترنت پیدا کنین و اطلاعاتی که من تو ادامه پیدا می‌کنم تائيد میشه اینطوری 🙂

ادامه خواندن سایه‌تو بپا