شامپوی گم گشته باز آید، غم مخور

خب یه پولی ماهانه به باشگاه می‌دم که هر وقت و هر چند ساعت که خواستم در طول روز برم باشگاه و از انواع امکاناتش استفاده کنم. اما این هزینه ماهانه کافی نیست، نه نه کافی نیست.

من هر ماه به شکلی به باشگاه دونیت می‌‌کنم. مثلا یک هفته پیش دو تا شامپوی کاملا گیاهی سازگار با موهام خریده بودم و خیلی هم برای موهام عالی بود و یه جورایی دونیت کرده بودم به باشگاه. البته خب دونیت که میگم دارم مسخره میکنم خودمو. در حقیقت جا گذاشته بودم.

بعد ورزش رفتم دوش بگیرم و از اونجایی که دوست ندارم از شامپو و کرم مو باشگاه استفاده کنم، شامپوهای خودمو بردم و گذاشتم همونجا موند.

این داستان البته واسه هفته پیشه و من پریروز متوجه شدم که عه شامپوهام نیست، اینو شامپو اونور شامپو یادم افتاد که گذاشتم تو کابین دوش باشگاه. پریروز عصر که این موضوع رو فهمیدم، شبش خواب به چشم‌هام نمی‌ومد، اصلا خوب نخوابیدم. همش میگفتم آخه پول ماهانه که میدی کمه حالا شامپو هم براشون دونیت میکنی؟ خوبه خودت رو جا نمی‌ذاری باشگاه و این تیپ چیزها. پیام هم میگفت نسرین ولش کن، بیخیال، مطمئن باش کسی دست نزده و برات نگرداشتن، تازه مهم نیست دوباره میخری چه اهمیتی داره. ولی برای من مهم بود. خلاصه دیروز رفتم باشگاه و بدو کیفو گذاشتم تو کمدم و سریع رفتم قسمت دفتری که اشیا گمشده رو از کی پیگیری کنم.

رفتم سمت میز یه آقای مسئولی گفتم سلام من از کجا باید در مورد وسایل گم شده بپرسم؟ گفت نسرین خانوم درسته؟ گفتم بله. گفت بفرمایید بشینید. گفت چی گم کردید ؟ گفتم شامپو :))) الان خندم میگیره اونجا نخندیدم، مسئله برام مهم بود و کاملا جدی بودم. یه لحظه مکث کرد گفت متوجه هستم. از همکارش پرسید که خانوم شامپوشون رو جا گذاشتن از کی باید بپرسن؟ اون یکی آقاه لبخند زنان گفت از خدمات قسمت خانوم‌ها.

خلاصه پاشدم دوباره برگشتم تو رخت‌کن و دربدر دنبال مسئول مربوطه. ندیدیمش. رفتم ورزش کردم برگشتم و دوباره دنبال کسی که شامپوهای منو برام پیدا کنه. بالاخره یک مسئولی رو پیدا کردم و گفتم سلام خسته نباشید،‌من هفته پیش تو کابین دوش دو تا شامپو جا گذاشتم، اینم مشخصاتشون. گفت همراهم بیا ببین اینهان، رفتم دنبالش و درب کمدی رو باز کرد و بهم شامپوهامو که گذاشته بود تو پلاستیک نشون داد.

اشک شوق تو چشم‌هام جمع شده بود. اینقدر خوشحال شدم اون دو تا شامپو رو دیدم. بالا پایین میپریدم که مرسی مرسی آره خودشونن. گفت خواهش میکنم. شامپوها گرفتم و از کنارش رد شدم که برم سمت کمدم. دو سه قدم برنداشته بودم که دوباره برگشتم سمتش گفتم من واقعن از شما خیلی ممنونم خیلی متشکرم. یعنی اگه این کوید 19 نبود میپریدم بغلش میکردم که شامپوهای منو بهم برگردوندن.

زودی عکس شامپوهام رو گرفتم به پیام فرستادم که پیدا شدن پیدا شدن و قلب و شکلک آدم با چشم‌های قلبی و خنده و …، پیام بلافاصله زنگ زد و برام خیلی خوشحال بود بهش گفتم امشب راحت می‌خوابم و دوتامون غش غش خندیدیم.

حالا نکته اینجاست که من چطور 5 روز از وجود شامپوهام بیخبر بودم؟ :))))