داستان صوتی – آخرین جواب

واقعن لحظات سختیه وقتی همش منتظرم که این دانشگاه تموم شه و نمی‌دونم چرا منو ول نمی‌کنن برم! خب من که درس نمی‌خونم ترم آخرمه بذارین من برم اه.

خواستم به جای غر زدنی که قراره به هیچ جایی نرسه کتاب بخونم و یهو به سرم زد که همینو ضبط کنم اصلا ایده‌ای نداشتم داستان راجع به چیه، خب برای من تجربه جدیدی بود چون منم همزمان داشتم می‌فهمیدم نویسنده داره چی میگه، و این تجربه برای من خوشایند بود شاید برای کسی که داره میشنوه اینطور نباشه و کاملن قابل قبوله 🙂 ولی خب اینه دیگه من باید این یه کارم میکردم.

آهان یه کار دیگه ای هم کردم آهنگ اولش یه ذره نیست به نظرم یه ذره خارج از روال برم بهتره آهنگ اول رو دوست دارم و کاملش رو گذاشتم. و البته اصلا کات نکردم و هیچ ویرایشی انجام ندادم اشکال دارم غلط دارم و … ولی خب نخواستم ادیت کنم. البته مثلن نویز گیری کردم :))

برای من تجربه خوبی بود، امیدوارم شمایی که میشنوی هم زیاد بدت نیاد یه ذره بد اشکال نداره ولی خب زیاد نشه دیگه :)) شدم کاریش نمیشه کرد ولی نشه. ولی واقعن افتضاح از آب در اومد چون برای خودم داشتم می‌خوندم و هیچ ایده‌ای نداشتم … .

معرفی کتاب : آخرین جواب از آیزاک آسیموف، مترجم خانم الهام حق پرست و انتشارات کتابسرای تندیس.

داستان صوتی آخرین جواب از آیزاک آسیموف

دانلود پادکست آخرین جواب از آیزاک آسیموف

داستان صوتی – سه تار از جلال آل احمد

آی که چقدر داستان‌های جلال آل احمد می‌چسبه، اخیرن علاقه زیادی به نوشته های بزرگ علوی و آل احمد پیدا کردم. به نظرم خیلی واقعی تر هستن. البته من فقط به داستان‌های رئال علاقه ندارم ولی اگه سبک داستان واقع‌گرا یا رئال هست باید جدا واقعی باشه. چون همیشه همه چیز خوب نیست، امید هست ولی همیشه همه چیز اونطور که می‌خوایم نمیشه و این واقعیته ولی گفتم که امید همچنان هست.

داستان صوتی سه تار از جلال آل احمد

ایندفعه یکی از داستان‌های جناب جلال آل احمد رو صوتی کردم، اسم داستانش سه تار هست.  این کتابی که دستمه رو معرفی کنم : کتاب سه تار از انتشارات جامه‌دران.

فایل MP3 اش رو هم آپ می‌کنم و لینکشو می‌ذارم اینجا. خب آپ شد و این هم فایل MP3 داستان صوتی سه تار از جلال آل احمد.

تکنوازی های سه تاری که تو فایل استفاده کردم، واسه استاد لطفی هست.

داستان صوتی – حرف زدن همه جا ممنوع است!

آپدیت 27 دسامبر 2020: اجازه صوتی کردن به شرط نداشتن درآمد ازش داده شده.

فکر کنم این داستان رو نزدیک 5 بار برای خودم خوندم و دقیقن سه بار هم ضبطش کردم، ولی خب این آخری به نظرم خوب اومد که می‌ذارمش اینجا.
اسم کتاب هست « حرف زدن همه جا ممنوع است! »، نویسنده‌اش خانم کارن جوی فاولر و مترجمش ثنا نصاری. این کتابی که دست منه از انتشارات مشکی هستش. یه کتاب کوچیکه با صفحات A5 که سر جمع 48 صفحه داره و قیمتش هم 4 تومنه.

این دفعه فکر مي‌کنم نسبت به دفعات قبلی شمرده تر می‌خونم، در حقیقت چون دوست دارم راحت باشم به خودم زیاد گیر نمی‌دم، ولی نمی‌خوامم طوری باشه که نا مفهوم باشه. حالا سعی میکنم ولی خب توصیه مستر یودا رو هنوز فراموش نکردم. اوه راستی هر چند بازم بعضی جاها انگار نامفهوم هست، هوووم ولی جدن دارم خوب و خوبتر میشم.

داستان صوتی – حرف زدن همه جا ممنوع است

Harf-zadan-hemeja-mamnoo-ast

فرمت mp3 اش رو هم آپ می‌کنم لینکشو اینجا می‌ذارم.

پادکست کتاب مکالمات کنفوسیوس – گفتار دوم بخش اول –

خب بی هیچ مقدمه طولانی، قسمتی از حرف‌های استاد بینا دل چینی کنفسیوس رو تو یه کتاب به اسم مکالمات گردآوری کردن و منم تصمیم گرفتم صوتی‌اش کنم.

شناسنامه کتاب  “مکالمات ” :

پادکست کتاب مکالمات کنفوسیوس

 

نویسنده : کنفوسیوس

مترجم : حسین کاظم زاده ایرانشهر

ناشر: شرکت انتشارات علمی فرهنگی

فایل صوتی گفتار دوم – راه راست و نیک برای زندگی – از کتاب « مکالمات کنفوسیوس » :

این هم نسخه آزاد ogg

خب هیچ کی کامل نیست و منم یکی از همون‌هایی که کامل نیست، ایرادهایی دارم تو خوندن که همیشه با من بودن البته سعی می‌کنم رفعشون کنم و به قولی که تو جنگ ستارگان می‌گفت دو ایت ار دو نات، دنت ترای (Do it or do not, don’t try) ولی خوب من همچنان سعی میکنم خوب‌تر شم. دقت نمی‌کنین من خوب هستم سعی میکنم خوب‌تر شم 🙂 منظورم این بود که سعی می کنم خوب شم.

** فک کنم 1000 بار از کلمه “بعد” استفاده کردم :)) ببخشین دیگه به بزرگیتون
** من زیاد فایل‌ها رو ویرایش نمی‌کنم خیلی کم پیش بیاد که قسمت‌هاییش رو حذف کنم. یه قسمتی که خیلی شدید خندیدم از دست در رفته بود تو ویرایش. خودم الان شنیدم اصلاحش کردم و دوباره آپ کردم. خودم خوشم نیومد در هر حال از دستم در رفته بود. خندیدن البته بد نیست و خیلی هم خوبه ولی خوب واقعناون خنده شدید جاش وسط این فایل نبود ….

😐

داستان کوتاه صوتی بازگشت

حرف و حدیثی ندارم که بگم .

شناسنامه کتاب  ” من قاتل پسرتان هستم ” :

داستان کوتاه صوتی بازگشت

نویسنده : احمد دهقان 

ناشر: افق

داستان صوتی بازگشت از کتاب ” من قاتل پسرتان هستم ” :

این هم نسخه آزاد ogg

الان یه چیزی یادم افتاد که خوبه اضافه کنم، این کتاب رو  ون تنها معرفی کرده بود. ممنون ازش.

پادکست روزه ات را با گیلاس باز کن

چند هفته بعد … بعله بلاخره من بعد مدتها یه داستان کوتاه ضبط کردم، خسته نباشم واقعن 🙂

خب این هفته داستان روزه ات را با گیلاس باز کن رو صوتی کردم، خودم که از این داستان خیلی خوشم اومده خیلی خیلی کلن از این کتاب خوشم اومده یا بهتره بگم از نویسنده کتاب ” مردی که گورش گم شد  “، یعنی  حافظ خیاوی . و این سری داستان اول این مجموعه داستان رو آماده کردم .

 روزه ات را با گیلاس باز کن

کتابی که داشتم و الان دستم نیست انتشارات نشر چشمه هستش 🙂 … سعی کردم آروم و شمرده بخونم و حس هم داشته باشم و به قول کامنت‌های دوستان  زامبی‌وار نرم جلو، تا چه در نظر افتد

نسخه ogg برای دانلود

ارادت داریم  ون ‌تنها  و مسعود عزیز برای پیگیری و یادآوری آماده کردن پادکست.

 

درین خاکستر هستی چه گردی

منوآل گشت ارشاد

بعله چرا که نه، اگه من زنم و اگه تو ایران زندگی می‌کنم و اگه دوست دارم پوشش خودمم رو داشته باشم و اگه پوششم رو نظام جمهوری اسلامی ایران خوشش نیاد،  حتمن گذرم به گشت ارشاد می‌خوره.

خب حالا من براتون میگم که این ون‌های گشت ارشاد چه جوری پر میشن و کجا میرن و چه روالی طی میشه که تموم میشه، به اصطلاح با من باشین با منوآل گشت ارشاد 🙂

از مترو که اومدم بیرون یه زن چادری اومد جلوم و ازم محترمانه خواست که یه لحظه برم  پیشش، من هم لبخند بر لب که بالاخره من هم رفتم تو این ون خوشحال شدم و باهاش رفتم و بدون اعتراضی دقیقن خیلی مشتاقانه رفتم تو ون نشستم یه دختری هم قبل من اونجا بود  … اووه طولانیه بریم گوش کنیم …

دانلود نسخه mp3

و دلیل اصلی امضا و اثرانگشت هم به اصطلاح تعهد بود.
این هم بگم که تو برگه‌ها یه قسمتی‌اش است که نوشته اتهام : بدحجابی  و موارد : مثلن مانتوی آستین کوتاه که برای یه دختری نوشته شده بود کلن داغون … خیلی مسخره و مضحکه این رفتارها این طرز فکرها و … سنگ محک داغون بودن رو کی تعیین کرده؟ به چه حقی به انسان‌ها لیبل می‌زنین و با ماها مثل مجرم رفتار می‌کنین؟ تو اسلام‌ شماها اینجوری نوشته شده؟ یا آوردن دوربین فیلمبرداری تو ون و یا تو سالن !!!!!!!! به چه حق و مجوزی؟ همه این موارد باید قانونی باشه این برخوردها به ذات کثیف هست ولی حداقل قانونی و همه چیز شفاف و کتبی باشه تا بدونیم با چی طرف هستیم. مشخص بشه که مثلن شال من به چه معیاری نامتعارف است! آیا سنگ محک برای داغون و یا نا متعارف بودن یک زن، به نسبت تحریک پذیری نرهای مسيول ون است؟
اوه این نکته مهم هم بگم که اصلن تو این سیستم که قدم می‌ذارید به کسی اعتماد نکنین احتمال وجود خودشون در لباس‌های مبدل است که از شما اطلاعات بگیرن و بعدن استفاده کنن و یا افرادی که فقط می‌خوان بقیه رو شیر کنن بفرستن برا جنگ و دعوا و … و خودشون بشینن کف بزنن خلاصه تواین سیستم هوشمندانه رفتار کردن به ضرر نیست بلکه 100 درصد توصیه اکید میشه.

آزادانه زندگی کنیم.