باتیستا تو اینجایی و خودت نمی‌دونی بخدا، نمی‌دونی بخدا

خب داستان از این قراره که چند وقت پیش من تو باشگاه یه پسری یا آقایی رو دیدم که با باتیستای فلان زمان مشخص مو نمی‌زد. قد، هیکل، صورت، مو، راه رفتن همه چیش یعنی همه چیش کپی باتیستای فلان زمان بود. من در حقیقت ماتم برده بود. یه کاری داشتم با مسئول باشگاه و نتونستم برم سمتش که بهش بگم که چقدر شبیه باتیستا هستید و البته خودتون احتمالا می‌دونستین اینو.

و دیگه اینکه عکس انداختن با باتیستا تو باکت‌لیست منه. یعنی از خیلی سالها پیش با خودم عهد کردم که من با باتیستا باید عکس بندازم، کنارش واسم و عکس بندازیم با هم.

نه نه منظورم از این عکس این نیست که اون کپی شبیه این عکس باتیستاست. پست راجع به باتیستاست و این عکسش رو دوست دارم.

همونجا تو باشگاه زنگ زدم به پیام که پیامی باور نمی‌کنی الان یکی رو دیدم کپی باتیستا، یعنی خود خودش. پیام گفت برو بهش بگو،‌ گفتم اون لحظه که دیدمش کار داشتم وسط بحث بودم، الان هر چی میگردم نیستش.

خلاصه بعد از همون یه بار که اون کپی باتیستا رو دیدم تو باشگاه، دیگه ندیدمش!! هر وقت میرم باشگاه همه جا رو نگاه میکنم شاید ببینمش.

اما اگر دوباره ببینمش، مسلمن میرم عکس باتیستا رو بهش نشون میدم و میگم که چقدر شبیهید بهم و حتما خودتون می‌دونین و حتما بهمین خاطر موهاتون رو شبیه باتیستا آرایش کردین و حالا که اینطوره یه عکس باهم بندازیم. یا میخواد قبول کنه و عکس بندازیم و یا میخواد بگه نه! اگه بگه آره که خیلی خوشحال میشم و اگه بگه نه خب اونقدرا ناراحت نمیشم چون جدن باتیستا نیست که بهم یگه نه باهات عکس نمی‌ندازم.

عنوان پست هم چیز بامزه‌ای شد بنظرم و همون رو نوشتم دیگه، آخه نمی‌دونین چقدر این پسر شبیه باتیستاست. اگه روزی ببینمش و بتونم باهاش عکس بندازم، عکس رو می‌فرستم به باتیستای اورجینال و شاید عکس رو دریافت کنه و ببینه 🙂