تبریز کوهستانی با آب و هوا و مردمانی خوب، تبریز شهری که نزدیک دو دهه عمرم باهاش بودم، شهری با مردمانی ترک زبان، غیور و مهمون نواز و … حالا عکس زیر شاید واسه تبریز نباشه ولی این زن و لباس و طبیعت و تارش کلن آدم رو میبره تو فکر تبریز و ترک زبانها ، حس خوبی به من داد و امیدوارم شما هم حس خوبی بگیرین 🙂
نویسنده: Nasrin
پادکست روزه ات را با گیلاس باز کن
چند هفته بعد … بعله بلاخره من بعد مدتها یه داستان کوتاه ضبط کردم، خسته نباشم واقعن 🙂
خب این هفته داستان روزه ات را با گیلاس باز کن رو صوتی کردم، خودم که از این داستان خیلی خوشم اومده خیلی خیلی کلن از این کتاب خوشم اومده یا بهتره بگم از نویسنده کتاب ” مردی که گورش گم شد “، یعنی حافظ خیاوی . و این سری داستان اول این مجموعه داستان رو آماده کردم .
کتابی که داشتم و الان دستم نیست انتشارات نشر چشمه هستش 🙂 … سعی کردم آروم و شمرده بخونم و حس هم داشته باشم و به قول کامنتهای دوستان زامبیوار نرم جلو، تا چه در نظر افتد
ارادت داریم ون تنها و مسعود عزیز برای پیگیری و یادآوری آماده کردن پادکست.
درین خاکستر هستی چه گردی
دانشجو باشیم !
دانشجوی ترم اول مهندسی کامپیوتربودم ، ورودی 84، زمان ما اولین درس به اصطلاح کامپیوتریمون پاسکال بود. بهمون کتاب کافمن رو داده بودن و استاد نه چندان با سوادی داشتیم ، به همین خاطر خیلی به دانشگاه و استاد خودمون بسنده نمیکردم و به اساتید دانشگاه آزاد سر میزدم ، چون راحتتر میشد رفت تو دانشگاه آزاد تا سراسری 🙂 آهان من تو پیام نور درس میخوندم .
آره داشتیم با استاد دانشگاه آزاد در مورد سوالاتم بحث میکردیم که من گفتم این نظریه کافمن اشتباه هستش و یه مثال نقض آوردم و استاد به من گفت یعنی میخوای بگی آقای کافمن که از بهترینها هست نمیدونه و تو میدونی؟ :)) من خندم گرفت از نحوه تفکرش واقعن انتظار این جواب رو نداشتم، بهش گفتم من کاری ندارم ایشون کی هست من دارم مثال نقض میارم و خلاصه من رو پیچوند … اونجا بود که فهمیدم مشکلمون از خودمونه و قرار نیست دانشجو باشم و دوباره دانشآموزم … سیستم اشتباه ما رو دانشآموز میخواد (ما جدا از سیستم نیستیم) … همش میگفتم بابا ماها دانشجو هستیم یعنی باید به دنبال دانش بریم چرا هی باید ترجمه بخونیم چرا هی بهمون درس یاد میدین، دانشجو یعنی دانش+ جوی (جویندگی) = کسی که به دنبال دانش میرود و آن را کشف میکند… دوست داشتم خودم پی به سری مسایل برم و مغزم کار کنه و این رو برای همه میخواستم و الانم میخوام .
وقتی دانشآموز هستیم بهمون یاد میدن و ما یاد گرفتن و مغز رو به کار انداختن رو کم کم یاد میگیریم ولی وقتی داریم وارد دانشگاه میشیم به عنوان دانشجو ، سیستم عوض میشه و ماها یاد میگیرم که مساله حل کنیم خودمون به جواب برسیم و اگه جوابی قبلن به مساله ای داده شده وحی منزل نیست میشه توش دست برد، میشه بهینه اش کرد و حتا ردش کرد.
بَیان تو بستر وب
خب من اصلن یادم نبود که امروز روز وبلاگ نویسی هست …امروز امیر نوشت تو توییتر یاد آوری کرد .
حالا روز بقیه آدمایی که به هر نحوی حرفشون رو میزنن کی هستش ؟ خیلیا توییت میکنن یا تو فیسبوک مینویسن و یا پادکست میسازن و … خلاصه حرفاشونو یه نحوی بیان میکنن .
منظورم اینه که فک میکنم میشه این روز رو اختصاص داد به همه کسایی که میخوان راجع به موضوعی حرف بزنن بنویسن و عمل کنن … حالا توی هر محیطی . حتا اونایی که تو تاکسی و مترو میشینن صحبت میکنن و مسایل مختلف رو به رو یا زیر میبرن، یه عده بر این باورن که نباید حرف زد و باید عمل کرد و … ولی به نظر من هر کسی در حد توانش کارش رو انجام بده … شاید یه عده میتونن فقط یه موضوع رو بلد کنن و یه عده میتونن در همون راه عملی رو انجام بدن و … پس بسته به ظرفیت هامون دست به کارشیم.
خب بستر یکی از همین صحبت کردنها شده وبلاگ و امروز روزشه . نمیدونم الان باید تبریک بگم ؟ اگه آره که ایول به اونایی که حرفاشونو میزنن، نقد میکنن، نقد میشنون، عمل میکنن و علمشونو با بقیه به اشتراک میذارن و میرن جلو … و کلن هم میدونیم که این نام روزگذاریها همشون بهونه هستن برای یاد آوری یه چیزایی. من فک میکنم این روز میتونه یاد آوری بیان تو بستر وب باشه شاید 🙂
در آخر من هر روز رو به همه مردم خوب دنیا شاد باش میگم
اگر روزی جایمان عوض شود
میخوام راجع به موضوعی بنویسم که این روزها با ورود زنان به محیط بیرون بیشتر باهاش روبرو میشیم ، تفکرات بیمارگونه هنوز تو جوامع وجود داره مثل اینکه زن هنوز هم از دید جنسی دیده میشه، از یه طرف کباده میکشیم که ال و بل و از یه طرف وقتی با یه زنی روبرو میشیم سعی میکنیم به هزار زور و نیرنگ و … تفکرات بیمارگونهامون رو پیاده کنیم . (کلی میگم منظورم استثنا ها نیستن)
منوآل گشت ارشاد
بعله چرا که نه، اگه من زنم و اگه تو ایران زندگی میکنم و اگه دوست دارم پوشش خودمم رو داشته باشم و اگه پوششم رو نظام جمهوری اسلامی ایران خوشش نیاد، حتمن گذرم به گشت ارشاد میخوره.
خب حالا من براتون میگم که این ونهای گشت ارشاد چه جوری پر میشن و کجا میرن و چه روالی طی میشه که تموم میشه، به اصطلاح با من باشین با منوآل گشت ارشاد 🙂
از مترو که اومدم بیرون یه زن چادری اومد جلوم و ازم محترمانه خواست که یه لحظه برم پیشش، من هم لبخند بر لب که بالاخره من هم رفتم تو این ون خوشحال شدم و باهاش رفتم و بدون اعتراضی دقیقن خیلی مشتاقانه رفتم تو ون نشستم یه دختری هم قبل من اونجا بود … اووه طولانیه بریم گوش کنیم …
و دلیل اصلی امضا و اثرانگشت هم به اصطلاح تعهد بود.
این هم بگم که تو برگهها یه قسمتیاش است که نوشته اتهام : بدحجابی و موارد : مثلن مانتوی آستین کوتاه که برای یه دختری نوشته شده بود کلن داغون … خیلی مسخره و مضحکه این رفتارها این طرز فکرها و … سنگ محک داغون بودن رو کی تعیین کرده؟ به چه حقی به انسانها لیبل میزنین و با ماها مثل مجرم رفتار میکنین؟ تو اسلام شماها اینجوری نوشته شده؟ یا آوردن دوربین فیلمبرداری تو ون و یا تو سالن !!!!!!!! به چه حق و مجوزی؟ همه این موارد باید قانونی باشه این برخوردها به ذات کثیف هست ولی حداقل قانونی و همه چیز شفاف و کتبی باشه تا بدونیم با چی طرف هستیم. مشخص بشه که مثلن شال من به چه معیاری نامتعارف است! آیا سنگ محک برای داغون و یا نا متعارف بودن یک زن، به نسبت تحریک پذیری نرهای مسيول ون است؟
اوه این نکته مهم هم بگم که اصلن تو این سیستم که قدم میذارید به کسی اعتماد نکنین احتمال وجود خودشون در لباسهای مبدل است که از شما اطلاعات بگیرن و بعدن استفاده کنن و یا افرادی که فقط میخوان بقیه رو شیر کنن بفرستن برا جنگ و دعوا و … و خودشون بشینن کف بزنن خلاصه تواین سیستم هوشمندانه رفتار کردن به ضرر نیست بلکه 100 درصد توصیه اکید میشه.
آزادانه زندگی کنیم.
اشتباههای رایج در انتخاب کلمه عبور
تو هر سیستم و سایتی که بخوایم عضو شیم و از سرویساش استفاده کنیم باید ثبت نام کنیم و نام و کلمه عبور برا خودمون بسازیم. اگه فرض رو بر این بذاریم که سایت مربوطه کلمه عبورها رو هش شده ذخیره میکنه، متاسفانه خودمون برخی اشتباهها رو مرتکب میشیم تا دو دستی اطلاعات حسابهای کاربریمون رو تقدیم دیگران کنیم و …