من که دانشجوی علوم پزشکی نبودم!

خب دو روز پیش داشتیم از همایش باحال توسعه‌دهندگان وب که بچه‌های خوب مدرسه استانداردهای وب برگزار کرده بودن، برمیگشتیم، که یهو دو تا دختر با لباس فارغ التحصیلی از دانشگاه اومدن بیرون و منم رفتم سمتشون که به‌به و موفق باشین و خنده و این چیزها، خب من واقعن خوشم میاد از این لباس‌هاشون :)) . در حالی که خیلی شادتر شده بودم، دوباره دو تا پسر از در دانشگاه اومدن بیرون با همون لباس‌ها، و من باز رفتم که به‌به و موفق باشین و … و در ادامه گفتم من می‌تونم با کلاهتون عکس بگیرم، و اون آقا پسر باحال گفت بله بله و کلاهو از سرش برداشت داد به من، و دوستش گفت می‌خواین روپوشش هم بدم؟ و من با لبخند گفتم بله و شالش رو هم دادن، و همونجا پیام‌ ازم عکس گرفت و فارغ‌التحصیل شدم :)))))))))))))))))))))))))))))))))))) .

همون لحظه تو اینستاگرام پیام جانم عکس رو گذاشت، و نوشت که نسرین یهو الان فارغ‌التحصیل شد، و دوستان تبریک گفتن. خب رو شالش نوشته که دانشگاه علوم پزشکی :))) یعنی نخواستم ریا بشه، و من یواشکی داشتم تو یکی از رشته‌های علوم پزشکی درس میخوندم و نگفتم :))))) . البته خب آرمش زیاد مشخص نیست، و از اونجایی که دوستان می‌دونستن من دانشجو هستم/بودم، انتظار فارغ‌التحصیلی داشتن :)) دوستان گلم که بهم تبریک گفتین خیلی باحالین و دوستون دارم :* ، من فکر نمیکردم باور کنین! فقط یه عکس تو وسط خیابون و با لباس‌های پسر فارغ‌التحصیل شده مردم بود :)))))) خواستم شفاف سازی کنم.

حتمن واقعی فارغ‌التحصیل میشم و از این جور لباس‌ها میپوشم :))))

** اینم بعدن اضافه کردم، جا داره از اون دختر‌ خانم‌های باحال و شاد با اون همه انرژی خوبشون تشکر کنم. و بخصوص و بخصوص از اون دو تا آقا پسر گُل و محبتشون به من. در آخر از خانواده رجبی هم ممنونم :))))