این کتاب هم یکی از معدود کتابهایی هست که اول فیلمش رو دیدم بعد کتابش رو خوندم. کتاب غرور و تعصب رو مسئول کتابفروشیای بهم معرفی کرد که ایشون خودشون هم فیلمش رو دیده بودن. ما هم فیلمش رو تهیه کردیم و بعد از اینکه تموم شد گفتم حتما کتابش جذابتره. کتاب رو تهیه کردم و شروع کردم به خوندنش، و جالب اینکه فیلم به کتاب خیلی نزدیک بود. یعنی با دیدن فیلم غرور و تعصب چیز زیادی نسبت به نخوندن کتاب از دست نمیدین. هر چند به نظرم کتاب باحالتره و فیلم هم باحالتره. بستگی داره دیگه 🙂
رمان غرور و تعصب دومین اثر نویسنده انگلیسی جین آستین هستش. رمان خیلی خوبیه در نوع خودش. با نوع زندگی و دغدغههای مردماش آشنا میشیم و خیلی چیزای دیگه که خودتون باید کتاب رو بخونین.
یه ذره از این رمان بگم :
داستان به محوریت الیزابت که دختر دوم یه خانواده ۷ نفری هست میچرخه. خانواده بنت ( پدر و مادر و ۵ تا دختر مجردشون ) تو یه دهکده تو مزرعهشون دارن زندگی میکنن و چون پدر خانواده پیر هست و احتمال مرگ آقای بنت و در نتیجه از دست رفتن زمین و خونه از دست خانواده هستش، خانم بنت با تمام قوا داره سعی میکنه دختراشو شوهر بده تا بعد از مرگ شوهرش به قول خودش آواره نشن. – برای توضیح بعد از مرگ شوهر/پدر خانواده مال و اموال به پسر خانواده میرسه و چون خانواده بنت پسر ندارن مال و اموال به نزدیکترین قوم و خویش پسر میرسه، و همسر و دخترها مجبورن خونه رو ترک کنن-
یه مهمونی توسط خانواده بینگلی که خیلی متمول هستن، و برای کاری به دهکده اومدن برگزار میشه. خانواده بنت به قصد ایجاد رابطه و در نتیجه شوهر دادن دختراش به مهمانی میرن و جین و چارلز بینگلی (پسر خانواده بینگلی) با هم میرقصن و از همدیگه خوششون میاد. و الیزابت از آقای دارسی که دوست چارلز بینگلی هست خوشش میاد، اما به طور ناگهانی میشنفه که دارسی به چارلز میگه الیزابت اونطور که باید جذاب و خوشگل نیست. با این برخورد و رفتار دارسی، الیزابت اون رو فرد خودخواه و مغروری میبینه. هرچند که واقعن مغرور هم هست 🙂 . و ادامه قصه که چه اتفاقهایی میوفته، جین و چارلز به کجا میرسن و الیزابت چی کارا میکنه. البته کل داستان در مورد این دو تا خواهر نیست. گفتم که 5 تا دخترن و مامان باباشون.
کتابی که دست منه از انتشارات سمیر و مهتاب (ناشر همکار) هستش و به ترجمه شهرام پورانفر و هادی عادل پور و باید بگم اصلن ترجمه خوبی نیست و اگه خواستین این کتاب رو تهیه کنین اینی که من گرفتمو نگیرین یا قبلش حتمن یه چند صفحه ای ازش بخونین تا ببینین باهاش راحتین یا نه، خب من راحت نبودم. :))
شخصیت الیزابت جذابه به نظرم و دارسی هم :)) یه چیز دیگه «اما تنانت » ادامه داستان غرور و تعصب رو با اسم «پمبرلی» نوشته که تو کتابی که دست منه هم هستش و هنوز نخوندم. ماجرای بعد از ازدواج و اینا :))