اصلن فکر نمیکردم که یه روزی یکی از بچههای توییتر داستانی رو بنویسه و من اونقدر خوشم بیاد که صوتیش کنم. چند روز پیش پیامی لینکی بهم داد که نسرین این داستان رو بخون فرود نوشته. منم شروع کردم خوندم، بار اول برام گیج کننده بود و دوباره خوندم و یه چیزایی دستگیرم شد و سهباره خوندم و بعد دیدم اااا چقدر خوبه :)))) این شد که گفتم باید و حتمن من این رو صوتی کنم. اجازه گرفتم و فرود هم اوکی داد و این شد که دارم این پست رو مینویسم.
خلاصه مرسی از فرود که همچین داستان باحالی نوشته و مرسی از پیامم که لینکش رو فرستاد بخونم، و مرسی از خودم که اینقدر ذوق داشتم برای صوتی کردنش . راستی این داستان رو میتونین تو وبلاگ فرود بخونین، اسمش هست «یک».
داستان صوتی یک از فرود
تو ذهنم یه چیزهایی بعنوان طرح برای این داستان هست، اگر بتونم قشنگ روی کاغذ بیارمش، حتمن میکشمش. وقتی طراحیم خوب شه، تصمیم دارم برای چندتا از داستانهای محبوبم خودم طرح بکشم، بدون در نظر گرفتن اینکه طرح دارن یا نه .
چرا dna اش کافی نبود آخه؟