والا یادم نیست این چندمین بارمونه که ارباب حلقهها رو شروع کردیم و داریم میبینیم. آدم ازش سیر نمیشه آخه. هر چی میبینی بیشتر خوشت میاد، چیزهای بیشتری میبینی و بیشتر لذت میبری. چی نوشته جی. آر. آر. تالکین و چی ساخته پیتر جکسون. دست مریزاد به همشون.
تو بعضی فیلمها، یه صحنههایی هست که احساسات رو گیر میندازه یا باید خفهاش کنی یا بریزی بیرون. من کسی هستم که نشون میدمش اگه هیجانزده بشم، گریهام بگیره، وحشت کنم، بترسم، بخندم، حرصم بگیره و … هر چی باشه من نشون میدم. یه صحنه ای آدم رو ممکنه به گریه بندازه، و وقتی فیلم رو برای بار دوم ببینی، اون احساسات همونقدر برانگیخته نمیشه که بار اول، یعنی ناراحت میشی اما گریه نمیکنی! ولی خب همیشه اینطور نیست.
من هر وقت ارباب حلقهها رو میبینم، اونجایی که برومیر داره نفسهای آخرش رو میکشه، شمشیرش رو میذاره رو سینهاش و با پادشاهش بیعت میکنه، من همین الان بغضم گرفت، آره اون صحنه من بدون استثنا گریه میکنم. انگار بار اوله دارم میبینم و بشدت ناراحت میشم و عجیب اینکه منم با آراگورن بیعت میکنم. نمیدونم با این دفعه چند بار شده که من با آراگورن بیعت کردم. البته من چندجای فیلم هست که باهاش بیعت میکنم، بعضی جاها هم پا میشم وایمیسم به افتخارش. ممکنه خنده دار جلوه بده، من خودم خندم میگیره اما این جاست دقیقن همینجاست که باید گفت چه میکنی با ما تو ارباب حلقهها.
بوس به همه دستاندرکاران این فیلم :*************