چند وقت پیش پیام بهم گفت که قراره چتجیپیتی برای کاربران عضوش محتوای بزرگسالان تولید کنه، درتی تاک مصنوعی، +۱۸ یعنی… اولین چیزی که به ذهنمون رسید این بود که دیگه چتجیپی و امثالشون هم نزدیک ترکیدن حبابشونه، برای پول در آوردن میگن بیاین «حال مصنوعی» به مردم بدیم- من در آوردی است، حال که هوش مصنوعی میده رو نوشتم حال مصنوعی. مشکلی با این «حال مصنوعی» نیست، داستان اینجاست که بهرهوریای که ازش یاد میکردن کو؟ چی نصیب ما مردم شد؟ چی نصیب قدرتمندان شد؟ هاا، بذارید هندل رو برعکس برگردونیم بریم چندین و چند سال پیش… بیاین بریم دو سه قرن پیش.
اوایل انقلاب صنعتی، بهرهوری بالا رفت. اون همه ماشین و کارخونه (ماشین بخار، کارخونه ریسندگی، راهآهن) دنیای تولید رو دگرگون کردن. اما وضعیت مردم عادی نسبت به قبل کارخونهها واضحن بدتر شد- کارگرها ساعتهای طولانی کار می کردن مثلن یه روز کاری میتونست ۱۲ ساعت باشه و با دستمزد بسیار پایین، کارگرها در شرایط سخت و وحشتناک کار میکردن، بچهها رو برای ساعتها به کار در کارخونهها وا میداشتن، محیط زندگی مردم بد و حتا بسیار کثیف بود- داستان همون نبود فاضلاب ها و اینها، هر چی بود و نبود وسط کوچه ریخته میشد – این شرایط و محیط باعث بیماریهای زیادی شد و خلاصه از اون ثروت و رشد و بهرهبرویای که تکنولوژی به میون آورده بود، سهم ما مردم به قولی هییچ و سهم صاحب کارخانهها و سرمایهدارا سر به فلک میزد.
از اواسط قرن نوزدهم به بعد، کم کم ورق برگشت. مردم فهمیدن که پشت این سود و بهرهوری دقیقن کیها دارن کار میکنن، چه اتفاقی داره براشون میوفته و کی ها دارن سود میبرن! یه زمانی میگفتن که خب مردم فقیر باید فقیر بمونن که کار کنن، اصلن همین که بهشون کار میدن باید خوشحالم باشن که کار دارن..، اون نگاه کم کم برگشت سر اینکه فقیر بودن مردمی که دارن کار میکنن به خاطر اینه که ثروت داره میره تو جیب عدهای محدود! اون موقعها بود که اتحادیههای کارگری شکل گرفت، و تغییراتی داده شد:
قانون رو عوض کردن،
ساعت کاری رو کم کردن،
دستمزد رو افزایش دادن- نه کارگر با کارفرما چیزی شبیه قراردادی که اتحادیه مشخص میکرد،
کار کودک رو کمکم ممنوع کردن،
کارگرها میتونستن حق تشکیل اتحادیه داشته باشن، نماینده داشته باشن، اعتراض و اعتصاب کنن.
سود اگه بالا میرفت کلش نصیب کارفرما نمیشد و باید با کارگر سهیم میشد مثلن با افزایش دستمزد، بیمه شغلی و …
نتیجه اینها چی شد؟ وقتی قرن ۲۰ام تکنولوژی یه جهش بزرگ دیگه داشت- برق و تولید انبوه و کارخونههای خودرو و وسایل الکترونیک- وضعیت مردم عادی بهتر بود، کارگرها میتونستن خونه و ماشین بخرن، بچه هاشون رو بفرستن دانشگاه، مردم عادی کرامت داشتن و به قولی این دفعه تکنولوژی سودش برای مردم عادی و طبقه کارگر هم بود. یکی از تاثیرگذارترین آدمها اون موقع فورد بود- برین خودتون سرچ کنین بخونین.
برسیم به واخر ۱۹۰۰- سالهای بعد ۱۹۸۰. سیاستها عوض شد و موج آزادسازی مالی، جهانیشدن، و ایدئولوژی «ارزش سهامدار» باعث شدند قدرت اتحادیهها بهطور سیستماتیک ضعیف شه. تو همین اوضاع موج بعدی تکنولوژی اومد: کامپیوترها، اینترنت، بعد هم که یادگیری ماشین و … . این موج جدید تکنولوژی هم پتانسیل این رو داشت که مثل دوره قبلی بهره وری رو بالا ببره و سودش به جیب مردم عادی هم بره و زندگی ما مردم عادی و کارگرها بهتر از قبل شه حتا. اما اینبار افسار تکنولوژی به دست صاحبان قدرت و سرمایهداران و صاحبان شرکتهای بزرگ بود و با هدف کاهش هزینه کار، کنترل مردم و مشتریها، سود بیشتر رو تو جیب خودشون گذاشتن-یعنی ضد مردم عادی و اتحادیهها.
اشتباه برداشت نشه، این به معنی این نیست که اینترنت و کامپیوترها و هوش مصنوعی بدن که همچین نتیجهای داشته. تکنولوژی لزومن بد و یا لزومن خوب که نیست یه ابزاره همین. مهم اینجاست که چه طوری ازش استفاده بشه، مهم اینجاست که کی تصمیم میگیره این ابزار رو به چه سمتی هدایت کنه و کجا ببرتش، مهم این جاست که نیروی بازدارندهای این وسط داریم که قدرت مخالفت و مقاومت داشته باشه ؟ آیا تکنولوژیای که داریم ازش استفاده میکنیم داره ما رو از دموکراسی دور میکنه؟ آیا ما بازیچه دست صاحبان شرکتهای بزرگ شدیم؟
یه مثال بزنم، فیسبوک و پلتفرمهای شبیهش کلی دارن از تبلیغات استفاده ميکنن و سود ميبرن! برای تبلیغات نیاز دارن که دادههای زیادی از مردم بدست بیارن، برای تبلیغات بیشتر و سود بیشتر نیاز دارن که مردم رو بیشتر درگیر پلتفرمها کنن، برای اینکه مردم رو بیشتر درگیر کنن به دادههای بیشتری از مردم نیاز دارن و اینکه احساسات مردم بیشتر به قولی برانگیخته شود، برای برانگیختن احساسات مردم هم که اجازه میدن خبر دورغ پخش شه، نفرتپراکنی زیاد باشه و چه و چه و چه تا پول بره تو جیب یه عده… حالا هوش مصنوعی رو هم به داستان اضافه کنین- از تکنولوزی برای شکلدهی سیاست و روان جامعه استفاده میکنن. این وسط این سم آلتمن و بقیه هم از تحلیل دادهها به این نتیجه رسیدن که با پورن مصنوعی میتونن بیشتر مردم رو درگیر چتجیپیتی کنن، سابسکرپشن بگیرن و پول بیشتر بدست بیارن!
اسم فیسبوک رو بالا آوردم، حالا این همون فیسبوکی است که نقش مهمی در بهار عربی داشت. ببینین این همون لزومن بد یا خوب نبودنشه، مهم نحوه استفادهشه. اوه بله، البته اگر بذارن ازشون درست استفاده کنیم. مثلا بعضی (بعضی؟!) دولتها و حکومتها میان اینترنت و شبکههای اجتماعی رو سانسور و کنترل میکنن تا بتونن مردم رو کنترل کنن… ببینین دقیقا مثل همند. دولتها، صاحبان سرمایه، صاحبان شرکتهای بزرگ همه اینها الگوی شبیه هم دارن: کنترل مردم برای نگهداشتن قدرت. البته این محدود به لیست بالا که نیست، حالا نریم سراغ اینفلوئنسرها که برای خودشون نوبری هستن.
داستان همونه که تکنولوژی داره کجا میره، کی داره میبرتش! به قول مولانا با تحریف : به کجا ميروی آخر ندهی سود مرا، مثلن! جایی که بشه از تکنولوژی بیشتر مثلا در صنعت دارو و بهداشت و سلامت و آموزش استفاده بشه، دولتها بیشتر ازش برای ابزارهای کنترل و شناسایی مجرم و شورش قبل وقوعش استفاده می کنن; صاحبان شرکت های غول پیکر هم برای نظارت کارگراشون، کنترل مردم د رجهت سود خودشون و سود دولتها (تاثیری که در انتخابات دارن – حالا هوش مصنوعی رو هم به داستان اضافه کنین).. خلاصه همون پانوپتیکون به شکل مدرن: نظارت بیشتر برای کنترل بیشتر.
اینکه خیلی دارک شد؟ هوم! خب به نظر من دارکه و همینطور که فکر میکردم نوشتم، میتونه اشتباه باشه؟ شاید بعضی قسمتهاش – بلاخره بعضی جاها نظر شخصیمه بعضی جاها تاریخ. روی سفیدی هم داره این تکنولوژی؟ البته که داره، اما قدرت مقابله با روی سیاهش کمه. در هر حال همونطور که از قرنها پیش اومدیم تا اینجا، ورق میتونه برگرده- فقط اینجا به نظرم باید صداها و روایتها شنیده بشه.
پایانبندی



