اثر شلدون

اونهایی که سریال بیگ‌بنگ تئوری رو دیدن، این صحنه رو که یادتون هست؟ تو راهرو داشتن گپ می‌زدن که پنی گفت برنامه شلدون چیه دختر و پسر؟ والویتز گفت «تکثیر سلولی»، اونقدر غذای تایلندی می‌خوره که یکهو دوتا میشه :)))) بعد شب‌ش لئونارد تو خواب می‌بینه که شلدون خیلی غذا می‌خوره و یکهو دوتا میشه :))) خب موضوع اینه که انگاری همچین چیزی ممکنه. یه جورایی البته، نه دقیقن همین.

یه گونه از کنه هست به اسم «اوپیلا نوا» که تک جنسیه، ماده است. بعد این تولید مثل هم میکنه. زیست‌شناس‌ها فکر می‌کردن که این کنه خیلی زبله و دور از چشم این محقق‌ها میره با یه جنس نری از اون کارها می‌کنه. بعد فهمیدن که نخیرم، این گونه می‌تونه تنهایی تولید مثل کنه، بصورت غیرجنسی.

به این نوع تولید مثل می‌گن «اثر مزلسون». اگه یک ژن تو بدن موجودی باشه که بشکل غیرجنسی تولید مثل میکنه، این ژن رفته رفته تغییر میکنه. و به این موجود امکان تنوع ژنتیکی رو می‌ده.

خلاصه وقتی ما خبر رو خوندیم یاد شلدون افتادیم :)) به همین خاطر هم این پست رو نوشتم، یادی کرده باشیم از تکثیر سلولی شلدون. شاید بهتر بود اسم این نوع تولید مثل (تولید مثل غیرجنسی) رو به جای «اثر مزلسون» می‌ذاشتن «اثر شلدون».

لینک خبر رو اینجا بذارم خودتون بخونین.

زن باید … مرد باید …

اینکه از فدراسیون فوتبال ایران در برابر شکایت فدراسیون فوتبال اردن که برگشته گفته زهره کودایی مرده، صدایی در نیومده اصلا تعجب نمی‌کنم. یکی نوشته بود فدراسیون فوتبال ایران عادت داره جریمه بده تا بگیره، در هر حال. چیزی که می‌خوام بنویسم ربطی به فدراسیون فوتبال نداره.

اینکه به زنی بخاطر هیکل یا قیافه‌اش نسبت مرد بودن بدن و مسخره‌اش کنن، خیلی کار پست و بی‌معنیه. زن باید ظریف و زیبا باشه و اگر تو زنانگی رو نداری یا قدرتمندی، پس مسخره میشی و بهت می‌خندن و … . برعکسش هم هست، مردی رو بخاطر اینکه صورتش شبیه زن‌ باشه، یا قدرتمند نباشه مسخره میکنن و دست‌میندازن. قلدری میکنن (آنلاین و آفلاین) و اون آدم رو اذیت میکنن.

ببینین زن باید … دیگه بقیه‌اش مهم نیست هر چی بیاد بعدش چرت محضه. همینطور مرد باید … اینم دیگه بقیه جمله‌اش مهم نیست چون هر چی باشه بعدش چرت محضه. نه قیافه خاصی مختص زن‌هاست نه ظرافت خاصی و نه هیکل خاصی. وقتی تعریف‌ها از بیخ اشتباه و غلطه، داستان میشه همین. سلیقه آدم‌ها هم به خودشون ربط داره، چیز کلی نیست.

بعد میری ناراحتی‌ مردم از این داستان رو می‌بینی که بعضیا نوشتن تو از هزار مرد هم مردتری، تو مردی اینها مرد نیستن، تو زنی ولی آیا اینها مرد هستن؟ و بگیر و برو. ببینین تمام این حرفها هم به برتر بودن مرد به زن اشاره میکنه، شاید متوجه نیستن چی میگن و شایدم میدونن و باورشون همینه.

من شدیدا نسبت به چرت و پرت‌هایی که علیه زهره کودایی گفته شده ناراحت و عصبانیم. چون این حرفها متوجه هر زنی میتونه باشه که با معیارهای این جامعه احمق یکی نباشه.

جامعه احمق فقط معیار تعیین میکنه برای زن و مرد بودن، چه بسا خیلی از زنها و مردهایی که تابع این معیارها هستن هم اونطوری که میخوان باشن نیستن، شاید خودشون رو تو خودشون خفه میکنن، شاید از ترس قضاوت و بولی شدن طور دیگه رفتار می‌کنن.

پایان‌بندی

صحنه 15+

امروز تو باشگاه با صحنه بسیار بسیار عجیبی روبه‌رو شدم. نگاهم افتاد بهش و رد شدم و رفتم و بعد گفتم نه نه من از این اتفاق‌ها به‌سادگی رد نمی‌شم.و برگشتم و با موبایلم یه عکس از حادثه گرفتم.

می‌بینین که تو عنوان نوشتم 15+ یعنی 15 سال به‌ بالا ها می‌تونن این رو ببینن. حالا من اینجا از این دکمه‌های مسخره نمی‌ذارم که اگه 15+ هستین کلیک کنین که ادامه رو ببینین و اگه نیستین این یکی دکمه رو کلیک کنین که بگم مطمئنی، مطمئنی نمی‌خوای یه بار در عمرت دروغ بگی و بزنی بالای 15 هستم و ببینی؟ اینجا ما ازت شناسنامه نمی‌‌خوایم! البته این روالی که برای «نخیر بالای 15 سال نیستم» نوشتم رو الکی از خودم در آوردم. کی تا حالا زده من بالای 15 یا 18 و … نیستم؟ کسی نمی‌دونه بعدش چی میشه :)))

ادامه خواندن صحنه 15+

صبح است ساقیا

یکی دو ساعت پیش تو آشپزخونه که بودم یکهو یاد یکی از دوستان دوران ابتدایی‌م افتادم، خودش نه البته، مادرش. سوم یا چهارم ابتدایی بودم یه رفیقی داشتم که موهاش خیلییییییی بلند بود، یه جورایی رنگ موهاش بور بود. کلن موهاش خیلی خوشگل بود. موضوع موهای دوستم نیستش اصلا :))

یه روز تو مدرسه با هم قرار گذاشته بودیم که چون خونه اون‌ها بین خونه ما و مدرسه است، من برم دنبالش و با هم روونه مدرسه بشیم. من فرداش پاشدم و صبحونه خوردم و حاضر شدم و رفتم سمت خونه این دوستم‌اینا. در زدم و مادرش در رو باز کرد. من از دیدن چیزی که دیدم تعجب کرده بودم، صبح ساعت 7:30 اینطورا باید میشد،‌چون ساعت 8 باید سر کلاس می‌بودیم، یعنی 10-15 دقیقه به 8 باید تو مدرسه سر صف حاضر می‌شدیم. مامان دوستم که در رو باز کرد دیدم موهاش رو درست کرده، آرایش کرده، لباس شیک پوشیده، و شماعی‌زاده هم داره میخونه. ساعت 7:30 صبح. خیلی هم خوش‌برخورد و پر انرژی حالمو پرسید و دخترش رو صدا کرد که بیا دوستت اومده.

ادامه خواندن صبح است ساقیا

Enirevlow

به یه کشف خیلی کوچک و شاید بزرگ و مهم (نمی‌دونم اینجاشو هنوز) دست پیدا کردم. چند وقت پیش من دوباره بدنمو سیاه و کبود کردم. نزدیک بود بیوفتم که نیوفتادم، یعنی هنرهای رزمی بخرج دادم و ولو نشدم رو زمین، ولی پام محکم خورد به یه میله آهنی. خلاصه زیاد هم درد نگرفت، اما وقتی رسیدم خونه دیدم پام کبود شده اندازه یه نعلبکی. پر از رنگهای بنفش و سبز و زرد و آبی‌تیره و قرمز و خلاصه آشفته بازاری بود برای خودش.

حالا یه چند روزی هست که کبودی‌ داره کم میشه، نکته اینجاست که طبق مشاهدات این حضرت و حضرت پیام، کبودی‌ها از داخل کمتر میشه. فکر کنین یه دایره توپر دارید و یه دایره کوچک تو مرکزش شکل گرفته و هی داره بزرگ‌تر میشه. یعنی کبودی از داخل به بیرون هی کم و کم‌تر میشه. اینترستینگ نه؟ هومم حالا وظیفه شما اینه که اگر جایی‌تون کبود شد، اولندش مراقبت کنین از خودتون ولی خب همه می‌دونیم که پیش میاد، حواستون باشه که چطور خوب میشه: از داخل به بیرون؟ از بیرون به داخل؟.

درستش این بود که من می‌رفتم در موردش سرچ می‌کردم ولی نرفتم دیگه :)) ولی اگه روال خوب شدن کبودی همین‌‌ طور باشه، آخه چرا؟ مثل صف میمونه؟ کسی که اول بیاد اول میره؟محاسبه زمانش ممکنه مسخره باشه، ولی اول از داخل کبودی شکل گرفته و سریع بزرگ شده، پس اونجا اول خوب میشه؟ میتونه میتونه.

و اما عنوان! از اونجایی که جناب wolverine از اینور زخمی میشد و از اونور خوب میشد و ماها اینطور نیستیم، اسمش رو به پیشنهاد پیامم برعکس کردم و شد enirevlow. اینم اینترنستینگ هوم؟!!!

بی‌ارتباط با موضوعه اما دوست دارم بگم. امروز خیلی اتفاقی بیرون که بودم آهنگ Ode to my family رو شنیدم و دلم برای دولورس تنگ شد! عجیبه آدم دلش برای کسی که فقط موزیکش رو گوش میداده تنگ شه؟ نه اصلا. با اینکه شنفتن آهنگش لذت‌بخش بود اما ته دلمم ناراحت بودم از نبودنش.

جمله آخر خوب

کاندوم انبار کنین

خبر تصویب طرح جوانی جمعیت (O_O) رو شنیدم حقیقتش ماتم برد. آخه تو همین جمعیتی که هست برای مردم چیکار کردن که تازه میخوان بیشتر شه؟ مردم رو کم نکنین نمي‌خواد بیشترش کنین. مردم دارن تو فقر دست و پا میزنن، فقر مالی میاد دنبالش هزار جور فقر دیگه هم میاد. تازه حریم خصوصی مردم هم هست که خب البته براشون مهم نبوده و نیست. وقتی تعیین میکنن که اگر زنی چی بپوشی و چی نپوشی و اگه به دلخواه ما نپوشی سرت رو میکوبیم به ون و میبریمت، دیگه چه بحثی از حریم شخصی مردم مطرحه؟ حریم خصوصی مردم دیگه اونقدر زیر پا له شده که معنی‌ش رو از دست داده، چیزی ازش نمونده.

شعارهای پوچ و توخالی و بی‌معنی و بی‌اساس و بی‌نهایت مسخره و مضحک که بزاین بهتون پول و پله می‌دیم! ماشین جوجه کشی با مزایا. آخه مملکت تو مشکل اقتصادی غرق شده، دست و پا هم نمیزنه دیگه قشنگ رفته تو عمق، بعد از کجا میخوای این پول‌ها رو بدی؟ کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی. کارگرها و کارمندها اعتراض میکنن که پولشون عقب افتاده چند ماه، یا با این حقوق و شرایط خرج خونواده رو نمیتونن بدن. خرج همینی که هست رو نمی‌تونین برسونین بعد میگین نه بیشتر شه و پول و پله میدیم؟ فقر و بدبختی و فساد بیشتر؟

فردا پسفردا شب سر زده میرن خونه مردم با تفنگ وامیسن بالا سر زن و شوهر که یالا یه حرکتی بزنین، یا تایم‌ می‌ذارن که اگه ازدواج کردید سر سال باید یه بچه تحویل جامعه بدید، و الا کاری می‌کنیم که بچگی‌تون فراموش‌تون بشه. کنترل مغز و لباس زن‌ها و مردم رو بدست گرفتن کافی نیست باید کنترل بدن زن‌ها و طرز استفاده از آلت تناسلی مردم رو هم بدست بگیرن. تازه اینم میشه یه دلیل قانونی و شرعی دیگه برای مردها که برن چندتا زن بگیرن،‌ پول و پله هم نمی‌خواد دیگه حتی،‌ دولت پولش رو میده. یه مرد با هزار تا زن و میلیون ها بچه با کلی زمین و پول و هزارها مزایای دیگر. آره آره همینطوره، چرا کاپ درست نمی‌کنین؟

بدبختی دیگه اینکه چند ماه بعد هم انواع مریضی جنسی عود میکنه، سقط‌ جنین تو شرایط ناسالم بیشتر میشه و سلامتی زن‌ها بخطر میوفته، یا دکترها پول خیلی زیاد میگیرن که دلیل پزشکی برای سقط جنین رو کنن، اینم فساد بیشتر. اونقوت کی باید به فکر حل مشکل باشه؟ فکر می‌کنین مسئولهای کشور؟ نخیرم، مردم همه هزینه‌های این طرح بدبخت کننده رو میدن. هنوز کووید 19 داره قربانی میگیره، کی هزینه داد وقتی واکسن نمیاوردن تو کشور؟ مردم هزینه دادن، مردم مردن، خانواده ها داغدار شدن، زندگی‌ها بد و بدتر شد. همیشه مردم هزینه میدن.

مرسی مربی

لیست آهنگ‌های یکی از مربیان یکی از باشگاه‌هایی که میرم خیلیییی بی‌اندازه به سلیقه من نزدیکه و همین باعث شده تقریبا تو همه کلاس‌هاش شرکت کنم.

حالا مگه خودم نمی‌تونم اون آهنگ‌ها رو بشنوم؟ البته که می‌تونم، اما نکته اینجاست که اون فضای و انرژی چندین نفری که همه ورزش میکنیم و مربی داد میزنه و وحشی بازی در میاره رو تنهایی که نمی‌تونم اجرا کنم :)) باید برای اون فضا و شنیدن آهنگ‌های محشرش سر کلاس‌هاش باشم. تازه من تنهایی ورزش کردن رو بیشتر می‌پسندم، چون برنامه خودم رو می‌رم جلو. اما میگم دیگه اون فضا من رو دیونه میکنه و باید باشم اونجا.

یه بار یکی از آهنگ‌ها پخش شد برگشت گفت En sevdiğim şarkı، یعنی بهترین آهنگی که دوست دارم یا همچین چیزی، حتی اولش هم باهاش یه ذره رقصید. من اینقدر خوشم اومد، هم آهنگ عالی بود و هم حس مربی. تازه اون آهنگ رو هم منم خیلی دوست دارم. مربی اگه هستین اینجوری باحال باشین و موزیک و ترانه‌های درست و درمون پخش کنین.

با اینکه احتمال اینکه مربی اینجا رو ببینه و بخونه تقریبا صفره، بهرحال مرسی مربی مرسی که آهنگ‌های خوب گوش میدی و برای ما هم پخش میکنی، قدردانت هستیم، از طرف یکی از شاگردان همیشه حاضر در کلاست :)))