صنعت فشن! آری یا نه؟

داشتم یه چیزی میخوندم و برام سوال پیش اومد و با خودم دودوتا چهارتا میکردم و گفتم اینجا هم بنویسم دیگه 🙂 . ببینین میدونیم که فشن چقدر قدرت کنترل کنندگی و راهبری داره. همین فشن هستش که تعیین میکنه چه زن یا مردی زیبا یا زشت هستش. یه زمانی مد این بود که زن‌ها چاق باشن، یعنی زنی که چاق بود یعنی ثروتمند بود و حتا نشونه سالم و سرحال بودنش بود، لپ‌های گل انداخته هم که اگر می‌داشت دیگه یعنی زندگی خوش و خرمی هم داشته. بعد گفت نه، زنی که بلند و لاغر هستش و پستون‌های کوچکی داره زیباست، زنی که بدنش بدون مو باشه جذابه و … . این چیزها البته به سادگی عوض نشدن، ممکن بود زنی تو خیابون بخاطر لباسش کتک می‌خورد، البته اون زمون شاید 100 سال پیش اروپا رو میگم، در مورد ایران که اون زمون این زمون نداریم. ممکنه الان بگین که فشن و مد برای مردها هم خط و نشون کشیده و میکشه، من هم نگفتم که نه!‌ صد در صد که همینه و خوشحالم که عوض میشه شرایط.

ادامه خواندن صنعت فشن! آری یا نه؟

از فوران آتشفشانی تا دوچرخه

یه مستندی می‌دیدیم درمورد ماشین‌های الکتریکی و اینها، و گذری زد به دوچرخه! یه چیزی در مورد اینکه دوچرخه چطور اختراع شد گفت که برام جالب اومد و گفتم حتما باید در موردش بخونم و بنویسم، چون برام جالبه. تازه ممکنه کسی دیگه هم استفاده کنه. اوکی بریم.

۵ آپریل سال ۱۸۱۵ یه کوه آتشفشان به اسم تامبورا (تو اندونزی امروزی و قبلا هند شرقی هلند )، فوران می‌کنه، که قدرتمندترین فوران آتشفشانی تو تاریخ بشر بوده. در اثر همین فوران کلی خاکستر وارد جو زمین می‌شه! آسمون تیره میشه و دما کاهش پیدا می‌کنه، به همین دلیل محصولات از بین میرن و قحطی میشه.

سال ۱۸۱۶ هم شد سال بدون تابستون! این قحطی تو اروپا روی زندگی مردم تاثیر زیادی می‌ذاره، طوریکه حتا علوفه برای اسب‌هاشون نداشتن و نمی‌تونستن همینطوری تو طویله نگهشون دارن و یا برای حمل و نقل یا بیش از حد ضرورت ازشون استفاده کنن.

بخاطر کمبود اسب‌های سالم، نیاز به چیز دیگه‌ای برای حمل و نقل بود، تا اینکه کارل درایس، مخترع آلمانی، ۱۲ ژوئن سال ۱۸۱۷ تو شهر مانهایم پرده از اختراع جدیدش برمی‌داره.

ادامه خواندن از فوران آتشفشانی تا دوچرخه

سلام سایبورگ

علیک سلام :)) حالا داستان اینکه چی شد دارم این پست رو می‌نویسم تعریف نکنم، مستقیم بریم سر اصل مساله. خب سایبورگ میشه موجودی که اجزای ارگانیک و مکانیکی رو با هم داره. اگه فیلم «نگهبانان کهکشان» رو دیده باشین، با شخصیت نبیولا آشنا هستین، خواهر گامورا و دختر تانوس. اگر این فیلم رو ندیدین – آخه چرا؟ چطور؟ برید ببینین دیگه :)) – آره اگه گاردین آو د گلکسی رو ندیدید، فیلم «پلیس آهنی» روبوکاپ رو که دیدید؟! خواهشا این رو دیگه نگین نه ندیدیم !! برید ببینین دیگه :))). حالا نبیولا و روبوکاپ قبلا یک موجود زنده با اجزای کاملا ارگانیک بودن دیگه، بعد میشن سایبورگ.

نبیولا

می‌خواستم با مثال نبیولا و روبوکاپ بگم که طبق تعریف رسمی، سایبورگ به موجود ارگانیکی میگن که اجزای مکانیکی ایمپلنت شده داره، یعنی اجزای مکانیکی در بدنش کاشته شده، جزیی از اون شده دیگه. اما بنظرتون واقعن این تعریف درسته؟ یعنی مهم اینه که اجزای مکانیکی حتما کاشته بشه که بگیم اون موجود سایبورگ هستش؟ مگه نه اینکه اگه اون جز کاشته شده رو بردارن اون موجود زنده، زندگیش و شاید زنده بودنش دچار مشکل بشه؟ خب ما هم که الان همینیم آخه!!! از لپ‌تاپ و موبایل و کتابخوان بگیر بیا برس به دست و پا و قلب و قرنیه مصنوعی! بعضی از این تکنولوژی‌ها رو ما به ظاهر دستمون میگیریم یا می‌پوشیم، مثل موبایل و عینک هوشمند، ( یکی دوسال دیگه شرکت نئورالینک و امثالش اینها رو هم تو بدنمون میکارن، دور نیست) و بعضی‌هاشون واقعن تو بدن بعضی‌هامون ایمپلنت میشه مثل قلب و قرنیه مصنوعی! حالا قلب و قرنیه مصنوعی رو جدا نکنن، ولی اگه موبایل رو از ما ها جدا کنن یا لپ‌تاپ رو چی میشه؟ مگه زندگیمون بدون مشکل ادامه پیدا میکنه؟

آره دیگه این همه آسمون ریسمون بافتم که بگم ما خیلی وقته که داریم میشیم سایبورگ و شاید خودمون حواسمون نیست. قرار نیست که حتما شبیه روبوکاپ بشیم که بگیم سلام سایبورگ.

می‌دونین چی فکر می‌کنم، بنظرم نیازی نیست نگران این باشیم که فردایی میاد که هوش مصنوعی علیه انسانها جنگ راه میندازه. چون اون هوش مصنوعی خودمونیم، انسانی به این شکلی که ما هستیم اون موقع باقی نمی‌مونه آخه :))))))

بهش فکر کنین سایبورگ‌ها :)))

روبوکاپ

زن: طلاقت می‌دم -دوران وایکینگها-

داشتم درباره والکیری‌ها چیز میز مي‌خوندم و لینک از اون صفحه به اون یکی صفحه و خلاصه چیزهای باحالی خوندم. چیزهایی که نمي‌دونستم و برام خیلی عجیب اومد. مثل همیشه دوست دارم چیزی که یاد گرفتم یا فهمیدم رو بنویسم. حالا چی فهمیدم:

وایکینگ‌ها تو سده ۸ تا ۱۱ میلادی زندگی می‌کردن دیگه!‌ ما الان سده ۲۱ میلادی هستیم، یعنی وایکینگها ۱۳ سده پیش بودن. اوکی چرا دارم هی تاریخ‌ها رو میگم؟ چون زنان تو دوران وایکینگ‌ها آزادی و قدرت بیشتری نسبت به زن‌های هم دوره خودشون و البته که چه عرض کنم صد البته نسبت به زن‌ها تو بعضی جاها همین دوران خودمون داشتن.

تو دوارن وایکینگ‌ها ، موقع ازدواج هر چند خانواده‌ها با هم در این باره گفتگو و مذاکره می کردن اما زن هم می‌تونست حرفش رو بزنه! این که چیزی نیست؟ اوهوم موافقم ولی برای اون موقع خیلی هم فوق‌العاده بوده، حالا این چی: زن می‌تونست شوهرش رو طلاق بده! یعنی می‌گفت اوکی دیگه نمي‌خوام تو رو یا زندگی با تو رو نمی‌خوام و طلاقت می‌دم!‌ برای اینکار کافی بود شاهد بیاره و جلوی اونها بگه که شوهرم رو طلاق دادم.مثلا اگه مرد میرفت سرزمین دیگه و نمیومد، یا مرد سه بار زن رو کتک می‌زد، یا اگه مرد به شدت دچار فقر مالی میشد و اینها زن می‌تونست طلاقش بده! بعد طلاق هم بچه‌های کوچک با مادرشون می‌رفتن و بزرگترها هم بر اساس ثروت و قدرت بین خانواده پدر و مادر ‌ تقسیم میشدن.

موقعی هم که می‌خواستن ازدواج کنن قراردی داشتن که اگر طلاق صورت گرفت مال و اموال اینها چطور تقسیم میشه. وقتی هم شوهر میرفت برای تجارت و وایکینگ‌بازی، زن مالک و صاحب اختیار همه چی بود! تازه زن‌ها فقط کارهای خونه رو نمی‌کردن و مثلا مدیریت زمین‌ها و خونه و مزرعه داری و رسیدگی به بیزینس‌های اینچنینی هم بر عهده کامل زنها بود، بخصوص وقتی که مردها نبودن.

بیش از ۱۰ سده پیش!! من منابع رو گذاشتم اگه دوست داشتین بیشتر بخونین.

منابع:

Women in the Viking Age

What Was Life Like for Women in the Viking Age?

بازی چلوار یا پچ‌ورک رو جور دیگه بازی کنیم

خب خب خب ببینم این پست رو چطور می‌خوام بنویسم. بازی پچ‌ورک که به اسم چلوار داخل ایران هم بومی شده، یکی از بازی‌های رومیزی جمع و جور و باحال و متفاوت هستش. اگر این گیم رو بازی کرده باشین،‌می‌دونین که چطوری هستش و منم قرار نیست که راهنمای بازی رو اینجا شرح بدم. چون خیلی‌ها بهتر از من نوشتن و ویدئو دادن، واقعا اینجا نیازی به شرح بازی نیست. چیزی که من می‌خوام بگم اینه که چطور این رو طور دیگه‌ای بازی کنیم.

اجزای بازی مشخصه:

  • یه سری پول
  • سه تا صفحه بازی
  • سه تا توکن
  • پچ‌ها یا وصله‌ها + 5 تا وصله تکی

خب، دو سه شب پیش بعد یک دست بازی کردن، پیام گفت این رو چطور می‌تونیم طور دیگه بازی کنیم، یه ذره فکر کردیم و هر کدوم نظر خودمون رو دادیم و امروز وقت شد و هر دو روش رو تست کردیم.

روش 1 :

تو این روش فقط به دو صفحه بازیکن و وصله‌ها نیاز داریم. همه پچ‌ها رو میریزیم وسط میز و هر بازیکن صفحه خودش رو برمیداره میذاره جلوش. بعد یه سنگ، قیچی کاغذ یا هر چیز دیگه‌ای مشخص می‌کنه کی بازی رو شروع کنه. این طوری میره جلو که هر کسی تو نوبت خودش یه پچ برای خودش برمیداره میذاره کنار صفحه‌اش. وقتی دو نفر به مساوی پچ برداشتن، بازی شروع میشه. ما ۳ دقیقه زمان دادیم که طولانی بود و شما می‌تونین ۲ دقیقه زمان بذارین. تو عرض دو دقیقه با همه پچ‌ها سعی مي‌کنین صفحه رو پر کنین. دست آخر می‌شمارین که چند تا خونه خالی مونده و مسلمن خونه خالی کمتر مشخص میکنه کی برنده شده.

روش ۲ :

مثل همون بالایی اما اینبار هر بازیکن یکی برای خودش برمیداره و یکی میده به بازیکن بعدی و اون یکی هم همینطور، یکی برای خودش و یکی برای اون یکی. زمان رو روی ۲ دقیقه ست می‌کنیم و بازی شروع میشه. مثل همون قبلی دست آخر هر کسی خونه خالی کمتر بیاره اون برنده است.

اکستنشن روش ۲ : :))))

تو این بازی اکستنشن وضعیت بازی قبل رو ثبت می‌کنین و بازیکن‌ها پچ‌هاشون رو با همدیگه عوض میکنن. همه پچ‌هاشون رو. یعنی می‌خوایم ببینیم که با پچ‌های همدیگه چطور می‌تونن بهتر صفحه رو پر کنن. دست آخر وضعیت‌‌ها با وضعیت قبلی مقایسه میشه.

سیستم امتیازبندیشون خب کامل نیست اما هر دو روش باحالن، بالاخره یک بازی و چند جور بازی کردن میچسبه. و خب خلاقیت همیشه برای مغز خوبه، بهش میچسبه یه جورایی :))))) جدن همینه اینکه سعی کنیم از یه آبجکت یا شی استفاده‌‌ای غیر از چیزی که براش به طور مشخص تعریف شده ببریم خیلی برای مغزمون خوبه. اینکه بتونیم مغزمون رو طوری یاد بدیم که بازی‌ها رو طور دیگه ببینه و سعی کنه راه دیگه پیدا کنه. به این فکر نکنیم که آيا این بازی درسته؟ آیا این سیستم بازی جواب میده؟ نکنین اینکارا رو، بجاش بذاریم مغزمون تفریح کنه و حالش جا بیاد.

اگر دوست داشتین اینطوری هم بازی کنین و خوش بگذرونین.

ورزش با مربی یا بی مربی؟ مسئله این است؟

من نزدیک دو سال میشه که خیلی جدی دارم ورزش می‌کنم، بصوت بخصوص میرم باشگاه‌های ورزشی یعنی. کلی در مورد ورزش کردن، عضله ساختن،چربی آب کردن، نوع تغذیه و چه چه مطلب و پست و ویدئو خوندم و نگاه کردم. حتا دو تا پست مربوط به چطور بخوریم و لاغر شیم و چرا ورزش می‌کنم و بدنم تغییر نمی کنه رو نوشتم.

خب الان چه حرفی برای گفتن دارم؟ عنوان پستم مشخصه! من هم با مربی و هم بدون مربی ورزش کردم، مربی حضوری رو تست کردم و مربی آنلاین رو هم. الان برای خودم و فقط برای خودم تصمیم گرفتم که یک سه چهار ماهی حتما با مربی ورزش کنم! چرا؟ چون من حد و حدودی تو ورزش کردن برای خودم مشخص نمی‌کنم! اینطور بنویسم بهتره مثلا میگم حدم اینه و باید این رو جا‌بجا کنم یعنی نمی گم که همینه دیگه بیشتر از این نمي‌تونم وزنه بزنم یا نمی‌تونم سریعتر از این ورزش کنم، من باید همه اینها رو جا‌به‌جا کنم! متاسفانه به همین خاطر هم چندبار به خودم آسیب وارد کردم: یه بار دستم کلن باد کرد، کوفتگی عضله :))) یه بار کمرم آسیب دید :))) گردنم اوه اوه گردنم :)))) و آسیب‌های جزیی دیگه. درسته همه این آسیب‌دیدگی‌ها برطرف شده رفته، اما اگر مربی داشتم بهم گوشزد می‌کرد حواسش بهم بود و اون اتفاق‌ها نمی‌افتاد. یعنی با حضور مربی که شرایط فیزیکی و روش من رو می‌دونه، ورزش کردن برای من بهتره تا بدون مربی.

حالا، تو باشگاه چندین بار شده که دیدم مردمی که یک حرکتی رو اشتباه می‌زنن، همون داداچ داری اشتباه میزنی! اما شوخیش به کنار، وقتی یک حرکت رو اشتباه بزنیم ممکنه به بدنمون در دراز مدت و حتی کوتاه مدت آسیب وارد کنیم! آدم‌هایی که سال‌ها ورزش کردن هم ممکن است حرکتی رو اشتباه کنن! بودن یک مربی حرفه‌ای و متخصص برای همینه که حداقل آسیب بخاطر روش اشتباه به خودمون نزنیم.

ادامه خواندن ورزش با مربی یا بی مربی؟ مسئله این است؟

ادامه نقاشی‌هام

این پست که یادتون هست : چی شد که یک ماه پیش طراحی رو شروع کردم ؟ خب من که ول نکردم نقاشی رو و هیچ توش بهتر و بهترم شدم. فوریه امسال شروع کردم و الان دیگه آخر ساله، واو 2020 داره تموم میشه. بگذریم بریم سراغ نقاشی‌ها، ببینین هنوز نتونستم از تصورات خودم چیزی بکشم، هر چی می‌کشم یه طرحی بوده که تو اینترنت دیدم و یا استادم بهم داده! بله دیگه بالاخره گفتم حالا که اینقدر پیگیر نقاشی کشیدن هستم‌چرا استاد نگیرم؟ البته نظر پیام بود که حتما برو کلاس و استاد داشته باش تا حرفه‌ای یاد بگیری. اگه براتون سوال پیش میاد که برای حرفه‌‌ای شدن آیا نیاز به استاد و کلاس بود که باید بگم به خودتون مربوطه جوابش بعضی وقتها نیازه بعضی وقتها نه، این چیزی هست که به خود آدم مربوط می‌شه. حالاااااا چند از نقاشی‌های دیگه رو هم بذارم اینجا :

این نقاشی رو برای روز سیس‌ ادمین برای پیام کشیده بودم 🙂 :*

یاتو گاد رو برای همام کشیدم، الان صداش در اومده بود که یاتو گاد من کو :)))

این سه تا نقاشی پایینی رو هم از روی طرح‌های یکی کشیدم و ازش اجازه گرفتم و بهش هم نشون دادم 🙂

ادامه خواندن ادامه نقاشی‌هام