به جای اینکه امروز برم بالای یک کوه بلند، تنها بشینم و منتظر وحی باشم، نشستهام توی شرکت و دارم این پست رو مینویسم.
از پنجره به بیرون نگاه میکنم؛ دوردست یک تپه هست*،شاید باید برم همونجا. وقتی کوه نیست، تپه جواب میده؟ بهونه نمیارم، کوه از کجا بیارم آخه؟ تو ذهنم این آهنگ میاد «سر کوه بلند تا کی نشینم»، کدوم کوه؟ نداریم که! تپه است.
سوالهای زیادن در ذهنم میان و محو میشن…
محاسبات طولانی سرعت نور و رفتن به فضای دیگه…
اصلن من به کجا آمدهام؟
آمدنم بهر چه بود؟
به شرکت آمدهام!؟
بله… ولی بهر چه بود، اصل أمدنم؟
برای پول!
بله پول، اما اصلترش؟
شرکت نه، اون اصلیه!
به کجا آمدهام؟
ننمایی وطنم! ربطی نداشت که…
همکارم پیغام داده این envها رو آپدیت کردم!
نکنه این وحی باشه، نکنه رمزی است؟ باید سکرتها رو امروز با دقت بیشتری نگاه کنم!
focus focus…سوال اول: «به کجا آمدهام؟»
به کجا ميروم آخر؟
c مساوی 299,792,458ه
خرگوش سفید کجاست؟ باید دنبالش بگردم؟
چرا پرتغالی بلد نیستم؟ نکنه پرتغالی حرف بزنن؟
پرتغال از کجا اومد تو ذهنم؟!!!
روی میز همکار یه نارنگیه.
رفتم سرچ کردم، És tu رو بگن میفهمم دیگه…
همه چی بهم ربط داره، مثل یک وب در هم تنیده!
اندرو تننبام اومد تو ذهنم…
بهر چه بود؟
سوالهای زیادی در ذهنم میاد و میره…
پیامم ازم پرسیده: «شام کجا بریم امروز؟»
نکنه سر شام وحی بیاد؟
نکنه خودشون رو میخوان مهمون کنن؟
باید ازشون بپرسم آیا تخممرغ در محله بالا هم گرون شده؟
آه حواسم کجاست، اونها که تخممرغ نمیخورن! شراب و عسل و شاید سیب. نکنه عسل گرون شده؟ یا شراب؟
شرابشون اکسید شده؟
یادم باشد، سر غذا یک گیلاس شراب سفارش بدم بذارم گوشه میز!
ولی نه، رستوران نمیان، رستوران که خلوت نمیشه.
میترسن فرار میکنن!
کیها فرار میکنن؟
کوه یا تپه فرقی میکنه؟
اتاق جلسه چی؟ همه رو بیرون کنم، برم تو اتاق جلسه تنها بشینم و بگم CCTVها رو خاموش کنن*؟
نکنه تا همین الان که داشتم اینا رو مینوشتم، وحی اومد و رفت؟ و من اصلن نفهمیدم… پوف شد و رفت.
*(شاخکهای اوسینتتون رو ببرید، اینها همهش شوخیه)
* خاموش کنن تا راحت بیان و برن- البته شاید بخوان دیده بشن چه میدونم!
پایانبندی جاسیت کیدینگ، روز قشنگی باشه برای همهمون :*